سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/1/31
3:41 عصر

آیا رای کیفی تر می شود؟

بدست روح اله ریاضی در دسته

یک موضوعی توسط آقای عباس عبدی در مورد کیفی بودن رای یک گروه سیاسی مطرح شد،‌که واکنش هایی را هم در بر داشت.
سعی خواهم کرد در این یادداشت از یک زاویه به این موضوع بپردازم.چون دیدم برخی افراد و سایت ها کل کیفی بودن رای را زیر سوال بردند، و الا نه می خواهم از کلیت و استدلالات آقای عبدی دفاع کنم و نه آن ها را به کل رد .
در مورد طبقه بندی نیازها، ‌مطالعات بسیاری توسط روان شناسان و علمای دیگر رشته ها مانند مدیریت و...،‌انجام گرفته است.
یکی از مشهورترین و پایه ای ترین این طبقه بندی ،‌طبقه بندی مازلو است.که می توانید توضیحاتی در مورد آن را در اینجا و اینجا مشاهده کنید.
اگرچه انتقاداتی به نتایج مازلو وارد است Tولی در مقایسه بادیگر طبقه بندی ها،‌می توان کار مازلو را جزیی تر در نظر گرفت.
از نظر مازلو انسانها دارای پنج سطح نیاز هستند.نیازهای فیزیولیژیکی یا جسمی در سطح اول،‌نیازهای ایمنی در سطح دوم و نیازهای اجتماعی ،‌احترام و خود شکوفایی در سه سطح دیگر.بعد از آن هم برخی دو سطح نیاز به دانستن و نیاز به زیبایی را به آن اضافه کردند.
مطالعات دیگری هم که در این زمینه انجام شد،‌علی رغم برخی تفاوت ها Tهمه در یک نکته اتفاق داشتند که نیازهای انسان را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد.
به طور مثال هرزبرگ آن دو دسته را نیازهای بهداشتی و انگیزشی نامیده.
نیازهای بهداشتی که عمدتا دو طبقه اول هرم مازلو را شامل می شوند،‌نیازهایی هستند که وقتی ارضا نشده اند فرد را به تکاپو وا می دارند، اما به محض ارضا اثرشان کاهش پیدا کرده و حتی از بین می رود.
مثلا شما وقتی گرسنه تان هست به تلاش برای سیر کردنتان رو می آورید،‌اما به محض سیر شدن تمایلتان به غذا را از دست می دهید و حتی ممکن است نسبت به بیشتر خوردن دافعه هم پیدا کنید.حالا حتی خوشمزه ترین غذا از نظر شما در جلویتان هم قرار بگیرد،‌خیلی تفاوت نمی کند.
اما نیازهای انگیزشی تازه وقتی ارضا می شوند کارشان شروع می شود.اما وقتی سرکوب و یا بهشان توجه نشده ازشان خبری نیست.
کسی که تو سری خور بار آمده باشد معنی احترام را نمی فهمد و از نبود آن احساس غبن نمی کند.
اما مدیری که به کارمندانش احترام می گذارد ،‌می تواند حتی با پول کمتر دادن به آنها هم کار بیشتری از آنها به دست آورد.چون شخصیتی که او به زیر دستانش می دهد باعث می شود که به صورت خودکار به کار بیشتری رو بیاورند.

