سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/6/12
1:51 عصر

پایان خوش رای اعتماد!

بدست روح اله ریاضی در دسته سیاست

بعد از چهار روز نفس گیر  که ملت سر کار رفتند یا نه. وبعد از دعواهای زرگری روز اول و قربونت برم و فدات بشم های روز آخر .به جز سه نفر از وزرا که قطعا رای نیاوردنشان به دلیلی غیر از عدم کفایت لازمشان بود(چون در آن صورت حداکثر سه نفر رای می آوردند)بقیه وزرا با رای قاطع و شکننده که کلا تفاوتی با هم نمی کند و در حالی که بیشترین رای را وزیری آورد که اسرائیل بر علیه اش حرف زده بود و می شود از این به بعد وزرا برای کسب رای بالا پولی به اسرائیلی ها بدهند تا علیه شان حرف بزنند،مطلب طنزی از جناب شهرام شکیبا تقدیم می کنم.

 

88/6/11
2:20 عصر

جامعه ما و بیمار سمج!

بدست روح اله ریاضی در دسته

جامعه امروز ما شباهت های زیادی به بدن انسان بیمار دارد.

معمولا بیماری از نقطه ای در بدن شروع می شود و در صورتی که توجه و درمان نشود به دیگر قسمت های بدن سرایت می کند و سرانجام به مرگ شخص بیمار منجر می شود.

به کسی که مثلا بیماری کلیوی دارد و نسبت به آن بی تفاوت است نمی شود تضمین داد که قلب و مغزش تا ابد سالم باقی خواهند ماند.هر چند در زمان آغاز بیماری قلب و مغز به نهایت سالمی داشته باشد.

اما متاسفانه گاه بیمارانی یافت می شوند که چون جامعه امروز ما، تمایلی به دفع مرض و بهبودی ندارند و مدام از خوردن قرص و زدن آمپول فرار می کنند و مرتب ادعا می کنند که:«چیزیم نیست! خوب ام»

حال سوالی که مطرح می شود آن است که وظیفه دیگران در برابر این بیمار سمج چیست؟

او را به حال خود رها کردن و گفتن اینکه:«به درک!نمی شود کسی را زور کرد که...»

یا مدام فک زدن و از مزایای قرص و آمپول گفتن و از مضرات بیماری سخن راندن.به امید راضی شدن بیمار به استفاده از آنها.

و یا آنکه بیمار سمج را مجبور کنیم تا کار به جاهای وخیم تری نرسیده که حتی عمل جراحی هم کارساز نباشد و مرگ بیمار حتمی باشد، از قرص و آمپول ؛هر چند از سر اکراه و یا اجبار ،استفاده کند.

 من خود طرفدار راه حل سوم هستم و روش آقایان موسوی و کروبی و ... را هر چند ایراداتی هم به برخی کارهایشان دارم در نوع سوم می بینم.

اگر چه در اطرافم افراد بسیاری را می بینم که فوج فوج به دسته اول مهاجرت می کنند و با حالت بی حوصلگی می گویند:«بی خیال! مملکت ما که نیست»

88/6/9
2:50 عصر

مرتضوی معاون دادستان کل شد

بدست روح اله ریاضی در دسته

سعید مرتضوی ارتقا مقام پیدا کرد یا تنزل رتبه؟

این سوالی است که پاسخگویی به آن در جمهوری اسلامی بسیار سخت است.چه اینکه پست و مقام در کشور ما نشان دهنده قدرت نفوذ و احترام شخص نیست.

لباس شخصی در ظاهر بی نام و نشان ،بیش از مامور انتظامی و اطلاعاتی حاشیه امنیت دارد .و اگر اقتضا کند،قدرت دادستان تهران از دادستان کل کشور بیشتر خواهد بود.

هر چه باشد این جابجایی پیام خوبی برای امثال من ندارد.چرا که می گوید مسوولان ما حاضر نیستند در برابر این موج بی اعتمادی که در جامعه به وجود آمده ،حتی امثال مرتضوی را برای دوره ای کوتاه برکنار کنند.

البته شاید از نظر آنان اتفاق خاصی نیافتاده که چنین برکناری لازم باشد.

