سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/4/7
4:8 عصر

جملاتی که عمرا شنیده یاشید

بدست روح اله ریاضی در دسته

سالگرد شهید بهشتی که می شود،‌دوباره گوشمان از برخی جملات تکراری ایشان پر می شود.در حالی که می توان به جرات ادعا کرد که مهمترین صحبت های ایشان به عنوان یکی از معماران نظام و قانون اساسی در مجلس خبرگان قانون اساسی زده شده که شرح آن را می توانید از طریق اینترنت دریافت کرده و بخوانید.
استاد سروش محلاتی در پژوهشی برخی سر فصل های صحبت های شهید بهشتی را آورده که می توانید اینجا بخوانید.
در این یادداشت برخی جملات شهید بزرگوار بهشتی را می آورم که بعید بدانم به گوشتان خورده باشد.

 "وقتی
این اصل را مطرح کردیم، شاید تصور می‌شد که دستگاههای دولتی به کار
می‌افتد و برای هر کس یک مسکن می‌سازد، در هر سال چند دست لباس هم برای
بزرگ و کوچک تهیه و در خانه‌ها تقسیم می‌کند و... آیا منظور این است که
دولت خود مستقیما این کارها را انجام دهد؟ اگر روزی اقتصاد ما بخواهد به
سمتی برود که دولت برای ما همه این امکانات را آماده کند و تحویل دهد، این
بدترین نوع اقتصاد است و چنین چیزی هم در قانون اساسی در نظر نبوده است. "

"آنچه
در قانون اساسی مورد توجه بوده است این است که شکل اقتصادی، توزیع
درآمدها، ایجاد امکانات شغلی و برنامه ریزیهای اقتصادی به سمتی برود که با
کار خلاق و فعال خود انسانها این نیازها تأمین بشود... سیاست تولید مسکن باید چنین باشد که "همه" در حد نیازشان "بتوانند"
مسکن تهیه کنند، نه اینکه "دولت" برای همه خانه می‌سازد و به صورت کوپنی و
سهمیه‌بندی به مردم می‌دهد. "

"کسی نمی‌تواند تحت
عنوان فقیه عادل با تقوا ، آگاه به زمان و شجاع،
خودش را بر مردم تحمیل کند،‌این مردم هستند که باید او را به این صفات
شناخته باشند و پذیرفته باشند"(مشروح
مذاکرات،‌ص378)
بهشتی با این معنا، بین
"ولایت فقیه" و "حاکمیت ملت" تضاد نمی‌دید و لذا در هنگام بررسی اصل 57 که
برخی ازنمایندگان با توهم این تضاد، نمی‌توانستند حاکمیت ملت را با ولایت
فقیه قابل جمع بدانند، بهشتی گفت:
"این اصل منافاتی با اصل پنجم
ندارد،‌چون در آنجا گفتند که مقام امامت و ولایت برای فقیه واجد‌الشرایط
است که از طرف اکثریت مردم پذیرفته شده باشد، یعنی آنجا هم برحق مردم در
انتخاب و تعیین این رهبر صحه گذاشته، و چه فرد باشد، چه شورا باشد با
انتخاب مردم سر و کار دارد، و تا آن دنبالش نباشد، تمامیت ندارد و "شأنیت"
هم ندارد." (مشروح مذاکرات، ص 523)

"تشکیل
گروههایی برای بیان و اظهار نظر پیرامون مسائل مختلف فکری بشر آزاد است
ولو خود این آراء، آرائی باشد که مطابق با موازین اسلام نباشد، آنچه آزاد
نیست عبارتست از احزاب و جمعیت‌هایی که وجود آنها، در هم شکننده و سست
کننده مبانی اسلام و جمهوری اسلامی باشد." (مشروح
مذاکرات، 670)

"به
نظر من در شرایط کنونی، "اعمال قهر" برای جلوگیری از نشریاتی که مبارزه
فکری با اسلام می‌کنند، سودمند نیست، بلکه بر حسب تجربه، مضر به اسلام هم
هست." (مشروح مذاکرات، ص 271)