دو جریانی که رای آنها با هم مقایسه می شود ،‌هر دو در برهه ای نامزد معرفی کرده و دولت و مجلس را در دست گرفته اند.برای اینکه ببینیم این دو دسته بر کدام سطح از نیازهای مخاطبانشان انگشت گذاشته اند ،می بایست به شعارها و عملکردشان نگاهی بیاندازیم.
جریان اصلاح طلب با شعارهای توسعه سیاسی،‌جامعه مدنی،‌قانون گرایی،‌گفتگوی تمدنها و این اواخر کرامت انسانی و ... به عرصه آمده است.
جریان اصول گرا هم با آوردن نفت بر سر سفره مردم،‌ما می توانیم،‌انرژی هسته ای حق مسلم ماست و ....
بدیهی است که برای شعارهای دسته اول ارضای خاصی وجود ندارد و آنها بر سطوح بالاتری از نیازها انگشت گذاشته اند.
مثلا کسی نمی تواند ادعا کند که از توسعه سیاسی سیر شده است.حالا ممکن است به دلیل برخی مضرات آن افراد فعلا میلشان به داشتن آن را سرکوب کنند.
اما این خدماتی که دولت اصول گرا سعی در ارائه آن به مردم دارد و نمادش نامه نگاری ها ،دیدارهای مردمی و ... است عموما در سطوح اول و دوم قرار دارند.کسی نمی آید از رییس دولت طلب خودشکوفایی و یا احترام کند.
عمده تقاضا ها مالی و وام و مسکن و درمان و ... است.
چون بحث به درازا کشیده می شود فعلا بقیه اش را می گذارم برای یادداشت های بعدی.

89/1/30
1:55 عصر

مانیفست یک آدم معمولی!

بدست روح اله ریاضی در دسته

برای مشاهده یادداشت فوق به آدرس زیر مراجعه کنید:
http://31shab.persianblog.ir


89/1/30
10:14 صبح

و باز هم متاسفم!

بدست روح اله ریاضی در دسته

اگر یادتان باشد ،‌بعد از دستگیری های گسترده،‌مدام در رسانه های جریان حاکم از اسناد و مدارک غیر قابل خدشه نام برده می شد که از رابطه دستگیرشدگان با بیگانگان و قصد آنها برای براندازی نرم و کودتای مخملی پرده بر می داشت.
حالا که احکام دادگاه ها دارد به آخرش می رسد ،‌هنوز که هنوز است در بین احکام کسانی که رجل سیاسی بودند،‌خبری از آن اسناد متقن و محرز نیست و برای آنان صرفا با استفاده از موادی از قانون مجازات اسلامی زندان می برند که بسیار کلی هستند.
به طور نمونه خبری که دیروز از صدور حکم آقایان میردامادی و تاج زاده و سلیمانی منتشر شد،‌6 سال زندان بر اساس مواد 500 و 610 بود.
بد نیست نگاهی به این دو ماده بیاندازیم.
ماده 500 - هرکس علیه نظام جمهوری اسلامی ایران یا به نفع گروهها و
سازمانهای مخالف نظام به هر نحو فعالیت تبلیغی نماید به حبس از سه ماه تا
یک سال محکوم خواهدشد .

ماده 610 - هرگاه دو نفر یا بیشتر اجتماع و تبانی نمایند که جرایمی بر
ضدامنیت داخلی یاخارج کشور مرتکب شوند یا وسایل ارتکاب آن را فراهم نمایند
در صورتی که عنوان محارب برآنان صادق نباشد به دو تا پنج سال حبس محکوم
خواهندشد .
در صورتی که در این قانون برای بسیاری از جرایم مشخص تر هم احکامی آمده.
نکته جالب دیگر هم این است که تقریبا در اکثر این احکام ،‌حد بالای حکم را در نظر گرفته اند.شاید به مخاطب القا کنند که این ها خیلی مجرم اند.
من نه از علم حقوق ره توشه ای دارم و نه به کار قضاوت آشنایی و نه طرفدار این آقایان هستم، فقط حرفم این است که اگر با اسناد و مدارکی که ادعایش می کنید اینها را گرفته اید ،‌پس چرا من اثری از این مدارک نمی بینم.خبری از ارتباط با بیگانگان هم نیست.

اما از آن تاسف بارتر ماده ای است که بر اساس آن برای محمدنوری زاد حکم بریدند.

ماده 608 – توهین  به افراد از قبیل فحاشی و استعمال الفاظ رکیک چنانچه موجب حدقذف نباشد به مجازات شلاق تا ( ?? ) ضربه ویا پنجاه
هزار تا یک میلیون ریال جزای نقدی خواهدبود .