88/6/4
12:18 عصر

در باب مساله تجاوز

بدست روح اله ریاضی در دسته

یادداشتی در جواب دوستی نوشتم که مدعی بود نباید چنین مساله ای را رسانه ای کرد.که در شلوغی و عطر ماه رمضان گم شد.اینجا بخوانیدش.

یادداشتی هم در این باب در سایت آینده نوشته شده که خواندنی است.


88/6/3
1:33 عصر

صبر خدا را در نظر بگیریم!

بدست روح اله ریاضی در دسته

تا آنجا که من از کار خدا سر در آوردم،رویه اش بدین گونه است که آنقدر فرصت به انسانها می دهد که در روز قیامت و در پیشگاه عدل او کسی وجود نخواهد داشت که ادعا کند اگر فرصت کافی به او داده می شد ،از خطای خود برگشته و به اصلاح ماوقع می پرداخت.

البته این فرصت دهی خداوند همیشه و همه جا یکسان نیست و به قول استاد بزرگوارم حضرت آیت الله مجتبی تهرانی، در برخی موارد صبر خدا کم است.

یکی از این موارد ظلم و ستم و تعدی علنی است که گفته اند هیچ حکومتی با ظلم باقی نمی ماند.اگر کمی به تاریخ علاقمند باشید ،خواهید دید که همه امامان معصوم ما ؛ مستقیم یا غیرمستقیم، به دست اصحاب قدرت به شهادت رسیده اند.اما برخوردی که با امام حسین(ع) شد در نوع خود نمونه بود و لذا سرانجامی که برای یزید در نظر گرفته شد در بین خلفای قاتل بسیار خاص است.

اتفاقاتی که در انتخابات اخیر و بعد از آن رخ داد؛ از تقلب و شائبه هایش، از برخورد شدید و کشتن انسانها، از تجاوز و تا این آخری دفن مخفیانه اجساد برخی قربانیان که متاسفانه برای هیچ کدام دلیل مستدل و عقلی ارائه نشده است، اگرچه ان شاا... با قساوت های یزید و یزیدیان قابل مقایسه نیست،ولی در نوع خود ظلمی است که اگر مسوولین محترم شائبه های موجود را به طریق درست حل نکنند، می تواند دامن همه مان را بگیرد.

یکی از بهترین فرصت هایی که خداوند برای ما قرار داده،ماه مبارک رمضان است.بی مورد نبود توصیه های مراجع معزز در آزاد کردن زندانیان بی گناه تا قبل از ماه رمضان که متاسفانه آن چنان که باید ،بدان عمل نشد.

در ماه رمضان خداوند ،خود مشتاقانه به سمت بندگان آمده و از آنان می خواهد که توبه کرده و گذشته شان را اصلاح کنند و تصمیم بگیرند و خواسته هایشان را از او طلب کنند.

اگر آن چنان که باید از این فرصت الهی استفاده نکنیم و بخواهیم بر رویه های غلطی چون دادگاه فرمایشی و توجیه و ماست مالی ظلم و ستم هایی که انجام شده بپردازیم، تاریخ به ما می گوید که صبر خدا در چنین مواردی آن چنان زیاد نیست.

امروز با قرآن

ولیس البر بان تاتوالبیوت من ظهورها و لکن البر من اتقی واتواالبیوت من ابوابها

نیکوکاری بدان نیست که از پشت دیوار به خانه درآیید.نیکویی آن است که پارسا باشید و به هر کاری از راه آن وارد شوید.(بخشی از آیه 189 بقره)

 


88/6/1
11:26 عصر

این داستان شاید تخیلی باشد

بدست روح اله ریاضی در دسته

دیشب دوباره با پدرم بحثم شد. دو هفته ای می شد که این کار را نکرده بودیم. حوصله اش نبود، موضوعش نبود و من سعی می کردم ساکت تر باشم.

پدرم مسوول عالی رتبه و لشکری و کشوری نیست.اما در حد خودش برای این نظام فعالیت کرده.جوانی اش را گذاشته، جبهه رفته و ....

من به او حق می دهم که دفاع کند.که فکر کند قرار است من و امثال من به دست پرورده او و بسیاری دیگر،خرده بگیریم.

