سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/3/29
11:5 صبح

بازگشت «اعتماد»!

بدست روح اله ریاضی در دسته

دوستان می گویند «اعتماد» برگشته!خوشحال می شوم و اولین شماره اش را می خرم.پر است از توصیه ها و نوستالژی ها و آرزوهای ماندگاری و دوام و حرکتی صحیح.اما انچه هنوز برای من جای سوال دارد این است که ایا واقعا با بازگشت روزنامه اعتماد، اعتماد واقعی که دو سال است سلب شده ،باز خواهد گشت؟

جواب من قطعا «نه» است.چرا که هنوز هیچ تغییری مشاهده نمی کنم.نه تغییر در رفتار، نه تغییر در افراد و از آن بالاتر تغییر در ساختار.طبیعی است که بدون تغییر ،هر لحظه امکان بازگشت به شرایط آن روزها را خواهیم داشت و این یعنی دوباره امنیتی شدن و برخورد سخت و تندروی و تهمت و دروغ و باتوم و بی قانونی و چه و چه.

شرمنده بچه های اعتماد و سید محمد و انهایی هستم که می خواهند فضا را دوباره تلطیف کنند و به عقلانیت بر گردانند.دیگر حوصله استرس و اعصاب خردی و امید رو به زوال و ... را نداریم.

اگر نمی توانید به ما اطمینان دهید که این سوراخ همان سوراخ نیست، ما را معاف کنید.چون هم عقل حکم می کند و هم فرموده اند که مسلمان از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود.


90/3/27
2:50 عصر

وقتی هرکسی نظری دارد

بدست روح اله ریاضی در دسته

یک مطلب خوبی امیر قادری دربازه برنامه نود نوشت که به نظرم می شود در موارد دیگر هم بسطش داد.خلاصه اش هم این است که قرار نیست در هر موردی از مردم نظرخواهی کنیم و یا به تعبیر بهتر مردم در هر موردی لزوما نظر داشته باشند.این یک نوع نخبه ستیزی و تخصص گریزی را در جامعه به همراه خواهد داشت و جز ژست ناقص دموکراتیکی که می گیریم ما را به سر در گمی خواهند رساند.

مثلا هنوز هم ایمیل ها و درخواست عضویت کمپین هایی برایمان فرستاده می شوند که ما را دعوت به دفاع از نام خلیج فارس می کنند.تا آنجا که من فهمیدم نامگذاری یک دریا می تواند حقوقی، جغرافیایی، سیاسی و تاریخی باشد که هیچ کدامشان در حوزه تخصصی من قرار ندارد و هر چه که هست با امضا جمع کردن و کنتور انداختن و کمپین زدن حل نخواهد شد.

نظر مردم محترم هست اما در جای خودش و قرار نیست در دانشگاه و تجربه و ... را ببندیم و در مورد هر چیزی رفراندوم بگذاریم.


90/3/26
1:2 صبح

اولین وصیت به علی(ع)

بدست روح اله ریاضی در دسته

«اما اولی فالصدق  ولاتخرجن من فیک کذبه ابدا و الثانیه الورع و لا تجتری خیانه ابدا»

اول راستگویی، و هیچ گاه از زبان تو دروغ خارج نشود و دوم ورع،هیچ وقت جرات به خیانت نکنی.

توضیح:در مورد راستگویی و امانت داری و دروغ گویی و خیانت یک رابطه مستقیم داریم.نمی شود کسی دروغگو باشد و امین باشد و یا کسی راستگو باشد و خیانت بکند چرا که راستگویی شما را به امانت داری می کشاند و دروغ گویی موجب خیانت در امانت می شود که یکی از بزرگترین امانات پست ومقامی و مسئولیتی است که انسان به واسطه حکمرانی بر مردم آن را به دست می آورد.(برگرفته از بیانات آیت الله مجتبی تهرانی)


90/3/24
10:56 صبح

جریانی خطرناک تر انحرافی ها

بدست روح اله ریاضی در دسته

با تمام احترامی که برای جریان منتسب به انقلابی و ارزشی و ولایی و... دارم اما انچه چندین سال است مشاهده می کنم و با مطالعه سالهای اول انقلاب به آن دست یافتم این است که این جریان از تمامی جریان هایی که به درست و یا غلط در این سی و دو ساله له نحوی از نظام طرد شدند ،مخرب تر است و اگر روزی نظام و اسلام و کیان ایران به باد فنا برود می شود استدلال کرد که نتیجه حرکت ها ،نگرش ها و باورهای این جریان بوده است.