زیرنویس :

 
نظریه  : صرف اظهار شخصی که بگوید
شما سفارش گرفته اید تا علیه من اقدام کنید ( خطاب به قاضی ) اهانت محسوب
نمی شود .


نظریه  : اهانت ، امر عرفی و تشخیص آن با قاضی
رسیدگی کننده به پرونده است ، مع ذلک اضافه می شود که در اهانت ، قصد هم
لازم است یعنی اهانت کننده باید قصد اهانت داشته باشد ولی اگر قصداهانت
نداشته باشد ، سخن یا عمل او اهانت نخواهد بود .


( ??? ) قانون استفساریه نسبت به کلمه اهانت ، توهین ویا هتک حرمت مندرج
در مقررات جزایی مواد513، 514 ، 608 و 609 قانون مجازات اسلامی و بندهای ?
و ? ماده ? و مواد ?? و ?? قانون مطبوعات مصوب ????/??/? :


موضوع استفسار : ماده واحده - آیا منظور از عبارت ( اهانت ، توهین و یا هتک
حرمت ) مندرج در مقررات جزایی ازجمله مواد ??? ، ??? ، ??? و ??? ق . م . ا
. و بندهای ? و ? ماده ? و مواد ?? و ?? قانون مطبوعات عبارت است ازبکار
بردن الفاظی که دلالت صریح بر فحاشی و سب و لعن دارد یا خیر ؟ و در صورت
عدم صراحت مطلب و انکار متهم بر قصد اهانت و هتک حرمت آیا موضوع از مصادیق
مواد مورد ذکر می باشد یا خیر ؟


نظر مجلس : از نظر مقررات کیفری اهانت و توهین و . . . عبارت است از بکار
بردن الفاظی که صریح یا ظاهر باشد و یاارتکاب اعمال و انجام حرکاتی که با
لحاظ عرفیات جامعه و با در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی و موقعیت اشخاص
موجب تخفیف و تحقیر آنان شود و با عدم ظهور الفاظ * توهین تلقی نمی گردد .


* نظریه : به نظر می رسد ، عبارت ( با عدم
ظهور الفاظ توهین تلقی نمی گردد ) صرفٹناظر به صدر نظریه مجلس یعنی توهین
لفظی باشد نه اینکه توهین عملی هم بایستی همراه با توهین لفظی باشد ، به
طوری که با عدم ظهور الفاظ ، توهین عملی محقق نخواهد شد .


نظریه : قید کلمه توهین به افراد از قبیل
فحاشی و استعمال الفاظ رکیک . . . تمثیلی است و منحصر به توهین لفظی نمی
باشد .


نظریه  : اطلاق ارتکاب جرم توهین به فاعل
مستلزم احراز قصد اوست و درماده 608 ق . م . ا . هم برای فعل مادی این جرم
بکاربردن الفاظ رکیک و فحاشی مثال زده شده است لذا ایراد ضرب ساده بی نشان
را نمی توان با این جرم یکی دانست مگر اینکه عرفٹ توهین محسوب شود قصد
اهانت هم احراز شده باشد .



آنچه من از مجموع زیرنویسهای این قانون برداشت کردم این است که تشخیص توهین امری عرفی است و در ثانی فرد باید قصد توهین داشته باشد.یک بار به بیانیه دادگاه مراجعه کنید تا علت آن همه قلم فرسایی را در جواب اینکه نوری زاد گفته من انتقاد سازنده کردم را بفهمید.

89/1/29
5:6 عصر

حکومت بر دلها!

