سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/9/30
5:16 عصر

یلدای من!

بدست روح اله ریاضی در دسته

باران کوثری یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشته که شب ها بهترند، چون هیچ حرکتی در آنها نیست و می توان خوابید.

با اصل حرف اش موافقم؛البته از زاویه ای دیگر.

اما اتفاقا می خواهم امشب را تا صبح بیدار بمانم؛در جمع صمیمی خانواده و فامیل و دوستان عزیزم.نه پای تلویزیون و رسانه های این ور و آن ور آبی می نشینم و نه به چیزی غیر از کانون صمیمیت و صفای موجود در بین مان با وجود همه این کدورت ها و سختی ها می اندیشم.

در توضیح وبلاگ نوشته ام که اگر سی شب گذشت و خبری نشد ،منتظر می مانم تا شاید شب سی و یکمی بیاید و همه چیز را تغییر دهد.

امشب شب ایمان است و یاس کار کافر پیشگان است.امشب طولانی ترین شب سال است و آرامش و صمیمت نهفته در آن می تواند نوید بخش روزهای پر جنب و جوش آینده مان باشد.

شب یلدای همه تان مبارک

 


91/9/21
2:6 عصر

مشکل بازار ارز!

بدست روح اله ریاضی در دسته

قبلش: این مطلب را به عشق جناب حاج محسن دغدغه پرورم گذاشتم.سخنان آقای توکلی است که کامل اش را اینجا ببینید.

زمان آقای هاشمی که بحران ارزی در سال 74 اتفاق افتاد ناشی از 3- 2 سال نسیه خریدن بود که ال سی ها را نمی توانستند پرداخت کنند. در آن شرایط آقای هاشمی مانده بود که چه کار کند ارز تا 650 تومان بالا رفته بود و تبدیل به یک بحران شده بود. ال سی های ما را در دنیا نمی پذیرفتند. تحریم نبودیم چون بدحساب شده بودیم ال سی های ما را نمی پذیرفتند و واردات متوقف شده بود. آقای محمد خان وزیر اقتصاد وقت رفت به سراغ آقای دکتر شرافت رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی که معاون دکتر نمازی وزیر اقتصاد کشور در سال های 1359 تا 1364 بود. دکتر شرافت گفت من آقای هاشمی را قبول ندارم ولی برای این که مشکل ارز را حل کنم آماده ام برای کمک بیایم. بلافاصله زمانی که آمد و در حالی که قیمت ارز تا 600 تومان افزایش یافته بود، گفت قیمت ارز 300 تومان است.

آقای هاشمی هم در نماز جمعه گفت ما سیاست تعدیل را عوض نکرده ایم بلکه اقتضای کشور این بود. لذا سیاست تعدیل تبدیل شد به سیاست تثبیت که کار بسیار عاقلانه ای بود. ایشان عاقل بود و ترمز را زد و آدم کارکشته، باسواد، جگردار و تاجرزاده ای مثل ناصر شرافت جهرمی را آورد و حریف بازار شد. دکتر شرافت چون بازار را می شناخت، پدرش تاجر بود و خودش هم از بچگی کنار پدرش در جهرم کار کرده بود و می دانست بازار یعنی چه

مشکل ما در بازار ارز بی اعتمادی است. بی اعتمادی در بازار ارز به شدت نسبت به دولت وجود دارد. راه حل اصلی ماجرا احیاء اعتماد از دست رفته است که راه حل سیاسی است نه اقتصادی. با ادامه صدارت آقای احمدی نژاد این کار اگر نگویم ناممکن لااقل بعید است من به این آقایان گفتم مردم به شما اعتماد ندارند، استعفا دهید و بروید. گوش نکردند. در جلسه ای به این آقایان گفتم شما که اهل استعفا دادن نیستید. در آن جلسه آقای لاریجانی و 2نفر از وزرا حضور داشتند. گفتم حداقل به عنوان یکی از قیود تصمیم گیری هایتان بنویسید که مردم اعتماد به دولت ندارند. این قید را بنویسید...


