این روزها زیاد غصه می خوریم،دق می کنیم و نمی میریم!
زیاد انگشت به دهان می مانیم، باورمان نمی شود و باور می کنیم
زیاد طعنه و کنایه می شنویم،و کم طعنه می زنیم
کم به وجد می آییم، و دوباره
این روزها زیاد غصه می خوریم....
می گردیم و می گردند و نمی رسیم به آنچه جویای آن هستیم؛ «آرامش»
می دانم که فقط در یاد اوست که آرامش دست یافتنی است.
می دانم که دلهایمان را زنگار گرفته و کشف نقاط سفیدش ،نیازمند مجاهدتی طاقت فرساست.
اما امسال ،دوباره که محرم شد و ذکر«حسین» بر لبم نشست و با آن ندیده ی در دل نشسته مانوس شدم، احساس کردم گمشده ی خویش را لحظه ای در آغوش گرفته ام.
لحظه ای ناب که حوادث عاشورا و بعدش ،آن را برایم به رویایی در شبی دلپذیر تقلیل داد.
رهبر گرانقدر! ،مراجع و علمای بزرگوار!، سخنرانان و مداحان گرامی!، آقایان سیاسی و فرهنگی و...! ،گرداننگان سایت ها و روزنامه های داخلی و خارجی! ،دوستان و اساتید گرانقدری که با هم سخن گفته ایم و ایمیل فرستادیم و به وبلاگ هم سر زدیم.
تو را به خدا یک چیزی بگویید،کاری بکنید و متنی بنویسید که هیجان زده و متعجب و غمگین و دلواپسمان نکند.
اگر هم نمی توانید آرامش بدهید، آرامشمان را نگیرید.
این تیرها، بدجوری تکه تکه ی وجودمان را می آزارد.تنها در سایه ی آرامش است که می توان با فراغ بال از تن به درشان کرد و منتظر تیرهای عمیق تر و سمی تر ماند.
الابذکر الله تطمئن القلوب
2:36 عصر
این روزها...
بدست روح اله ریاضی در دسته
10:20 عصر
حماسه بیستم دی!
بدست روح اله ریاضی در دسته
اعلام نام سعید مرتضوی را موفقیت کوچکی نباید دانست.آنقدر بزرگ است که می شود پیشنهاد داد روز بیستم دی ماه را به عنوان یک روز تاریخی در تقویم های غیر رسمی ثبت کنند.روزی که بالاخره یزرگان نظام به همان نتیجه ای رسیدند که اگر چه از نگاهی اسلامی است ولی از نگاه دیگر در بسیاری از کشورهای پیشرفته اجرا می شود.یک اصل ساده عقلانی و مدیریتی که هر مسوولیتی ،با پاسخگویی همراه است.
در حالی که در فلان کشور لاییک ، هنگامی که به طور نمونه هواپیمایی سقوط می کند ، فلان مسوول مربوطه به جهت اقناع افکار عمومی و نشان دادن اهمیت این موضوع برای دولتمردان، از سمت خود استعفای نمادین می دهد؛ در حالی که ممکن است حتی به صورت غیر مستقیم هم در حادثه نقشی نداشته باشد ، در کشور ما مسوول مربوطه این مساله را امری طبیعی می نامد!
از طرفی هر موقع خطایی رخ می دهد و علنی می شود نه تنها افراد مرتبط بازخواست نمی شوند که حمایت های بی دلیل و همه جانبه ای از آنها صورت می گیرد تا آنجا که می شود از زبان مسوولین امر گفت:«فرد خطاکار نه تنها کار بدی نکرده که عین مسوولیت انسانی و اسلامی و قانونی اش را انجام داده!»
برای همین حداقل در 15 سال گذشته این برای اولین بار است که در چنین سطحی ،جنبشی مردمی توانست حاکمیت را به پاسخ گویی و رویه ای اقناعی بکشاند و آقایان مجبور شوند امثال سعید مرتضوی را که به تمامی ارکان حاکمیت وصله خورده ، قربانی کنند.
اگرچه ممکن است این صرفا نمایش نامه ای باشد که نتیجه اش اعلام حکم برائت دادستان سابق تهران شود ،ولی همین یک گام را هم باید به فال نیک گرفت و البته بسیار زیاد به آن دل نبست و به دنبال حرکت های بعدی و پاسخگویی واقعی و نه شعاری و نمایشی بود.
از طرفی با توجه به گفتگوهایی که با برخی افراد اهل فن داشتم ،معتقدم اگر نظام ما در همین مساله تقلب در انتخابات هم همین رویه را در نظر می گرفت ،امروز وضعیت به گونه ای نمی شد که همه نگران شوند.