بدست روح اله ریاضی در دسته

فرض کنید در جمعی از دوستان و آشنایان و حتی مریدانتان نشسته اید که فردی از در وارد می شود و هرچه لیچار بلد است نثارتان می کند و به اصطلاح امروزیها ،می شوردتان و روی بند رخت آویزانتان می کند.
به نظر شما کدام عکس العمل شما می تواند عزت و احترام بیشتری در بین اطرافیانتان برای شما دست و پا کند؛ جواب فرد هتاک را با لیچارهایی خفن تر دادن،‌یا سکوت پیشه کردن؟
حالا تا دلتان بخواهد مثال تاریخی هم در این باب داریم؛ البته این را برای کسانی می گویم که مدام به دنبال فلان و بهمان رفتار اهل بیت هستند.از برخوردهای امام مجتبی(ع) ، از واکنش امام سجاد(ع) به آن پیرمرد شامی و از مواردی که در یادداشت قبل آوردم.
با این وجود و دلایل عقلی ضمیمه این بحث،آایا کسی شک دارد که سکوت ،کریمانه تر و عزت مندانه تر از پاسخ دادن و حتی به عقوبت رساندن شخص هتاک است.
من فرض می کنم محمدنوری زاد آن گونه که در حکمش آمده،‌به رهبری و نظام توهین کرده.کسی که در بیت ،برو بیایی داشته و حتی در همان نامه هایش لحن مولایم خامنه ای را نشانده،‌باید این گونه عقوبت بکشد.
نامه نوری زاد و مشابه آن چه تعداد در فضای اینترنت وجود دارد؟ آیا ما می خواهیم همه آنان را به دادگاه بکشانیم و دو ،سه سال برایشان حبس ببریم.
امثال چنین احکامی و همچنین احکام مشابهی چون زندان برای حضور در یک راهپیمایی چندصدهزار نفری و یا اخلال در ترافیک و...،‌بیش از آنکه به تقویت اعتماد و باور مردم و پا پیش گیری از چنین کارهایی منجر شود،‌بیش از بیش ما را از چشم مردم خواهد انداخت.
کسی که بزرگوار و عزیز نباشد ،شاید بتواند سالها بر جسم مردم حکمرانی بکند،‌ولی از نفوذ در دلهایشان برای همیشه محروم خواهد ماند.


89/1/28
11:45 عصر

متاسفم!

بدست روح اله ریاضی در دسته

بعضی وقت ها هر چه به دنبال یک کلمه می گردی تا گویاترین بیان حالت درونی ات بشود و بتوان با آن ،همه آنچه در سینه داری را به دیگران منتقل کنی، نمی شود که نمی شود.به خاطر همین من از همه عذر می خواهم و متاسفم.
شاید همین «متاسفم» گنگ ترین و در عین حال گویاترین کلمه ای باشد که بعد از دیدن حکم محکومیت محمدنوری زاد عزیز بر لبانم جاری می شود.

متاسفم از این حکمی که شبیه یادداشت های جوانان تازه به دوران رسیده رسانه های کافر(کیهان و ایرنا و ...) است تا حکم دستگاه قضایی یک نظام اسلامی.
متاسفم از مفهوم توهینی که در این حکم به آن اشاره شده.
متاسفم از نظامی که نمی تواند به زعم خودش آن گونه باشد که به آن توهین نکنند و به ناچار همه را به زندان می اندازد.
متاسفم از نظامی که روز به روز قایق اش کوچک و کوچک تر می شود و ممکن است روزی جایی برای یک نفر هم نداشته باشد.
متاسفم که شاید برخی امثال این برخوردها را به حساب اسلام بگذارند و شاید از این موهبت الهی دل آزرده شوند.