"آقایان!
در این اصول همیشه تزاحم در مصالح راباید رعایت بفرمائید. خود اینکه جرم
سیاسی و جرم مطبوعاتی، علنا محاکمه بشود، جلوی بسیاری از مفاسد و
دیکتاتوریها را می‌گیرد و اگر بخواهید به این دست بزنید و بگوئید هر وقت که
خلاف نظم تشخیص دادند سرّی انجام بدهند، مثل این
است که این اصل را اصلا نداشته باشیم!" (مشروح
مذاکرات ص 168)

در بررسی اصل 68 که هرگونه
شکنجه را ممنوع می‌داند، آیت‌الله مشکینی، با دفاع از اصل، به سراغ موارد
استثنائی رفت که باید راه شکنجه باز باشد مثل اینکه تعدادی از شخصیت‌های
برجسته نظام را ربوده‌اند و اگر ربایندگان، چند سیلی بخورند، محل مخفی کردن
آن شخصیت‌ها را اعلام می‌کنند. ولی آیت‌الله بهشتی، با همین استثناء هم
مخالف بود و معتقد بود که شکنجه ولو در حد زدن یک سیلی، آن هم در چنین
موردی، نباید جایز باشد، استدلال وی چنین بود که با این "استثناء"، "راه"
شکنجه گری باز می‌شود، و وقتی راه باز شد، به داغ کردن "همه افراد" منتهی
می‌شود. کلام بهشتی این بود:
"آقای مشکینی!
توجه بفرمائید که مساله راه چیزی باز شدن است! به محض اینکه این راه باز شد
و خواستند کسی را که متهم به بزرگترین جرم‌ها باشد یک سیلی به او بزنند.
مطمئن باشید به داغ کردن همه افراد منتهی می‌شود، پس این راه را باید بست،
یعنی اگر حتی ده نفر از افراد سرشناس ربوده شوند، و این راه باز نشود،
جامعه سالم‌تر است." (مشروح مذاکرات، ص 778)


"ما
یادمان نرفته که چطور گرفتار بودیم، مکرر گفته شد که ما قانون می‌نویسیم
به منظور اینکه چهارچوبی برای آینده باشد. همانطور که پارسال (1357) به آن
(برای آزادی اجتماعات) احتیاج داشتیم، بنابراین نباید طوری بنویسیم که آنها
(دولت‌ها) بتوانند در "اصلش" مداخله کنند، بلکه باید در نظمش دخالت داشته
باشند." (مشروح مذاکرات، ص 713)

"امام مسلمانان حق دارد
تثبیت قیمت کند و بگوید بیش از این نباید فروخت، به شرط آنکه تثبیت قیمت
ها، به مصلحت مسلمانان باشد"
ولی سپس بلافاصله اضافه کرد:
"مساله
مهم این است که آقا واقعا مهار کردن قیمت‌ها از راه تعیین نرخ و اجبار به
رعایت نرخ معین شده، قابل حل است یا نه؟ این یک مساله فنی اقتصادی است و
فقیه وارد آن نمی‌شود." (اقتصاد اسلامی، ص 173)

"آقای
تهرانی! شورای رهبری را آنقدر وسیع نکنید که مجبور باشد برای خودش تشکیلات
و ساختمان و کارمند داشته باشد. ما اگر بخواهیم در قانون اساسِی، شورای
رهبری را در همه امور دخالت بدهیم، باید در حقیقت یک دولت سومی در کشور
بوجود بیاوریم." (مشروح مذاکرات، ص 873)

"بسیاری
از اصول قانون اساسی، در حقیقت تعیین "رویه" ثابتی است برای "اعمال ولایت
والی"، فرض این است عین این مساله در پارلمان است. اگر تعیین نخست‌وزیر از
حقوق والی است، پس اینکه باید اکثریت نمایندگان مجلس منتخب مردم رأای
بدهند، یعنی چه؟ اینها یک پاسخ دارد و آن این است که ولایت، بهترین راه
اعمالش آن است که جا بیفتد، چرا، نمی‌خواهیم انتخاب والی با یک مقدماتی
باشد که آن مقدمات نقش او را سنگین‌تر و اصیل‌تر و موثر‌تر بکند؟" (مشروح مذاکرات، ص 1604)