اگر فرصتی داشتم حتما در مورد این جریان و ویژگی هایش خواهم نوشت.فعلا این جمله و خبر را ببینید.

«همان نیروهای انقلابی که اراده کردند و قدرت حکومتی را از هاشمی رفسنجانی سلب کردند و مساله اصلاح طلبان را برای نظام حل کردند، هم اکنون برای حل مساله جریان انحرافی اراده جدی دارند. با این تفاوت که هاشمی در میان نخبگان و روحانیت و خاتمی در میان روشنفکران و جوانان پایگاه داشتند، اما این جریان به تعداد انگشتان دست هم نیروی وفادار ندارد و به سادگی طومارش پیچیده خواهد شد.»


90/3/22
12:6 عصر

سالگرد 22 خرداد!

بدست روح اله ریاضی در دسته

امروز سالگرد فرصتی است که تبدیل به تهدید شد.بعید می دانم اگر امکان میانگین گرفتن باشد کسی مدعی شود که میانگین جامعه ما در جمیع امور قابل سنجش در دومین سالگرد 22 خرداد ،بالاتر و بهتر از میانگین دقیقا دو سال قبل باشد.به قول آیت الله استادی از نظر اخلاقی پسرفت داشتیم،از نظر اقتصادی(مثل تورم و بیکاری و رشد اقتصادی) که آمارهای دولت ساخته همین نتیجه را می دهد،از نظر سیاست خارجی با آفریقایی ها و همسایه هایمان هم سر نزاع افتادیم،در سیاست داخلی بعد از جریان فتنه نوبت جریان انحرافی شده و معلوم نیست برای تصفیه حساب های بعدی باید چه هزینه هایی بدهیم و چه فشارهایی را تحمل کنیم.در بعد فرهنگی باز هم بحث مبارزه با بدحجابی و ماهواره مطرح است و این بار روش های خشن تری چون راپل و زندانی کردن مورد نظر قرار گرفته.آن گفته معروف که وضع عدالت به هیچ وجه مطلوب نیست را هم به عنوان پایان بخش توصیفمان از شرایط فعلی در نظر بگیرید.

جامعه ما حداقل دو سال است که تبدار شده  و هنوز مسئولین امر دلخوش به پاشویه کردن و دعا خواندن بر سر این جسم مریض هستند.

دوباره امروز عده ای به خیابانها می آیند تا شعار ساختار شکن بدهند،نوجوان های ریش به صورت در نیامده با باتوم و ... به جانشان می افتند.رسانه های رسمی از بحرین و یمن خواهند گفت و رسانه های غیر رسمی باز نمی شوند،عده ای دستگیر می شوند.شاید چند نفری کشته شوند و دعوا بر سر هویت و مرام جنازه رخ دهد،همه از خواست مردم خواهند گفت و خلاصه در بر همان پاشنه ای خواهد چرخید که دو سال است می چرخد و مدام تب جامعه را بالاتر برده و وضع را بدتر کرده.

دلم برای جامعه ای رو به رشد که طبیب و بیمارش حرف و درد هم را بفهمند تنگ شده است.

دوست داشتم دعایی بکنم، ولی می دانم که شاید کار از معجزه هم گذشته باشد!


90/3/20
12:27 عصر

تعهدت مبارک!

بدست روح اله ریاضی در دسته

می گویند در ایران برای دست یافتن به یک پست مدیریتی دولتی و حکومتی تعهد و تخصص فرد سنجیده می شود.

برای سنجیدن تخصص ملاک ها و معیارهایی وجود دارد.مثلا دکتر متخصص کسی است که در تشخیص و رفع و کاهش بیماری تواناست.مهندسی متخصص است که بتواند پروژه محول شده به او را به بهترین نحو انجام دهد و مدیر متخصص کسی است که بتواند برنامه های مناسبی چیده و آنها را به بتهرین نحو عملیاتی کند.می بینید که در عرصه تخصص جدای از آزمون های ارزیابی عملکرد و مباحث تخصصی حتی عوام الناس هم در فرایندی به دور از شانتاژ تبلیغاتی می توانند به درکی نسبتا صحیح از تخصص دست یابند.

اما بر خلاف تخصص برای تعهد چه مکیال و میزانی می توان بیان کرد.تقوا؟ اما چگونه می شود تقوای فرد را سنجید؟ و ادم شدن محاله و از این جور حرف ها و لاجرم می افتیم به دامن ظواهر .مثلا فردی که ریشش را سه تیغه می کند ادم متعهدی نیست و در نقطه مقابل انکه نماز اول وقت اش را جلوی جمع با چنان تضرعی می خواند می شود متعهد .