بعضی اوقات شاید چون خود انقلاب کرده اند،گمان می کنند که از انتقادهای ما قرار است انقلابی صورت بگیرد.

به ما می گویند:افغانستان و عراق را ببین، برو شکر نعمت کن.

و من می دانم که اگر وضع بع همین منوال پیش رود ،روزی خواهد رسید که از عراق و افغانستان بدتر خواهیم شد.

بگذریم

دیشب در انتهای سخن،پدرم مرا خطاب کرد که: تو چه کار کردی؟

و من در دلم پاسخ دادم که: نگران نباش، فردا فرزندان ما همین سوال را از ما خواهند پرسید.

اما پدران ما باید امروز پاسخگو باشند.که چه کردند و چه نکردند؟

زمان پاسخ گویی ما خواهد رسید و فرزندان ما از آنچه این روزها انجام داده و می دهیم...

خواهند پرسید.

88/5/31
1:10 عصر

سلام بر ماهی که آرزوها در آن نزدیک است

بدست روح اله ریاضی در دسته

برای عیادت دوستی به بیمارستان رفته بودیم.جمله ای از امام صادق(ع) به این مضمون در آنجا بود که یکی از نعمت هایی که وقتی از دستش دادی تازه می فهمی چه بوده،سلامتی است.

ماه رمضان هم از آن سنخ نعمت هاست.برای آنکه بفهمیم در چه ایام مبارکی هستیم بخشی از دعای وداع ماه رمضان امام سجاد(ع) را می آورم تا شاید بیشتر قدرش را بدانیم.

سلام بر تو اى بزرگترین ماه خدا، و اى عید دوستان خدا 
سلام بر تو  اى گرامى‏ترین مصاحب از میان اوقات، و اى بهترین ماه در ایام و ساعات. سلام بر تو. اى ماهى که بر آمدن کامها در آن آسان(آرزوها در آن نزدیک است) و اعمال نیک در آن منتشر و فراوان است.
سلام بر تو اى همنشینى که چون پدید آید احترامش بزرگ، و چون ناپدید شود فقدانش دردناک است. و اى مایه امیدى که فراقش رنج افزا است.
سلام بر تو اى همدمى که چون رو آورد مایه انس شد، و شادى انگیخت، و چون سپرى شد، وحشت افزود، و متألم ساخت.
سلام بر تو اى همسایه‏اى که دلها در جوار آن رقت گرفت، و گناهان در آن کم شد.
سلام بر تو اى یارى دهنده‏اى که ما را در مبارزه شیطان یارى داد، و اى رفیقى که راههاى احسان را هموار ساخت.
سلام بر تو، چه بسیارند آزاد شدگان خدا در دوران تو، و چه نیکبخت است به سبب تو کسى که احترامت را منظور داشته است.
سلام بر تو که چه زداینده بودى گناهان را! و چه پوشنده بودى انواع عیبها را!
سلام بر تو، چه طولانى بودى بر گناهکاران! و چه با هیبت بودى در دلهاى مؤمنان.
سلام بر تو اى ماهى که روزها با تو سر همسرى ندارند
سلام بر تو که از هر جهت موجب سلامتى.
سلام بر تو، که همنشینیت مکروه، و معاشرتت نکوهیده نیست.
سلام بر تو، همچنانکه با ارمغان برکات بر ما وارد شدى، و آلودگى گناهان را از ما فرو شستى.
سلام بر تو، که وداع با تو از روى خستگى، و ترک روزه‏ات از سر ملالت نیست.
سلام بر تو، که پیش از آمدن در آرزوى تو بودیم، و پیش از رفتن از اندیشه فراقت محزونیم.
سلام بر تو، چه بسا بدیها که به یمن تو از جانب ما گشته، و چه خوبیها که به برکت تو بر ما روان شده!
سلام بر تو، و بر شب قدرى که از هزار ماه بهتر است.
سلام بر تو، دیروز چه سخت به تو دل بسته بودیم، و فردا چه بسیار بتو مشتاق خواهیم بود!
سلام بر تو، و بر فضیلتت که از آن محروم شدیم، و برکات گذشته‏ات که از ما ربوده شد .