بنظر ما بهتر است که
این کار از دایره کار رهبر و وظایف رهبری، کنار باشد، برای اینکه "در هر
زمان" رهبر و شورای رهبری خوب است از کارهائی که می‌شود به عهده دیگران
باشد، فارغ باشند و واقعا "تنها" مسئولیت کارهایی را داشته باشند که جز از
آنها نمی‌توان انتظار داشت. (مشروح مذاکرات، ص 965)


89/4/6
3:57 عصر

پاشکستن هنر نمی باشد

بدست روح اله ریاضی در دسته

حتما شنیده اید چند جایی را که دعا می کنند گذرت به آنها نیافتد.
یکی اش بیمارستان است.به خصوص اینکه درد و مرض ات هم ناشناخته باشد.
به برکت ورزش و خشونتی که چاشنی اش هست و البته بی ملاحظگی خودم،‌ضربه عجیبی به زانویم خورد و جدای از درد اولیه وحشتناکش ،‌توان روی پا ایستادن هم ازم سلب شد.عصر پنج شنبه ای مجبور شدیم به بیمارستان دولتی برویم و با دکتری مواجه شویم که گویا زبان مارا نمی فهمید.چون اصلا حرف نمی زد و زود می گفت برو رو تخت و بعدش هم عکس رادیولوژی.(خسته نباشید !چون مادر بزرگ من هم چنین نسخه ای می نوشت.)
در رادیولوژی هم یک نفر بود که هم عکس می گرفت ،‌هم ظاهر می کرد و هم تحویل می داد.برای همین چند تا چند تا این کارو می کرد.
در سالن انتظار چگونگی پر پر شدن ایتالیا را نظاره کردیم که گلش را آفساید گرفتند و دو تیم فینال دوره قبل حتی از گروهشان صعود نکردند.
در نهایت هم شانس آوردم که پایم نشکسته بود (خدا رو شکر!) چون تا یک شنبه کمتر جراح متخصصی را می شد پیدا کرد.(این هم از برکات تعطیلات در کشور ماست و کاملا منطبق بر سیره اهل بیت.چند سال پیش ابوی من در عید سرما خورد و گاهی مجبور بود برای زدن یک آمپول به درمانگاهی که 8 کیلومتر با خانه ما فاصله داشت برود و آمپول زن آنجا هم نامردی نمی کرد.یک جوری می زد که همه این 8 کیلومتر را بشلند!)
چند روزی در خانه نشستن و البته برای یک راه رفتن عادی عاجز شدن ،مرا یاد ضرب المثل مادر بزرگ یکی از دوستان می اندازد که:«آدمی دمی!»
و البته به قول یکی از دوستان من ،همین که در ایران زندگی می کنیم و هنوز اتفاق عجیب و ناراحت کننده بسیار عظیمی برایمان رخ نداده،‌معنی اش این است که خدایی وجود دارد.چون با چنین سیستمی، احتمال خظا و آسیب های جسمی و روحی بسیار بالاست.

89/4/2
3:41 عصر

آقای لاریجانی! بکِش!