می بینید که در حوزه تعریف تعهد افق دیدمان از ظواهر جلوتر نمی رود و این جاست که هر که شعار بهتری بدهد برایمان می شود متعهد تر.و واقعا مگر سخت است ده دقیقه فیلم بازی کردن و نماز متضرعانه خواندن!

انتخابات سال 84 را یادتان هست؟ اقای هاشمی از اجباری نبودن چادر سخن گفت و عده ای آن را بی تعهدی دانستند اما طرف مقابل شعار بازگشت به ارمان های انقلاب  و اجرای عدالت داد و جماعت بسیجی و اصول گرا و ارزشی هروله وار به دور او چرخیدند و ندای «انت مرادی!» سر دادند.

حالا هم نمی خواهند بپذیرند که مصداق های شان برای تعهد و ارزشی بودن طرف، عوامانه و سطحی و فاقد وجاهت بود و حسابی فریب شعارهای کسی را خوردند که در عرصه عمل تجربه و سابقه چندانی نداشت تا مشخص شود که چقدر به شعارهایش پایبند است.

امروزه یاد حرف های دو سال پیش شان می افتم که یک دهاتی بی سواد را با بصیرت تر از یک تحصیل کرده می دانستند.چرا که امروز ان دهاتی بی سواد خیلی راحت می گوید اشتباه کردم که به ایشان رای دادم اما این حضرات خودشان را به در و دیوار می زنند که ما آن روز انتخاب درستی کردیم.انتخاب درستی که حالا حالاها باید منتظر افشا شدن مواردی از خراب کاری هاش باشیم که تا به امروز اجازه رسانه ای شدن آن داده نمی شد.


90/3/19
8:51 عصر

وقتی همه مفاتیح می شوند!

بدست روح اله ریاضی در دسته

نمی دانم آن روزی که شیخ عباس قمی تصمیم به گردآوری کتاب مفاتیح الجنان گرفت فکرش هم را می کرد که کتاب او روزی در ایران زمین، گوی سبقت را از کتاب خدا نیز بگیرد و نماد دینداری شود.

این روزها بیش از آنکه بحث های اعتقادی و اصول دین، حلال و حرام ، الزامات انسانی و قانونی و ... مطرح باشد، از صدا و سیما و پیامک و دوست و اشنا همه دارند از اعمال فلان شب و بهمان نماز و دعا و ... سخن می گویند و التماس دعایی روانه می کنند.

آن هم دستور العمل هایی که در نهایت می توانند یک مکمل خوب برای انسان دیندار باشند ولی این روزها اهتمام و توصیه به آنها از رعایت حقوق مردم و جلوگیری از رذایل دینی و انسانی چون دروغ و تهمت و غیبت و ... پیش گرفته و اطرافمان پر شده از کسانی که هر کاری می کنند و در نهایت چند نماز مستحبی و چند دور تسبیح استغفار و مسجد جمکران و زیارت و ...

 


90/3/16
3:3 عصر

برای «آرمان ایران»ای ها!

بدست روح اله ریاضی در دسته

این را برای آرمان ایرانی ها می نویسم.رفقایی که هیچ گاه ندیدمشان و البته این دوری صرفا در بعد مادی بود تا فکری و عقیدتی!

با وجود آنکه با بچه های سایت آینده دوستی و رفاقت بیشتری دارم و می شناسمشان اما رویه آرمانی ها را بیشتر می پسندیدم.اینکه بخواهی به هر ضرب و زوری شده خودت را نگه داری و مدام قلم ات و از آن بالاتر اندیشه ات را با دست خودت به یغما ببری حتی اگر از سر خیرخواهی هم باشد برای من پذیرفته شده نیست.

خود من در سال های آخر دولت اصلاحات روزنامه نگاری را بوسیدم و کنار گذاشتم چرا که نمی توانستم بیش از آنچه که تا آن روز انجام داده بودم، به نوشتن مطالبی ادامه دهم که مطلب من نبودند.اندیشه من در آنها متبلور نمی شد و حتی حرفی از مردم و برای آنها نیز نبودند.

شابد برخی ها این را برخوردی انفعالی بدانند که نتیجه اش می شود سکوت و کنار کشیدن و افتادن کار دست عده ای سودجوتر!

اما از طاقت امثال منی خارج است این گونه زندگی کردن مورد نظر عده ای ...!

با آرمانی ها بعد از انتخابات آشنا شدم.در این چند ماهه اولین صفحه ای که باز می کردم سایت آنها بود و با اینکه به اندازه دیگر رقبایشان حرفه ای نبودند ولی صداقتشان را با هیچ گزینه دیگری عوض نخواهم کرد.