91/9/12
10:41 عصر

کمی آینده نگر تر

بدست روح اله ریاضی در دسته

یکی از سخت ترین انواع تعارض که ما انسانها با آن روبرو می شویم تعارض اجتناب-اجتناب است. در این حالت، با دو یا چند تصمیم روبرو هستیم که همه شان بر خلاف میل و خواست ما هستند و هر کدامشان به ما، اهداف و یا آرمان هایمان ضرر می زنند.

گاهی اوقات حتی خود ما در به وجود آمدن این تعارض نقشی نداشتیم.یک عده آدم احساسی، فریب خورده و ... این شرایط را به وجود آوردند.اما حالا همه نگاه ها به ماست تا به عنوان یک عاقل و بزرگتر تصمیم بگیریم

مثال تاریخی از این نوع تعارض را می توان در صلح امام حسن دید.که چه ایشان صلح می کرد و چه می جنگید تبعات منفی داشت که تا به امروز هم تحلیل آن مشکل و جهت دار است.

مثال نزدیک ترش به اشغال سفارت آمریکا بر می گردد.برای دانشجوهایی که این کار را کردند توبه کردن بسیار راحت تر است تا امثال آقای موسوی خوئینی ها.

مثال دم دستی ترش هم به مساله تقلب در انتخابات 88 بر می گردد. اگر تقلب شده باشد که قطعا جریان احمدی نژاد عامل آن بودند و اگر هم نه،فضای ایجاد شده توسط آنان باعث تقویت شایعه تقلب شد. اما مساله اصلی آن است که چه معترضین و چه حکومت منهای احمدی نژاد، هدف شان حفظ و تعالی نظام بود.

معترضین سکوت در برابر تقلب را ظلم به مردم می دانستند ولی کار به جایی رسید که ظلم های بسیاری به مردم شد و حکومت پذیرش تقلب را خط قرمز می دانست ولی مجبور شد خط قرمزهای بسیاری را بعد از آن نادیده بگیرد.

حرف اصلی ام این است که در این نوع تعارض، انتخاب طبیعی افراد به راه حلی است که در کوتاه مدت تبعات کمتری دارد.شاید اگر طرفین ماجرای 88 کمی کوتاه می آمدند و امروز و روزهای بعد آن را می دیدند که نظام و مردم و خیلی چیزهای دوست داشتنی دیگرمان در بدترین وضع شان قرار دارند، کمی به رفتارشان بیشتر فکر می کردند.نه آنکه هنوز هم بر همان طبل سه سال قبل بکوبند.

پی نوشت: از نظر من مساله انتخابات 88 تقریبا تمام شده است. و اصل آنچه در انتخابات و بعد آن رخ داد تغییری هم در این نظر نخواهد داشت.امیدوارم مجبور نباشم دوباره به آن بپردازم.می دانم که شاید سالیان بسیاری تبعات آن گریبان گیرمان باشد، ولی ماندن در گذشته را با وجود تبعات آن درست نمی دانم.الان باید به آینده و افق های پیش رو نگریست.اگر چه دلمان خون باشد و استخوانی در گلو داشته باشیم.

 


91/9/8
8:40 عصر

به به!

بدست روح اله ریاضی در دسته

از امروز چهار تا فیلم اکران شدند که سه تایشان را به همه دوستان توصیه می کنم از دست ندهند.بعضی هایشان که برای خودم لازم است دو بار ببینم.

بهترین شان «من مادر هستم» فریدون جیرانی است که اگر در جشنواره پارسال بود به نظرم جزو سه تای اول فهرست من می شد.فرم خوب، بازی های روان و فقط اگر نیمه اول فیلم کمی جمع و جورتر بود ، خیلی بهتر می شد.اگر به تم کارهای اصغر فرهادی علاقه دارید حتما آن را از دست ندهید.با یک فریدون جیرانی طرفیم که از آن صحنه های وحشت بار از دید من مضحکه اش خبری نیست و در فیلم هایی که تا به حال از او دیدم بهترین است.

«بی خود و بی جهت» کاهانی هم از آن سنخ فیلم هایی است که می توان آن را پوچ و آبزورد و نهیلیستی و تو مایه های فیلم های دیگرش مانند هیچ و اسب دانست.اما اینجا خیلی مودب تر و شسته رفته تر حرف می زند و بازی های خوب و فضای محدود و خاصی دارد.البته  فیلم های کاهانی را یا می پسندی و یا بدت می آید.این یکی را که پسندیدم.