بدست روح اله ریاضی در دسته

اول از همه ببخشید که این گونه خطابتان کردم.چون من برای شخص شما به سبب جایگاه حقوقی تان احترام قائلم.همچنین مامور نزول عذاب و ربط دادن وقایع مختلف و نسبت دادنشان به خدا نیستم،‌چون همچون آقای آصفی معتقدم که خدا کارهای مهم تری دارد.
اما اتفاقی که دیروز و جلوی مجلس برای شما و همکارانتان و از همه مهمتر برای شان و جایگاه مجلس افتاد را ،‌نتیجه عینی اقدامات خودتان می دانم.نتیجه ای که بر این مبنی استوار است که اگر جلوی کار غلط و رویه اشتباه را نگیری و حداقل محکوم اش نکنی‌،به طور قطع روزی دامن خودت را هم خواهد گرفت.
اگر آن شب که به کوی دانشگاه حمله کردند و کمیته تحقیق تشکیل دادید،‌حقایق را به مردم می گفتید و تندرو ها را افشا می ساختید.
اگر آن روز که در کنار حرم بنیانگذار انقلاب آن گونه کردند،‌این گونه سکوت نمی کردید و به مانند اکثریت علمای عزیزمان،‌به محکومیت حداقلی و برخورد حداکثری رو می آوردید.
اگر آن شب که به دفتر مراجع حمله ور شدند و شعارهای رکیک بر در و دیوارشان نوشتند،‌قاطعانه تر برخورد می کردید
و بسیاری اگرهای دیگر که این روزها تبدیل به یک عادت شده اند را انجام می دادید
و اگر لااقل سکوت می فرمودید ،نه اینکه به تقدیر از تندرو ها و بیانیه جمع کردن برایشان بپردازید
امروز قطعا و یقینا حنای تان رنگ دیگری داشتید.
امروز روز چشیدید معنی سکوتتان را؟
دانستید که این جماعت با کسی تعارف ندارند و هر که بر خلاف میلشان باشد را تا جایی که میلشان بکشد مورد نوازش قرار می دهند؟
معنی عزت خودتان را دریافتید؟‌
ای کاش تا دیر نشده به آغوش مردم بازگردید و به عزت خدایی برسید.
چون امروز می شود از عکس العمل مردم خواند که چندان از توهین به شما و نماینده هایشان ناراحت نشده اند.
از فردایی که قرعه حذف و تحقیر به نام شما بیافتد، انذارتان می دهم
فاعتبروا یا اولی الابصار

89/4/1
10:2 صبح

فرمانده جنگ نرم!

بدست روح اله ریاضی در دسته

بر اساس نگرش سیستمی ،‏هیچ جنگی شروع نمی شود و ادامه پیدا نمی کند،‏ مگر آنکه به تعداد کافی افراد جنگجو و جنگ طلب وجود داشته باشد.

اگر به تقدیر و تشکر و قربونت برم هایی که به بهانه سرداری در جنگ نرم  ،نثار امثال حسین شریعتمداری ها می شود نگاه کنید،‏از خودتان خواهید پرسید که اگر فضا تلطیف و آرام شود و طرفین از نزاع رودرو و پرده دری دست بردارند،‏واقعا دیگر کسی سراغ کیهان و اسناد من درآوردی و استدلالات آب دوغ خیاری اش،‏خواهد رفت؟

در آن صورت، ضرر دهی این موسسه رشد بیشتری خواهد یافت و حسین آقا در لحظه های تنهایی اش،‏برای اعضای تحریریه این چنین پیامک خواهد فرستاد که: شهادت قسمت ما می شد ای کاش!


89/3/31
3:5 عصر

وقتی قانون فصل الخطاب نیست!

بدست روح اله ریاضی در دسته

«هر قانون وقتی در نظر
توده می تواند محترم باشد و مردم به آن ایمان و عقیده داشته باشند که دارای
چند جهت زیر باشد:

1- قانونگذار را مردم شخص صالحی تشخیص داده باشند
که در قانون گذاری جز مصلحت کشور و توده‌،نظر دیگری نداشته باشد و خود او
از شهوترانی و نفع طلبی به کلی برکنار باشد؛ و اگر دیدند قانونگذارها
شهوتران و مقام طلب شدند و برای اشغال کرسی وکالت و وزرات از هیچ جنایتی
نگذشتند،‌ناچار مردم به قانون آنها ایمان نمی آورند و نباید هم توقع داشت
که ایمان بیاورند

2- خود قانون خردمندانه باشد و صلاح کشور و توده در
آن مراعات شده باشد؛‌ پس مانند قانون نظام اجباری و دادگستری و گمرک و
بیشتر قوانین کشور ما،‌خود قابل عقیده و ایمان نیستند.