تجربه زندگی در ایران و قانون احتمالات بیان می کنند که نمی شود انتخاباتی با چنین حجم، فاقد حتی یک مورد تقلب و یا تخلف باشد.برای همین می شد در برابر ادعای تقلب ،نظام خود به عنوان مدعی وارد شود و در این هنگامه برخی تخلف کنندگان واقعی و یا نمادین را در نگاه ملت معرفی کند و فلان حوزه و فرماندار و یا در حد نهایی وزیر کشور دولت را مجبور به استعفا و یا پاسخگویی کند.و بعد هم با ارائه تعدادی ارای باطله به گونه ای که نتایج انتخابات بدون تغییر بماند ،مدیریت افکار عمومی را از دست معترضان در بیاورد.اما در عمل دقیقا معکوس آن عمل شد و تمام نظام به صحنه آمد و ادعا شد که حتی یک رای هم جابجا نشده.
ادعایی که هیچ وقت اثبات نخواهد شد و فقط موجب آن شد که اعتراض و عدم اقناع نسبت به نتایج انتخابات ،تبدیل به اعتراض و عدم اقناع نسبت به حاکمیت شود که هنوز که هنوز است هزینه های بسیاری را بر نظام تحمیل کرده است.
1:8 عصر
ادعای محال که محال است
بدست روح اله ریاضی در دسته
یک سری ادعاها آنقدر بزرگ هستند که نمی شود به سیاق«فرض محال که محال
نیست» آنها را مطرح کرد و هیچ دلیلی برایشان بیان نکرد.تازه با تکبیر و
مرگ بر فلانی های ملت که مواجه شد دو تا دیگر هم رویش گذاشت.
آقای علم الهدی امام جمعه مشهد که در راهپیمایی عاشوراییان در تهران
سخنرانی می کرد ،مواردی را مطرح کرد که در نوع خودش بی نظیر بود.از جمله:
«متولیان نظام و مسئولان وظیفه دارند که اقتدار نظام را در عرصههای بین
المللی حفظ کنند چرا که ما نظام مقتدری داریم که در روی کره زمین
مقتدرترین نظام است و به همه تجهیزات و امکانات و توانمندیهای نظامی و
انتظامی مجهز است و میلیونها انسان پشتیبان این نظام هستند.»
البته که همه ما دوستدار آن هستیم که ادعاهایی از این دست عین حقیقت باشند
و آنقدر دلیل متقن و نامتقن برایشان وجود داشته باشد که نیازی به ابراز
شورانگیز و تایید شورانگیز ملت نباشد و گفته شود:«چیزی که عیان است چه
حاجت به بیان است!»
اما واقعیتی که برخی افراد به آن اشاره می کنند آن است که جایگاه امروز
کشور ما در معادلات جهانی و حتی با توجه به قابلیت های موجود،نه تنها
ایده آل و در اوج نیست که در بسیاری موارد با حد مطلوب هم فاصله معنی داری
دارد.
حالا اگر همه مولفه ها را در بهترین حالت بدانیم چگونه می توان تصور کرد که نتیجه حاصل از آنها این گونه شده است؟
به راستی سند چشم انداز و اصل 44 را برای چه می خواهیم اجرا کنیم وقتی در چنین نقطه رشک برانگیزی قرار داریم؟
به راستی این آمارهای طلاق و فساد بالایی که رسما اعلام می شود مربوط به کدام نقطه جهان است؟
به راستی آنچه در اقتصاد ما در جریان است اسلامی است و احیانا مراجع معظم
تقلید برخی وام های بانک های حکومت اسلامی را مشروع می دانند؟
به راستی آمارهای مبارزه با فساد اداری ما با تکیه بر آمارهای داخلی و نه خارجی در چه جایگاهی قرار دارد؟
به راستی سیمای ملی ما ،توانسته شاخص های دینی و انسانی و عقلایی را در حد مطلوبی پیاده سازد؟
و به راستی اگر همه چیز بر وفق مراد است این همه تکاپو برای چیست؟
و به راستی...
حوصله ام سر رفت از این همه «به راستی» ها که ردیف می شوند و نتیجه ای عایدمان نمی کنند.
انگار قرار است هنوز هم در بر پاشنه شور و احساس و غیرت نه چندان دینی بگردد.
اگرچه من نظر دیگری دارم که به آن خواهم پرداخت.
10:20 عصر
آدم معتقد!
بدست روح اله ریاضی در دسته
برای آدم شکاک جوابی یافت نمی شود."
تالمود
10:29 صبح
آدم غیر منطقی!