«پله آخر» علی مصفا که گویا هنوز اکران نشده و نوعی حدیث نفس است و بازی های زمانی و داستان تو داستان و از این جور حرف ها دارد که در کل ارزش یک بار دیدن را دارد.

«زندگی خصوصی آقا و خانم میم» هم ندیدم و تعریف هایی از آن شنیدم.

در کل امروز از آن روزهای خوب است و کلی پیشنهاد خوب دارم. اینها از سنخ فیلم اش بود و این سه مطلب هم حسابی سر ذوق ام آورد.شاید شعر گفتم!

انتقاد صریح رسول جعفریان + سخنان آقای جوادی آملی + آخرین یادداشت استاد سروش محلاتی


91/9/7
7:53 عصر

دو کلمه و شاید بیشتر!

بدست روح اله ریاضی در دسته

آقای علی مطهری در مورد فیلم «من مادر هستم» فریدون جیرانی گفته که این فیلم و فیلم «برف روی کاج ها» ترویج خیانت می کنند و اعتراض امثال انصار حزب ... به آنها درست است.

اول اینکه اگر چه فیلم جیرانی را هنوز ندیدم ولی فیلم «برف ...» را دیدم و کاملا مخالف تروج خیانت در آن هستم که در انتهای همین یادداشت به آن خواهم پرداخت.

دوم اینکه بر فرض حرف ایشان درست باشد و واقعا این فیلم ها ترویج خیانت کنند.من در جایی ندیدم که چنین موضوعی جزو ممنوعیت ها و خط قرمزها باشد. آنچه در جامعه باید مورد توجه قرار بگیرد قانون است نه تمایلات شخصی افراد.بخش خصوصی چنین فیلمی را با بودجه خودش ساخته.اگر مردم از آن استقبال نکنند، قطعا سراغ چنین موضوعاتی نمی رود، اگر هم استقبال شود، باید مسئولینی چون اقای مطهری به فکر بیافتند که چرا فیلمی با این موضوع از فیلم های مروج اخلاق و ایثار و ... بیشتر مورد توجه مردم قرار می گیرند.با شکستن زنگ خطر که آتش خاموش نمی شود.فقط ما به خودمان یک اطمینان کاذب داده ایم و بس.

سوم اینکه شاید گروهی ادعا کنند که ترویج خیانت اتفاقا خط قرمز و ممنوع است. یا همان طور که مطهری گفته چرا به این موضوع زیادی اقبال می شود؟

جوابش مشخص است.بیشتر از سه سال است که تریبون های رسمی مانند صداو سیما (که آخرین اش شام عاشورا بود) مدام بر این مساله تاکید می کنند که روسای دولت های بعد از انقلاب به جز دو تن شهید شده آنان و روسای مجالس شش گانه و بسیاری از مسئولین سال های دور و نزدیک این مملکت، خائن بوده اند و باید محکوم و مجازات شوند و کم کم اش ،توبه کنند تازه اگر مورد قبول واقع شود. آیا این ترویج خیانت آن هم با تمام قوا نیست؟ آیا در این مساله نمی توان پاسخ جناب مطهری را مبنی بر این همه اقبال به موضوع خیانت را یافت؟

پی نوشت در مورد برف روی کاج ها: زن داستان متوجه می شود که مردش به او خیانت کرده.بعدا می فهمد که بهترین دوست اش هم این موضوع را می دانسته و به او نگفته.مرد هم یک مدتی آفتابی نمی شود و زن که حسابی تنها شده با یکی از همسایه های جدیدشان دوست می شود که آغاز کننده  دوستی هم مرد همسایه است که مجرد است.اما وقتی که مرد می آید تا توضیح بدهد، یک دیالوگی زن به او می گوید که کاملا با ترویج خیانت در تضاد است.زن می تواند اینجا مرد را ببخشد و یا بگوید فعلا حرف نزنیم و ....اما خیلی صریح می گوید که با فردی آشنا شدم.این یعنی دیگر به تو فکر نمی کنم و اگر می خواست داستان ادامه پیدا کند فردا باید می رفتند محضر و طلاق می گرفتند.