دوستان عزیز! خواهران و برادران گرامی! باور بفرمایید اسلام عزیز و حتی انسانیت و فطرتی که من از آن سراغ دارم و نمی از دریایش را چشیده ام،‌با این گونه حکم ها بیگانه است.
الان در پس صفحه های نهج البلاغه ام،‌در مسجد کوفه نشسته ام و امامی را می بینم که ندایش را با تمسخر جواب می دهند و به معنای واقعی کلمه به او توهین می کنند، ولی مانع برخورد با آنان می شود.
الان در کوچه های مدینه،‌محمد امین را دیدم که بر سرش شکمبه گوسفند ریختند و بزرگوارانه به عیادت آنان رفت.
پیامبری که خدایش این گونه خطابش کرد:«به موجب مهربانی ای که خدا در دل تو قرار داده تو با یاران خویش نرمش نشان
می دهی . اگر تو درشتخو و سخت دل می بودی از دورت پراکنده می شدند. پس عفو و
بخشایش داشته باش و برای آنها نزد خداوند استغفار کن و با آنها در کارها
مشورت کن , هر گاه عزمت جزم شد دیگر بر خدا توکل کن و تردید به خود راه مده
.»(1)
متن حکم محمد نوری زاد
نوشته ای خواندنی در مورد پیامبر از شهید مطهری
(1)فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف
عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله (آل عمران
159, )

89/1/27
1:8 عصر

همذات پنداری دینی!

بدست روح اله ریاضی در دسته

ناگفته پیداست که در سنین کودکی و نوجوانی پذیرش دین و مذهب در بین ما،‌از سطح شناسنامه مان بالاتر نمی رود.
یعنی در حقیقت اینکه ما مسلمان شیعه اثنی عشری هستیم، به خاطر آن است که در چنین کشوری به دنیا آمده ایم و اگر در یک کشور و خانواده با اعتقادات متفاوت به دنیا می آمدیم، قطعا در ابتدا دین و مذهب دیگری اختیار می کردیم.
اما به موازات بزرگ شدن و وارد اجتماع شدن و فکر کردن ،‌معدود افرادی به دنبال حقیقت و اینکه کدام دین و مذهب پاسخگوی نیازهایشان هست می روند.عده ای دیگر کلا اساس دین و مذهب را می زنند و در لاییک بودنشان شک نمی کنند و بسیاری به دنبال یک نقطه اتکا در مذهب شناسنامه ای شان می گردند.کاری که اغلب ما انجام می دهیم جزو دسته سوم قرار می گیرد.
اگر از بسیاری از افراد بپرسید چرا دارای این مذهب و دین هستی ،‌سعی می کنند به جذابیت های مذهب شناسنامه ای شان اشاره کنند.
یکی می گوید به گل جمال علی(ع)، یکی به تبرایش اشاره می کند و دیگری به تولا.
اما واقعیت این است که بسیاری از موارد بیان شده به عنوان نقطه قوت دین و مذهب ما،‌در عقاید دیگر بیشتر مورد توجه قرار دارند.مثلا کسی که به دنبال جنگ با دشمنان اسلام است می تواند به طالبان و القاعده گرایش پیدا کند تا شیعه اثنی عشری.
به نظرم هر کس باید برای یک بار هم شده با خودش مناظره کند و ببیند چه وجهی از اسلام تشیع در نظرش بیشتر جلوه می کند و با آن همذات پنداری بیشتری دارد و آیا کاملترین این جلوه ها مربوط به این مذهبی است که برگزیده.
همچنین تا چه حد حاضر است پای این جلوه متعالی بایستد.
به طور مثال یکی از جلوه های عالی اسلام تشیع برای من «آزادگی» است.همان که امام حسین(ع) در نبرد عاشورا ،سپاهیان مقابلش را به آن دعوت می کند و می فرماید:«اگر دین ندارید،‌لااقل آزاده باشید.»
یعنی بنده دیگری و یا هوای نفستان نشوید.می خواهید مرا بکشید ،‌آب بستن و تحقیر و توهین کردن و سر و صداکردن ندارد.
همان کارهایی که این روزها کم و بیش شاهدش هستیم و اسمش شده مصلحت و حفظ نظام...!

89/1/27
11:28 صبح

بازهم سانسور آقای جوادی

بدست روح اله ریاضی در دسته

این سخنان استادنا آیت الله جوادی آملی مبنای بسیار مهمی دارد.که بازهم توسط رجا و ایرنا،‌بازتاب داده نشده.