3- آنکه
خود قانون گذار از زیر بار قانون در نرود و خود آنها در عمل کردن به قانون
راهنمای توده باشند؛ پس باید هیچ یک از قانون های این کشور را قابل این
ندانیم که ریشه در دل توده بکند؛ زیرا همه می دانید که قانونگذار ،‌خود
بیشتر متخلف از قانون اند و این نیازمند به شرح نیست

4- آنکه توده
بدانند که اگر آنها به واسطه عمل به قانون حاصل دسترنج خود را
دادند،‌زمامداران آن را به درد کشور می زنند نه به کیسه خود؛ و زمامدار ما و
اعضای کنونی دولت خود را پیش توده اینطور معرفی نکردند.
» 
کشف الاسرار،صص 300 و301(این کتاب در سال های دهه بیست و توسط امام خمینی نوشته شده است)

این جملات را از نه باب اینکه چون امام خمینی مطرح کرده آوردم،‌بلکه به نظرم دلایل منطقی ای بود.و البته می تواند پاسخ به آنانی باشد که با مستندهایشان این گونه القا می کنند که امام دائم در حال زدن در دهان کسانی بوده که قانون را قبول نداشته اند.
به تعبیر رساتر، شما اول اثبات کن این موارد در قانون گذاری و قانون لحاظ شده،‌آن موقع قانون را فصل الخطاب بدان و با کسی که به آن تن نمی دهد،‌برخورد کن!

89/3/30
12:20 عصر

قاون بی قانونی!

بدست روح اله ریاضی در دسته

معمولا سعی می شود که از طریق قانون و امثالهم،‌حدود اختیارات و وظایف و مسوولیت افراد و نهادها مشخص شود.اصلا یکی از کارکردهای قانون همین است.تا اگر فردا اختلافی رخ داد،‌بتوان با تمسک به همان قانون ،حق و حقوق طریفین را مشخص کرد و تکلیف همه معلوم باشد.
اما در کشور ما معمولا در نقطه مقابل قرار داریم و بی قانونی و مشخص نبودن اختیارات و مسوولیت ها انگار خیلی بهتر است.
نمونه اش همین اختلاف مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی.امروز به نظق های نمایندگان مخالف دخالت مجلس در اموری که شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرده نگام می کردم ،‌دیدم که واقعا چه استدلالات متقنی مطرح می فرمایند.نماینده ای گفته که رویه همیشگی این بوده که وقتی یکی از طرفین؛ مجلس یا شورای ...، در موضوعی داخل می شدند،‌دیگری در آن وارد نمی شده.شما اوج منطق را در این استدلال مشاهده می کنید، یا برایتان ذره بین بیاورم؟
یعنی یک جور مسابقه می تواند باشد،‌هر کی خودش را زودتر به دیوار برساند ،‌اول می شود و لذا می تواند هر کاری خواست بکند.
یا دیگری دوباره از رهبری مایه گذاشته که ایشان این طوری فرمودند.
الان 26 ،27  سال است که به انحای مختلف این شورا وجود دارد،‌واقعا کار سختی است که به جای وظایف و مسوولیت های کلی و مبهم و یا گفته های دو رهبر اخیر،‌ برای یک بار بنشینند و حدود اختیارات، مسوولیت ها و پاسخ گویی این شورا را مشخص کنند ،‌تا در مواردی که پیش می آید ،‌تکلیف همه مشخص باشد و از باندبازی و عمل بر مبنای تعلقات شخصی و جناحی مصون بمانیم.
خدا پدر امام(ره) را بیامرزد که تا جنگ تمام شد، بازنگری قانون اساسی را در اولویت قرار دارد.
در سازمان ها می گویند،‌حداکثر هر ده سال یک بار باید سیاست های و اهداف و قوانین کلان مورد ارزیابی قرار بگیرند و در صورت لزوم،‌تغییر یابند.
بیست سال گذشته و گویا همه چی بر وفق مراد بوده!
یا خیلی تعارفی هستیم و یا این جوری راه فرار از قانون مان باز تر است!