88/5/30
9:57 عصر

تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها

بدست روح اله ریاضی در دسته

چه دلمان بخواهد و چه نخواهد،متاسفانه باید بپذیریم که در برخی موارد ،آن چه در بین مردم در مورد برخی رفتارهای غلط مسوولین شایع می شود،اتفاق افتاده است.

اگر چه گاهی اوقات به آن شاخ و برگ داده می شود و تصویری بسیار متفاوت با واقعیت ساخته و پرداخته می شود.

مساله تجاوز در زندان های جمهوری اسلامی که امروزه در تاکسی و اتوبوس و مترو و در بطن جامعه زبان به زبان می چرخد ،مصداق عینی همان «چیزها» است.

اما سوالی مطرح می شود که عکس العمل حاکمیت در برابر این مردمی که اگر در دروازه را هم بشود بست، نمی توان در دهانشان را بست، باید چگونه باشد.

روش اولی که سالهاست از طرف اصحاب قدرت با کمی شدت و ضعف اجرا می شود بر تکذیب کامل آن «چیزها» متکی است ، به گونه ای که گویا حتی چیزکی هم رخ نداده است.همان روشی که رییس محترم مجلس انجام داده و مساله تجاوز را کذب محض خواند.

این روش در دنیای امروز تقریبا منسوخ شده و فقط در مناطقی که دسترسی به وسایل ارتباطی اندک و یا نظام سرکوبگری حکومت می کند، جواب کوتاه مدت می دهد.

برای آنکه در دنیای امروز که اینترنت و ماهواره و تلفن و زبان به زبان اطلاعات دادن رسمی متداول شده،اگر شما نتوانید افکار عمومی را قانع کنید،خواسته یا ناخواسته امکان این مدیریت را به دیگران سپردید.

چند نکته در باب ناقص بودن این روش:

الف- فرض کنید به دلیل حجم بالای دستگیری ها(بنابرگفته مقامات رسمی در حدود چهار هزار نفر) ،در مکانی بدون نظارت ،کسی واقعا به چنین عملی دست زده باشد.و روزی از روزها این مساله با سند و مدرک اثبات شود.آن موقع است که حداقل روسای دو قوه زیر سوال می روند و مثال چوپان دروغگو را تداعی می کنند.

ب- وقتی شایعه از حدی بیشتر در جامعه پخش می شود، انکار صرف آن توسط مقاماتی که افکار عمومی چندان به آنها اطمینان ندارند،نه تنها باعث نمی شود که شایعه فروکش کند، بلکه در ذهن مردم سوالی به وجود می آید که چون دارند اینقدر عجولانه تکذیب می کنند، پس حتما خبری بوده؟

ج- آنچه بر نگارنده به سبب معاشراتی که با برخی افراد داشته و دیده ام که در مجالس نیمه خصوصی شان چه اهانت هایی بر برخی سران سیاسی می کنند محرز است ،این است که نوچه و مریدان آنها چگونه در یک زندان و محیط بسته در مقابل به تعبیر آنها چند تا بچه سوسول! از گل پایین تر نخواهند گفت.برای همین دادن فحش های رکیک و حتی تهدید به تجاوز را خیلی عمل بعیدی نمی دانم.

و...

اما روش دومی که در دنیای مدرن امروز کاربرد بسیاری دارد،از آن به مدیریت افکار عمومی تعبیر می شود.

برای روشن تر شدن این روش مثالی بزنم.

در حمله اسراییل غاصب به نوار غزه ،سوای از رسانه میلی ما و برخی رسانه های دیگر،اگر حمله ای به فلان بیمارستان و یا محل نگهداری کودکان و یا پناهگاه سازمان ملل توسط نیروی اشغالگر انجام می شد، به جای تکذیب مساله به توجیه آن می پرداختند.مثلا عنوان می کردند که چند تا تروریست خطرناک مسلح در آنجا مخفی شده بودند و اگر ما آنها را نمی کشتیم افراد بیشتری را به کام مرگ می بردند.رییس جمهورشان هم حتی برای آن کودکان گریه می کرد.

صحت و سقم این مثال بحث دیگری را می طلبد،اما آنچه مسلم است این است که در چنین روشی مدیریت افکار عمومی حتی در وقتی که ما عمل خلافی هم مرتکب شده باشیم، صورت می گیرد.