بدست روح اله ریاضی در دسته
و افراد غیر منطقی در تلاشند که محیط را با خود هماهنگ سازند
بنابراین پیشرفت و ترقی نتیجه سعی و تلاش افراد غیرمنطقی است.»
جرج برنارد شاو
8:19 عصر
گازهای سمی اطراف عاشورا
بدست روح اله ریاضی در دسته
حوادث پس از انتخابات اخیر که آخرینشان مربوط به اتفاقات عاشورا و تاسوعاست، صرفا یک معلول هستند؛ معلول جبری علت هایی که همین طور بی محابا در فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ما وجود دارند و متاسفانه دیده نمی شوند.
هوای امروز تهران ما پر است از گازهای سمی و خطرناک که ما چون اثر ملموس و نزدیکی از آنها حس نمی کنیم بی توجه به آنها هستیم.اما همین که این گازهای خطرناک در جایی متراکم شدند و خفگی و مسمومیت و عوارض شدید به بار آوردند ، یک عده به فکر توصیه و نصیحت و گروهی به فکر حل ناقص معلول می افتند.
در حقیقت انتخابات اخیر موجب شد که این فکرها و عقیده ها و روش های مسموم متراکم شوند و عده ای به صرافت افتادند و البته بودند کسانی که به علت استفاده از ماسکی که عمر مفید کوتاهی دارد، نمی اندیشند و به انکار مسمومیت مشغولند.و مدام بلند تر فریاد می زنندکه:«هان! شهر در امان و امان است»
این علت های سرگردان را می توان در انقلاب 57 هم جستجو کرد و حتی دامنه جستجو را به چند صده اخیر نیز کشاند.
اندیشه ها و روشهای که با بد سوختنشان و اشتباه به کار گرفتنشان مدام به تولید گازهای سمی پرداختند و متاسفانه در زمان وقوع، چاره ای برای آنها اندیشیده نشد.
انقلاب 57 در اغلب مردم حرکتی احساسی بود تا عاقلانه.اندیشمندان و متفکران اصلی انقلاب چون شهیدان مطهری و بهشتی و... در همان سالها به این نکته اذعان کردند و بنا داشتند این حرکت احساسی را به سمت عقلانیت و سیستم و اندیشه های والای اسلام هدایت کنند.
مجموعه حوادث اما سرنوشت دیگری را رقم زد، آن چنان که امروز می بایست ادعایی تلخ را مطرح کرد و آن اینکه اگر در برخی امور نسبت به گذشته پس رفت نکرده باشیم، پیشرفت که قطعا نکردیم.
برخی متفکران و اندیشمندان ترور شدند،گروهی به مرگ طبیعی مردند و یا به دلایلی به حصر و زندان و تبعید و یا ترک کشور کشیده شدند.
برخی دیگر بر حسب ضرورت و یا جذابیت به حوزه اجرا وارد شدند.
اندیشه و آرمان های والا خاک خورد.
یک بار به دلیل کمین کردن دشمن
یک بار در قالب خاص بودن شرایط
و بار دیگر به خاطر برخی نتایج کوتاه مدت و شیرین
فکر و اقدامی جدی در برابر این گازهای سمی صورت نگرفت.گذشت و گذشت و گذشت تا به انتخابات اخیر رسید.
گازها متراکم شدند و عوارض بیماری خودش را نشان داد.
حالا همان هایی که طی این سی سال کوتاهی کردند و نمی خواهند اگر تقصیری به گردن نمی گیرند ، لا اقل عذرخواهی کنند و جبران مافات، می خواهند با همان استدلال ها و روشهای قدیمی فعلا سوراخ در رویی برای این گازها پیدا کنند و در آرامشی کاذب فرو روند.
نسل جدید روشهای قدیمی را نمی پذیرد و روز به روز بر تعداد روگردانان از این روشها افزوده می شود.
قبلا دست گاه های نمایشگر میزان آلودگی هوا در دست خود آقایان بود.هرگاه صلاح می دانستند، اعداد را جابجا می کردند و در گوش هم پچ پچ می کردند که :«هر حقیقتی را که نباید گفت!»
تصور ذهن کوچک خودشان را به جامعه تلقین می کردند غافل از اینکه اگر دستگاه می گوید هوا تمیز است پس چرا من دارم خفه می شوم!
امروز آنقدر وسایل سنجش آلودگی زیاد شده و متاسفانه به اطمینان و باور برخی مردم به متولیان تعیین آلودگی هوا خدشه وارد شده که نمی شود و نمی شود و نمی شود آنچه برخی می خواهند با زور بشود!