89/3/29
4:29 عصر

شان و جایگاه علما و روحانیون

بدست روح اله ریاضی در دسته

این مقاله که آقای زائری نوشته نکات خوبی در آن وجود دارد.از جمله:
«همه ما عقیده داریم در موضوعات دینی و تخصصی مانند تفسیر قرآن و استنباط
فقهی نباید افراد غیرمتخصص دخالت کنند و باید تنها اهل فن در این زمینه نظر
دهند (که دیدیم وقتی اوایل انقلاب این مسئله رعایت نشد، تفسیر قرآن و
اسلام‎شناسی گروه فرقان و سازمان منافقین با انقلاب و اسلام و مردم چه
کرد)، اما وقتی به موضوعات حساس و دقیق اجتماعی می‎رسیم، همه در این
موضوعات نظر می‎دهند و راهکار پیشنهاد و اعلام موضع می‎کنند (و کار به
آن‎جا می‎رسد که جریمه نقدی بانوان بدحجاب و نمره دادن به دانشجویان بر
اساس پوشش مطرح می‎شود! و علی الاسلام السلام).
حفظ و صیانت شأن و جایگاه علمای دین و بزرگان حوزه در هدایت جامعه و تضمین
صلاح و سداد حیات اجتماعی تنها به ابراز ارادت و تعارفات رسانه‎ای نیست،
بلکه باید به این جایگاه و اهمیت این نقش باور داشت و برای بقای آن کوشید.
یکی از مهمترین شروط حفظ این جایگاه، مراقبت از کشیده شدن عالمان دینی به
مصادیق و موارد خاص و مشخص اجتماعی و تفاصیل و جزییاتی است که هزار و یک
عامل پیدا و پنهان و هزار و یک پیامد شناخته و ناشناخته دارد و هر روز به
اقتضای شرایط شکل و رنگی تازه پیدا می‎کند. ...
نقش علمای بزرگ دین و فقهای عظام در موضوعات اجتماعی تعیین حکم و پاسخ به
سئوال شرعی بر اساس نیاز روز مخاطب است و وظیفه ائمه محترم جمعه راهنمایی و
موعظه اخلاقی و دعوت به تقوا و التزام عملی است. اما یافتن راه حل برای
یک مشکل اجتماعی کار متخصصان و عالمان این حوزه است که با نیت خیر و اخلاص و
ایمان آماده خدمت به جامعه اسلامی و مردم و نظام هستند.
دردمندی و احساس مسئولیت همه مؤمنین در این شرایط حساس، قابل‎فهم است، اما
باید به یاد داشته باشیم که هر کسی نقش و کارکرد و وظیفه‎ای دارد و آشفته
شدن این وضع و درهم ریختن و جابه‎جایی این نقش‎‎ها جز به بحرانی‎تر شدن
اوضاع و تخطئه نقش‎‎های واقعی کمک نمی‎کند. »

89/3/28
11:48 صبح

تاملی دوباره بر خطبه 29 خرداد

بدست روح اله ریاضی در دسته

آقای فیدلر در مورد رهبری ،‌تئوری جالب توجهی دارد؛ که البته وحی منزل هم
نیست.بر اساس این تئوری ما دو نوع رهبر داریم.یکی رهبر وظیفه گرا یا
کارگرا،‌که بیشتر به دنبال انجام وظیفه و کار است (در معادلات اجتماعی به
آن انجام تکلیف هم می گویند) و دیگری رهبر رابطه گرا ؛ که در حقیقت می
خواهد با تعامل با زیردستان و ایجاد یک جو مناسب بین افراد کار را پیش
ببرد.
فیدلر آمده برای اینکه بتوانیم تشخیص بدهیم در هر موقعیتی کدام
سبک رهبری مناسب است ، سه شاخص تعریف کرده.
اول: میزان ساختار یافتگی
کار( Task
structure
).هر چه یک کار تکراری تر و مشخص تر
باشد و احتمال وقایع غیرقایل پیش بینی و یا رویدادهای جدیدی که برای حل
آنها نیازمند خلاقیت باشیم در آن کمتر باشد،‌آن کار ساختاریافته تر است.
دوم:
رابطه رهبر و پیرو( Leader-member
relations
).که هر چه پیروان احترام و اعتماد
و توجه بیشتری به رهبرشان داشته باشند ،‌این رابطه بهتر است.
سوم:
میزان قدرت مقام(Position power).که
اگر رهبر دارای قدرت تام و اختیار تمام برای برخورد با زیردستانش باشد و
بتواند به راحتی به آنها پاداش داده و یا تنبیهشان کند ،‌قدرت پست و مقام
او بیشتر است.
بعد هم یک منحنی رسم می کند که در آن نشان می دهد در هر
موقعیت کدام سبک رهبری مناسب تر است.
که شکل زیر نشان دهنده سبک رهبری
رابطه گراست و در جایی که بالای خط میانی قرار گرفته ،‌یعنی رابطه گرا بودن
بهتر است.