«به
گزارش خبرنگار مهر در قم، آیت الله عبدالله جوادی آملی بعد از ظهر پنج‌شنبه
در دیدار رئیس سازمان تأمین اجتماعی کشور، با بیان این که جامعه را با
ترحم اداره کردن هنر نیست و جامعه باید با احترام اداره شود، خاطر نشان
کرد: غذا دادن و حل مشکلات از راه ترحم در نظر نگرفتن حیثیت جامعه است.

وی افزود: ما تا وقتی کارمان مبنای علمی نداشته باشد در حد یک عمل معمولی
است و آن کار پر برکت اسلامی نخواهد بود ما باید جامعه را از منظر احترام
تأمین کنیم.

جوادی آملی ادامه داد: اگر بخواهیم فقرزدایی کنیم جامعه را تنها از منظر
ترحم نگریسته‌ایم. وقتی جامعه را حقیقتا تأمین کرده‌ایم که بتواند بر روی
پای خودش بایستد.

وی اظهار داشت: الان آقایان بازنشسته از شما کریمانه حقوق می‌گیرند، چرا
که روزی این پول را به شما داده‌اند. اما اگر جامعه احساس کند که کار شما
هم مثل بهزیستی یا شیرخوارگاه است این حالت کریمانه به احساس حقارت تبدیل
می‌شود.

جوادی آملی با اشاره به اینکه خداوند می‌فرماید که انسان را با دو دستم
خلق کرده‌ام، خاطر نشان کرد: خداوند که از داشتن دست منزه است لکن این کلام
نشان دهنده جلال و ظرافت انسان در نگاه خدا و تکریم او نسبت به این آفریده
است.

این استاد حوزه با بیان این که انسانی که احساس کرامت نکند آینده‌ای
ندارد، افزود: به این دلیل می‌گویند قرض الحسنه ثوابش از رایگان کمک کردن
بیشتر است که در قرض الحسنه احترام فرد بیشتر حفظ می‌شود.

مرجع تقلید شیعیان در ادامه اظهار داشت: جامعه‌ای حقیقتا تأمین اجتماعی
دارد که تأمین شغلی دارد؛ چرا که فردی که حقوق دارد به شما پول می‌دهد و
شما نیز روزی به او یاری می‌رسانید، اما در جامعه بدون شغل شما صدقه
می‌دهید.

به اندازه کافی منابع داریم اما نیازمند هنر مدیریت هستیم

وی با اشاره به این که علی(ع) می‌فرماید: ملتی که آب و خاک دارد اما غذای
خود را از دیگران می‌گیرید از رحمت حق دور است گفت: ما به اندازه کافی
منابع داریم اما نیازمند هنر مدیریت هستیم تا بتوانیم از آن به درستی
استفاده کنیم.

آیت الله جوادی آملی خاطر نشان کرد: البته شما گوشه‌ای از کار را بر عهده
دارید و وظیفه اصلی با کسانی است که برنامه‌های کلی دست آنها است.

وی اظهار داشت: این مال مال دولت نیست و شما تنها توزیع کننده‌اید و
نمی‌توانید بر مردم توقعی داشته باشید.
»

89/1/27
10:55 صبح

برخی اصول غیراساسی قانون!

بدست روح اله ریاضی در دسته

در قانون اساسی جمهوری اسلامی، فصلی به نام حقوق ملت وجود دارد.که بعد از اصول کلی و اساسی ابتدایی ،اولین فصل است.شاید می خواستند با این تقدم بر مقدم و اساسی بودن حقوق ملت تاکید کنند.
یک نکته جالب دیگری هم که وجود دارد این است که در بازنگری قانون اساسی هیچ کدام از این اصول تغییر نکرده اند و اصلی به آنها اضافه نشده.
برخی از اصول حقوق ملت دارای شرطی چون مگر به حکم قانون هستند که می شود برایشان قانون تراشید و تفسیرشان کرد. اما برخی از آنها بدون شرط و تبصره بیان شده اند که به نظر نمی رسد بتوان به راحتی عدم اجرایشان را توجیه کرد.
برای آگاهی برخی دوستان ،‌تعدادی از اصولی را که ان شاا... اجرا می شوند، برایتان می گذارم.من خودم موارد بسیاری از نقض این اصول در ذهن دارم ولی برای اینکه ذهن ها منحرف نشود ،‌فعلا بیانشان نمی کنم.