و مگر نه انکه گاهی مومنان مجبور به هجرت می شوند...هجرت قلمی ای که امیدوارم به بازگشتی شکوهمند و سرافرازانه منجر شود.


90/3/10
11:32 عصر

آزادی بیانی که آزادی بیان نیست!

بدست روح اله ریاضی در دسته

آقای علی مطهری در مورد حدود آزادی بیان صحبت هایی کرده بود که مورد توجه بسیاری از سایتها قرار گرفت.اما حداقل برای من نه تنها راهگشا نبود که سوالات بسیاری را هم به وجود آورد که در ادامه به آن می پردازم.

ایشان گفته اند:«هر کسی باید در تفکر خود آزاد و در بیان آن نیز آزاد باشد و حتی اگر منجر به انکار خدا، جمهوری اسلامی باشد چنین کسی باید در بیان فکر خود ‌آزاد باشد»

اما در ادامه دو شرط برای آزادی بیان مطرح کرده اند که از نظر من در صورت انکه این دو شرط شفاف سازی نشود و منظور ایشان مشخص نگردد نتیجه برداشت ایشان از آزادی بیان و برداشت کسانی که اصلا و ابدا به آن معتقد نیستند تفاوت چندانی نخواهد داشت و در مرحله پیاده سازی به همین سطح از ازادی بیان می رسیم که امروز در جامعه وجود دارد و امثال اقای مطهری به آن منتقدند.

شرط اول ایشان این است که اگر بر اساس تفکر کسی به انکار خدا رسید ...

حال سوال من این است که این بر اساس تفکر بودن یا نبودن را چه کسی و یا چه قالبی می تواند تعریف کند؟ ایا دانش و یا قالبی خاص برای این منظور وجود دارد و اگر ندارد که به نظر می رسد نخواهد هم داشت و به تعبیر اقای سروش محلاتی شرط گذاشتن برلی تفکر خود نافی اندیشیدن است با چنین شرطی راه برای کسانی که مخالف آزادی اندیشه هستند فراهم نمی شود؟

شرط دوم ایشان هم این است که:«اینکه ما می‌گوییم حتی احزاب غیراسلامی آزاد هستند و بیان آزاد اگر ناشی از تفکر باشد بلامانع است، مقصود کارهای ژورنالیستی و رسانه‌ای نیست؛ بلکه اگر واقعاً کسی براساس تفکر به اینجا رسید که دین، پیامبر، مذهب و... همه ابزاری برای فریب مردم بوده است، باید بتوانند در نشریات و محافل تخصصی حرف خود را بیان کنند و در مقابل اسلام‌شناسان بیایند حرف خود را بزنند.» ودر ادامه هم گفته اند:«بالاخره باید جایی و مکانی باشد که اینگونه افراد بتوانند حرف‌شان را بزنند، نه اینکه در روزنامه‌ها و رسانه‌ بحث‌های عقیدتی را مطرح کنند و مردم عادی وحشت بکنند، بلکه باید در مکان‌های تخصصی این مباحث باید مطرح شود و از طرف علما پاسخ داده شود.»

من نمی دانم با وجود این شرط اصلا آزادی اندیشه معنی می یابد؟به نظر می رسد ایشان تلاش داشتند تقلیدی امروزی از سخنان شهید بزرگوار مطهری بیان کنند که در کتاب پیرامون جمهوری اسلامی بیان شده اما در همان حد حرف ایشان و مثالی که زده اند مانده اند .در صورتی که به نظر من اگر شهید مطهری بیشتر زنده بودند این نظریه را تکامل می دادند والا این جوری که اقای مطهری بیان می کنند که درنشریه تخصصی باشد تا علما جوابش را بدهند بیشتر شبیه ان است که به جای باتوم و چماق بخواهیم با اندیشه اندیشه ای را سرکوب کنیم.یعنی اعتقاد ایشان به ازادی بیان در جهت آن است که اثبات کنیم اندیشه های دیگر باطل و بی بنیه هستند و این منافی اعتقاد به ازادی اندیشه هست و الا چرا اندیشه های مقبول نظر و حتی سخنان بی تفکری که مطابق به خواست قدرت هست می تواند به راحتی در جامعه منتشر شود و برای انتشارش این دو شرط لازم نیست:مثلا اگر کسی ولایت فقیه را در حد اصول دین دانست هم تریبون بهش می دهند ،هم سخنانش را همه جا پخش می کنند و هم پر و بال می گیرد و کسی هم از او نمی پرسد برادر من !شما از کجا به چنین تفسیری از ولایت فقیه رسیدید؟ اما اگر دیگری مثلا به برداشتی متفاوت از دین دست یافت اول باید اثبات شود که برداشت اش از روی تفکر بوده و دوم اینکه در نشریه تخصصی و محیط تخصصی آن را بیان کند تا مردم عادی وحشت نکنند و علما جوابش را بدهند.