تا به امروز به جز اندکی از افراد و آن هم در برخی گفته و نوشته ها، همه به دنبال رفع و رجوع کردن چهره معلول هستند در حالی که تنها راه جواب دهنده در بلند مدت یکی است و آن هم:
"اصلاح علت است!"
10:33 صبح
در مورد حوادث اخیر شهر قم
بدست روح اله ریاضی در دسته
متاسفانه حوادثی که طی روزهای اخیر در شهر قم که در ظاهر باید به دلیل حضور حوزه علمیه جهانی اش (به ادعای خود روحانیون )مذهبی ترین شهر کشور باشد ،رخ داد که زنگ خطری جدی برای کسانی بود که چشم خود را بر حقیقت بسته و مدام از ان شاا... خیر بودن ماوقع سخن می رانند.
از یک طرف سر داده شدن شعارهای ساختار شکن و هتک حرمت حرم شریف با ورود زنان بدحجاب و از طرف دیگر حمله به دفتر مراجع و هتک حرمت آنان و مانع تراشی برای بزرگداشت آیت الله العظمی.
اگر چه من با سر دادن شعارهای ساختار شکن مخالفم ولی بارها در راهپیمایی های اخیر ،برادران در ظاهر ارزشی را دیدم که به گونه های مختلف مشغول تحریک جمعیت سبز پوش بودند تا از آنها شعار ساختار شکن بگیرند و آن را پیراهن عثمان کنند.
که در نقد شعار ساختار شکن می بایست به این موضوع توجه کرد.
همچنین وقتی چه تشییع شونده و چه برخی از تشییع کنندگان در سالیان و ماه های اخیر با حجم گستره ای از محدودیت و سرکوب مواجه بودند ،طبیعی می نماید که در چنین فرصتی برخی به عقده گشایی بپردازند و حد و حدود را رعایت نکنند.
اما برادران در ظاهر ارزشی که خود منتقد این تندروی ها هستند چرا به سیاق موشک جواب موشک حرکت می کنند و متاسفانه بنابر اخباری توسط برخی نهادهای خاص هم هدایت و تحریک می شوند.
اما تاسف بارترین قسمت ماجرا بزرگنمایی و هتک حرمت دانستن ورود تعدادی خانم بدحجاب به حرم مطهر هست.
تا جایی که یکی از دوستانم می گفت که این هتک حرمت حتی زمان پهلوی هم سابقه نداشته.
و البته آمارهای رسمی ای وجود دارد که بیانگر مقام اول بودن شهر قم در اموری چون ازدواج موقت(که اگر چه حرام نیست ولی اغلب آقایان علما آن را در شرایط فعلی جایز نمی دانند)و... است و معلوم نیست که چگونه ورود چند زن بد حجاب در یک روز و در شرایط خاص تاسف بارتر از آمارهایی شده که بیانگر معصیت های بزرگی در شهر حضرت معصومه(س) است.
البته که چشم ظاهر بین دنیا طلب این هتک حرمت ها را نخواهد دید.
2:43 عصر
درگذشت آیت الله العظمی
بدست روح اله ریاضی در دسته
حاصل عمر امام(ره)،
فقیهی که بسیاری او را سرآمد فقیهان امروز می دانستند و او را صرفا شایسته ی لقب
آیت الله العظمی بودن می خواندند، در حالی به دیدار استاد خویش شتافت که در طول
عمر 87 ساله اش به جز مدت کوتاه 10 ساله(57 تا 68) در بقیه دوره ها آن چنان که
باید قدر دانسته نشد و اگر چه مرارت های جسمی زیادی در طول دوران طاغوت متحمل شد ،ولی
آن چه به او در دوره بعد از عزل از رهبری رسید بسیار تاسف بارتر و عمیق تر بود.
تصویر رسمی و
حکومتی که از ایشان در رسانه ها و تریبون های وابسته به حکومت تبلیغ می شود،در
عبارت «شیخ ساده لوح» بودن ایشان خلاصه می گردد.
عبارتی که به صورت
توهین آمیز از دهان هر فرد عامی و بی سواد و گاه سرتاپا گناهی به ایشان حواله می
شد و این عمل متاسفانه با تایید و یا سکوت برخی از مسوولین و بزرگان ،عملی موجه و
حتی ثواب لقب می گرفت.
اگر چه ممکن است از
سطور اولیه این نوشته گمان برید که من قصد تعریف و تمجید بی حد و حصر و یا مرده
پرستی از آیت الله العظمی را دارم،ولی واقعیت آن است که در زندگی ایشان نقاط مبهم
بسیاری وجود دارد که هیچ کدام از تفسیرهای حکومتی که تا به امروز اغلب آنها را
دیده و شنیده ام ،نتوانسته اند آن نقاط ابهام را رفع و رجوع کنند.