اما در مکتب اسلام که روش سوم را پیشنهاد می کند اگر عملی خلاف صورت گرفته باشد ،انجام دهنده آن به مجازات می رسد ،ولی اگر شک و شبهه و به تعبیر امیرالمونین ،ظن به حکومت رود...

بقیه اش را از نامه ایشان به مالک اشتر بخوانید:

و ان ظنت الرعیه بک حیفا فاصحرلهم بعذرک و اعدل عنک ظنونهم باصحارک فان فی ذلک ریاضه منک لنفسک و رفقا برعیتک و اعذارا تبلغ به حاجتک من تقویمهم علی الحق

هرگاه رعیت نسبت به تو گمان بد ببرند،افشا کن! و عذر خویش را در مورد آنچه موجب بدبینی شده آشکارا با آنان در میان گذار و با صراحت آنها را از خود برطرف ساز چه این که این گونه صراحت،موجب تربیت اخلاقی تو و ارفاقو ملاطفت برای رعیت استو این بیان عذر ،تو را به مقصودتن در وادار ساختن آنها به حق می رساند.

88/5/27
11:23 صبح

روزنامه اعتماد ملی توقیف شد.

بدست روح اله ریاضی در دسته

روزنامه اعتماد ملی هم توقیف شد.

انتقادات بسیاری به آن داشتم.اما برای جامعه ای که به نفس نفس افتاده ، اکسیژنی که مملو از ذارت معلق دیگر باشد ،بهتر است از بی اکسیژنی.برای مردمی که می خواهند گمان برند که هنوز می شود در این کشور نفس کشید، این توقیف ها پیام خوبی نخواهد داشت.

اگر بخواهیم از قانون و اخلاق در توجیه این توقیف دم بزنیم،آن روزنامه حکومتی که در همین ایام دو ماهه، به هر کسی که خواست ،هر چه خواست گفت را چگونه آسوده گذاشته ایم؟

اخلاق و دین و امام زمان(عج) را قربانی کردیم.کار دارد به جاهای باریک تری می رسد.

به قول نخست وزیر امام :«سنگ را بسته و سگ را رها کرده اند.»

مقاله احمد پورنجاتی در همین زمینه


88/5/26
3:4 عصر

ولایت فقیه مقام است یا وظیفه؟

بدست روح اله ریاضی در دسته امام خمینی

بنا داشتم مطلبی در مورد اطاعت از ولی فقیه که برخی اطاعت از تنفیذ شده اش را چون اطاعت از خدا دانستند،بنویسم.

فعلا این قسمت از کتاب ولایت فقیه امام خمینی را مطالعه بفرمایید تا بعد.

وقتى مى‏گوییم ولایتى را که رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله وسلّم) و ائمه (علیهم السلام) داشتند، بعد از غیبت فقیه عادل دارد، براى هیچ کس این توهّم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (علیهم السلام) و رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله وسلّم) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست بلکه صحبت از وظیفه است. «ولایت» یعنى حکومت و اداره کشور و اجراى قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است نه این که براى کسى شأن و مقام غیر عادى به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادى بالاتر ببرد. به عبارت دیگر، «ولایت» مورد بحث، یعنى حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصورى که خیلى از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه‏اى خطیر است.

«ولایت فقیه» از امور اعتبارى عقلایى است(1) و واقعیتى جز جعل ندارد مانند جعل (قرار دادن و تعیین) قیّم براى صغار. قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقى ندارد. مثل این است که امام (علیه السلام) کسى را براى حضانت، حکومت، یا منصبى از مناصب، تعیین کند. در این موارد معقول نیست که رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله وسلّم) و امام با فقیه فرق داشته باشد.

(1)امور اعتباری، در برابر امور تکوینی، اموری را گویند که به فرض و جعل و قرارداد ایجاد می شود و آن را به واضع و جاعل آن نسبت دهند.چنانچه اگر واضع آن شارع باشد، آن را اعتبار شرعی نامند.و اگر واضع آن مردم باشند که برای اداره امور زندگی خود وضع و جعل کنند،آن را اعتبار عقلایی گویند.


<   <<   51   52   53   54   55   >>   >