اصل بیست و سوم
تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد.

اصل سی و دوم
هیچ کس را نمی توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می کند.در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتبا به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه،در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود.

اصل سی و ششم
حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.
(به این یادداشت مراجعه کنید)

اصل سی و هفتم
اصل، برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود،‌ مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.

اصل سی و هشتم
هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است، اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است.متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود.

اصل سی و نهم
هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر ،‌بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.

یک نکته ای را هم در آخر بگویم که دیگر قوانین در صورت مغایرت با اصول قانون اساسی باطل می باشند مگر آنکه خود قانون اساسی چنین اجازه ای به آن ها داده باشد.که در این اصول بیان شده چنین اجازه ای داده نشده.بنابرگفته استادنا آیت الله جوادی آملی حتی رهبری نظام هم امکان نقض این قوانین را ندارد.

89/1/26
3:49 عصر

ماجرای عرق شرم!

بدست روح اله ریاضی در دسته

جریان جدیدی که آقایان شروع کرده اند، ماجرای «عرق شرم» است.
داستان هم از آنجایی شروع می شود که تعدادی از نمایندگان مجلس به دیدار نوروزی برخی آقایان رفته اند.
اما من هرچه صبر کردم تا دلیل قانونی،‌عقلی و یا شرعی برای ربط دادن این دیدار با عرق شرم پیدا کنم ،‌نشد.
برای همین این نوشته را به حساب جانبداری من از کسی نگذارید!
فقط مشکل من این است که دیدار با افرادی که تا به امروز سمت های مهمی در کشور داشته اند و با فرض همه خطاهایی که انجام دادند، و با فرض اینکه نظام ما در بهترین حالت و اقتدار قرار دارد ، ‌آزاد هستند و حتی به دادگاه هم احضار نشده اند ؛‌ یعنی از یک طرف مسوولیت ها و تجربیات خوبی داشته اند و از آن طرف هیچ سند و مدرک محکمه پسندی بر علیه شان به جریان نیافتاده، چه اشکالی می تواند داشته باشد که این همه ارزش بزرگ کردن دارد.
حالا بگذریم که برخی ها که هویت شان هم برای من نامعلوم است فتوی داده اند که فلانی حق نقش آفرینی سیاسی را برای همیشه از خود سلب کرده. من نمی دانم کسی مامور پخش چنین حقی در جامعه است که چنین حکمی صادر کرده.
تا آنجا که من می دانم در نهایت اگر هیچ جرمی به این اقایان وارد نباشد ،احتمال دارد در صورت کاندید شدن از نظر شورای نگهبان ردصلاحیت شوند،‌ والا اینکه حق نداشته باشند با کسی دیدار کنند و یا کسی با آنها دیدار کند به نظر می رسد از آن آیه ها و روایات جدید باشد که توسط برخی اهالی عرق شرم ،‌ به قرآن و سنت اضافه شده باشد.

نکته بعدی هم اینکه من می خواهم از آیت الله جنتی شکایت کنم. التبه چون به مانند شکایت های قبلی از ایشان احتمالا به نتیجه ای نخواهد رسید، ‌آن را در همین وبلاگ مطرح می کنم.
ایشان گفته اند:«سران فتنه در جلساتی که قبل از انتخابات داشتند عنوان می کردند که در صورت پیروزی در انتخابات قدرت رهبری و ولایت فقیه باید تضعیف شود.و مطرحمی کردند در صورت شکست با جنجال آفرینی و ادعای تقلب فضا را تغییر داده و انتخابات را زیر سوال ببریم»
ایشان یک جوری این جملات را گفته اند که گویا از نظرشان آنها کار خلافی انجام می دادند.در نتیجه شکایت من از ایشان این است که چرا با وجود اطلاع از چنین کار خلافی این دو کاندیدا را رد صلاحیت نکردند و موجب حوادث بعد از انتخابات و به خصوص کشته شدن تعداد نامشخصی از بسیجیان شده اند!