حتی اگر تمام آنچه
سعی دارند در مورد بیست و چند سال آخر عمر او به ما بقبولانند را بپذیریم ،نمی
توانیم خدمات بی حد و حصر او در سالهای قبل را نادیده بگیریم.
حصر ،عدم امکان
انجام تدریس آنگونه که در شانشان بود ،حذف تصویر ایشان در موقعیت هایی چون مجلس
خبرگان،زدن ابتکاراتی چون روز قدس و هفته وحدت به نام دیگران، تاثیر ایشان در مطرح
شدن و بزرگ شدن برخی کسانی که امروز شناخته شده اند و ... مواردی است که به نظر من
دلایل عاقلانه و انسانی برای آنها وجود ندارد.
از نظر من آیت الله
العظمی منتظری با حتی قبول تمام تفاسیر نظام خواسته از او ،شخصیتی بود که می شد
بیش از این ها از او در اعتلای نظام و افزایش قدرت حقیقی عقلایی و ... آن ،از او
بهره برد.
جامعه ما تبلیغ می شود ،می بایست برای اثبات سفیدن بودن یک نفر ، به گونه ای دیگران را سیاه نشان داد ،که ظرفیت های
سفید وجودشان نادیده گرفته شود و معطل بماند.
2:52 عصر
اعترافی از سنخ محمد نوری زاد
بدست روح اله ریاضی در دسته
من هم به مانند آقای محمد نوری زاد اعتراف می کنم که عکس امام عزیزم را پاره کردم.
البته نمی دانم در
آن لحظه های مکرر ،چگونه دوربین های صدا و سیما از این صحنه تصویر برداری کردند و
آن را به روی آنتن بردند؟ و چرا الان؟
چون بارها و
سالهاست که من مشغول پاره کردن عکس امامی هستم ،که می خواهند به من بقبولانند آن
گونه بوده که آنها می گویند.
من تصویر امامی را
که فقط گفته باشد«پشتیبان ولایت فقیه باشید...» و بقیه سخنانش چون«میزان رای ملت
است» ،وصیت به نظامیان در مورد عدم ورود به سیاست و ... وابسته به زمان و مکان و
قابل تغییر باشد، پاره کرده ام
من تصویر امامی را
که با مردمش عاشقانه سخن نگوید و گویی همه اش مشغول قلع و قمع و خشونت بوده ،
پاره کرده ام.
من تصویر امامی را
که بسیاری از یاران و حواریون زمانش امروز طلحه و زبیر و خائن و منافق و ...
نامیده می شوند و آنانی که در زمان حیاتش خون به دلش کردند،از او طلب پوزه بند
کردند، و یا در روزنامه هایشان اراده رزمندگان را سست می کردند و امروز مدافعش شده
اند ، پاره کردم.
من تصویر امامی را
که فقط یک عکس ساده و صامت باشد و سخنانش می بایست به تایید و تفسیر فلان فرد و
جریان قرار بگیرد ، پاره کرده ام.
من تصویر امامی را
که فرازمینی و نقد ناپذیر خوانده و طلب شود را نه یک بار که بارها پاره کرده ام.
مردم خوانده و امامان خدا خوانده ام در دل دارم که لحظه به لحظه اعمال و رفتار و
حتی افکارم را در صیقلای شیشه چون آینه قابش، مرور و عرضه می کنم؛ برای خطاهایم از
او شرمسارم و فیض خوب بودن و خوبی کردن را از او طلب می کنم.
درباره
آرشیو یادداشتها
-
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
آبان 1387
آذر 1387
دی 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
شهریور 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
دی 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
آذر 93
مهر 93
دی 93
دی 94
تیر 94
بهمن 94
یادداشتهای آرشیو نشده
پیوندها
-
ام بی ای
محمدرضا اسدی
حسین حمیدی
حسین دسته باشی
مهدی قمصریان
نجوای من
برداشت های روزانه محسن
آیت خدا ؛مرتضی تهرانی
محمدجواد
مجتبی حاجی قاسمی
محمود
محمدحسین حسینی
دکتر حسن سبحانی
در حیرت
آریان گلصورت
علیرضا
عوام الناس
فریدمدرسی
اسحاق رهنما
دل نوشت
کوروش علیانی
دغدغه های حاجی
جنبش سبز
مسعود دیانی
محسن بیات زنجانی
مجتبی جراحی
سلمان عزیزم
مجید
آنتیک
وبلاگ خودم (بلاگفا)
وبلاگ ازلی ام
تورجان
نانوشته های یک ناشناخته
مه دی
خارج فقه استاد سروش محلاتی