این شروط اقای مطهری مرا یاد جرم سیاسی در قانون اساسی می اندازد که به خاطر آنکه هنوز لایحه اش به تصویب نرسیده در همان حدی که در قانون اساسی با صراحت بیان شده است هم به آن عمل نمی شود.حالا اگر امروز حضرات مخالف ازادی بیان استدلال کنند که نشریه تخصصی برای بیان اندیشه های مخالف وجود ندارد و این اندیشه ها اصلا از روی تفکر نیست در نتیجه حق مطرح شدن ندارند، اقای مطهری چه جوابی خواهند داشت؟


90/3/5
1:4 عصر

مدل اسلامی پیشرفت

بدست روح اله ریاضی در دسته

مسئله اینجاست که وقتی سخن از «پیشرفت» می‌رود، با دگرگونی و تحول مواجهیم اما وقتی سخن از اسلام و فقه و شریعت است، با احکام ثابت. ما باید به این پرسش پاسخ دهیم که این تغییر و تحول از یکسو و این ثبات از سوی دیگر چگونه با هم سازگار می‌شوند؟ اکنون فقهی که عهده‌دار احکام ثابت شریعت است، می‌خواهد درباره پیشرفت که ناظر به دگرگونی است، نظر دهد....

به نظرم برای ارائه چنین الگویی 3 راهکار وجوددارد:
1 - ما نمی‌توانیم یک الگوی اسلامی و بومی ارائه دهیم، پس باید تسلیم الگوی غربی شویم.

2 - الگوی توسعه را از جهان غرب بگیریم، مورد نقد و اصلاح و آنگاه آن را مبنای عمل قرار دهیم.

3 -الگویی را که دنیا می‌شناسد، کنار بگذاریم و براساس ارزش‌های اسلامی خودمان، درصدد طراحی الگویی جدید برآییم. من با راهکار دوم موافقم، با آنکه ظاهرا باید به راهکار سوم رأی دهم، اما به نظرم وظیفه امروز ما طراحی یک الگوی جدید نیست.

وظیفه ما این است که همان الگوی شناخته شده را بگیریم و پس از بررسی و تحلیل، آنگاه ببینیم که کجاها با هدف‌ها و ارزش‌های ما سازگار است و کجاها نیست. برای این مسئله چند دلیل دارم:
1 - ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که الگوهای موجود خود را بر ما تحمیل کرده‌اند و ما اکنون در نقطه صفر و آغازین برای تبیین سمت و سوی حرکت خود نیستیم. بنابراین امکان انتخاب کردن در همه عرصه‌ها و زمینه‌ها نیست.

2 - الگویی توسعه‌ای که امروز در دنیا شناخته شده، حداقل 200سال آزمون و خطا پشت سر آن است. این مدت آثار مثبت و منفی آن را نشان داده است. در حالی که اگر از نگاه صرف اسلامی بنگریم، هیچ تجربه‌ای در این زمینه نداریم.

3 - مهم‌ترین دلیل آنکه؛ ما در شرایطی می‌توانیم الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را ارائه کنیم که مسائل اسلامی ازنظر ما منقح و روشن باشند و در آن صورت بتوانیم بگوییم که الگوی غربی نه و الگوی اسلامی هم این است، حال آنکه امروزه چنین آمادگی‌ای را نداریم. مثلا در ماجرای فتوای امام(ره) درباره شطرنج در سال 1367 و حکم ایشان مبنی بر اینکه اگر شطرنج تنها بازی فکری باشد و قمار نباشد، حرام نیست، برخی از علما واکنش نشان دادند. از جمله آیت‌الله قدیری، از شاگردان امام(ره) نامه‌ای به ایشان نوشت و عنوان کرد که این فتوای درستی نیست. امام(ره) در پاسخ وی، ضمن اظهار تاسف از برداشت وی از احکام الهی، نوشته بودند که؛ آنگونه که جنابعالی از اخبار و روایات برداشت می‌کنید، تمدن جدید باید از بین برود و مردم کوخ‌نشین شده و یا برای همیشه در صحراها زندگی نمایند. بنابراین، اگر در چنین شرایطی بخواهیم چنین الگویی را تدوین کنیم، باید احکام فقهی منقح شوند.

کامل اش را اینجا بخوانید.


   1   2      >