89/1/25
12:9 عصر

مرگت را می طلبم!

بدست روح اله ریاضی در دسته

هنگامی که انقلاب ما به پیروزی رسید،‌چون حرکتی بر مبنای اسلام و ارزشها بود و یا حداقل این گونه تبلیغ می شد، گروهی از علما و بزرگان با وجود مخالفت هایی که با برخی روشها داشتند، احیانا صلاح را در این می دیدند که با سکوت و یا تذکر غیرعلنی انتقاداتشان را بیان کنند تا شبهه ی خدشه وارد شدن به این حرکت ،‌ایجاد نشود.
اما نمی توان انکار کرد که یکی از دلایلی که باعث شور شدن بیش از حد برخی برخوردهای بعد از انتخابات شد،‌همین مصلحت سنجی و گاهی ترس از بیان حقایق بود.چون متاسفانه اکثر این برخوردها دارای سابقه و ریشه هایی بودند که اگر به وقتش با آنها برخورد درست می شد ،‌امروز به این حد مخرب نمی رسید.
البته اندک افرادی هم بودند که با روشهای درست و یا نادرست به انتقاد پرداختند و تقریبا از صحنه روزگار محو شدند.
برای همین برخوردی که تا به امروز از برخی علما و بزرگان مشاهده می شود در حقیقت اگرچه پاید کمی دیر باشد ولی به نظر غنیمت است و باید با حفظ ادب و متانت و به دور از برخی مصلحت سنجی های متداول به اصلاح برخی رویکردهای غلط پرداخت،‌تا شوری آش دستپخت برخی ها حتی دین را به مسلخ نبرد.

به طور نمونه شعارهایی که بعد از هر نماز و یا بیان مرگ بر فلان و بهمان بیان می شود به نظر می رسد یکی از آن موارد باشد که مسامحه زیادی در مورد آن شده.
بنابر خاطراتی که از امام راحل بیان شده،‌که بنا را بر صحت آنها می گذاریم و من نقل قولی مخالف آن هنوز ندیده ام،‌ایشان با بیان این شعارها؛ حتی مرگ بر آمریکا، مخالف بودند اما برخی مسوولین آن زمان با توجیهاتی مانع ابراز این مطلب از طرف امام شدند.
حتی اگر این خاطرات هم وجود نداشته باشد ،‌جست و جویی که من در منابع مختلف انجام دادم،‌ اثری از این گونه آرزوی مرگ مخالف و دشمن ،‌در سیره پیامبر اکرم و اهل بیت مشاهده نمی شود.
بلکه اصل اول آن بزرگواران اصلاح بوده.در بسیاری از جنگ هایی که انجام داده اند،‌ قبل از جنگ به توصیه و نصیحت طرف مقابل پرداخته اند و آنها را به اصلاح فراخواندند.بعد از پیروزی هم به جای لذت بردن از کشته های دشمن،‌ برای به خطا رفتن و در آتش جهنم قرار گرفتنشان دل سوزاندند و مثلا فرموده اند که آیا صدق دعوی ما را دیدید؟

اما نکته مهم تری که در مورد این شعارهای مرگ بر... وجود دارد این است که امروز حتی از آن مفهوم اولیه شان هم جدا شده اند و تبدیل به ابزاری شخصی و جناحی برای از میدان به در کردن رقیب شده اند.به طور نمونه برای شعار مرگ بر ولایت فقیه به اینجا مراجعه کنید.

برای همین شنیده ام که دو تن از علمای بزرگوار تهران ،‌در مساجدی که نماز می خوانند،‌به مخالفت با بیان این شعارها پرداخته اند که فتح باب خوبی است.

   1   2   3      >