میزان استفاده از سبک رهبری رابطه گرا با توجه به عوامل تعیین کننده <br onload=موقعیت" align="Center">
خلاصه این نمودار این است که اگر در وضعیت «کاملا مطلوب» قرار داریم که
یعنی همه چیز مشخص و روتین و همه نسبت به ما اعتماد و حرف شنوی دارند و
قدرت ما هم در حدی است که هر کاری خواستیم انجام دهیم ،‌باید رهبری وظیفه
گرا داشته باشیم.همین طور در وضعیت «کاملا نامطلوب» و در نقطه مقابل حالت
اول هم چاره ای نداریم جز رهبری وظیفه گرا.چه اینکه در آن صورت زمام کار
بیشتر از گذشته از دستمان در خواهد رفت.
وقتی به خطبه های روز جمعه 29 خرداد نگاه دوباره می کردم،‌دیدم وجه غالب
این خطبه ،‌وظیفه گراست.
کاملا از یک طرف ماجرا حمایت علنی می شود.تصریح می شود که قانون فصل الخطاب
است و همه باید از طریق قانون عمل کنیم و حتی احتمال تقلب تاثیرگذار رد می
شود.در ادامه هم اردو کشی خیابانی نقد شده و افرادی که به این کار مبادرت
می ورزیدند ،‌تهدید به این می شوند که اگر اتفاقی برایشان بیافتد ،‌دست
خودشان است.
در انتها هم گفته شد که اگر تمام نکنید دفعه بعد محکم تر خواهم آمد و ....
حالا باید ببینیم که عوامل تعیین کننده موقعیت ما در چه حالتی بودند و آیا
این رهبری وظیفه گرا،‌ بهترین کاری بود که می شد انجام داد.
با کمی بررسی تقریبا مسجل می شود که ما در وضعیت «کاملامطلوب» قرار
نداشتیم.با یک حالت کاملا متفاوت و جدید روبرو بودیم، و تاکنون چنین حجم
اعتراضات مردمی و یا تشکیک نسبت به نتایج انتخابات نداشتیم و ازطرفی اعتماد
و در ادامه احترام مردم معترض نسبت به نظام هم رو به کاهش بود.
در وضعیت «کاملا نامطلوب» هم نبودیم.چون به جز یکی دو اتفاقی که در انتهای
راهپیمایی ها رخ داد،‌غالب معترضین با سیاست راهپیمایی سکوت به صحنه آمده
بودند و شعارشان «رای من کجاست؟» بود.همچنین عدم اعتمادشان چندان ریشه دار و باسابقه نبود و مدت اش به یک هفته می رسید.
 اگرچه با رویدادی کاملا جدید و نیازمند روشهای بدیع روبرو
بودیم،‌اما هم رهبری دارای قدرت خاص خودش بود و هم مردم هنوز اعتمادشان به
نظام اگر چه خدشه دار شده بود ،ولی قطعا با یک رویه اعتماد زا و غیر توهین
کننده به شعورشان،‌ اغلب آنها ارام می گرفتند.
اما اتفاقی که در آن خطبه صورت گرفت این بود که مردم معترض کاملا احساس
کردند که خودشان و اعتراضشان هیچ توجهی از حاکمیت برنیانگیخته و نظام کاملا
پشت سر دولتی که در مظان اتهام بود ،‌قرار دارد و در ضمن اگر معترضین
بخواهند حتی به این اردو کشی خیابانی شان که روز به روز هم به افول می
گرایید ادامه دهند با برخورد قاطع نظام روبرو خواهند شد و نظام حتی اگر در
اقلیت هم باشد حاضر است حسین وار به صحنه بیاید و....

89/3/25
12:22 عصر

بیایید کبراهایمان را مشخص کنیم

بدست روح اله ریاضی در دسته

آنچه امروز جامعه ما از آن دوری جسته و در ورطه مصداق ها و دعواهای سیاسی و جناحی افتاده ،‌مشخص شدن کبراهاست.
ذهنتان به جاهای بسیار بالا و مهم نرود.به نظر من در سطوح نه چندان بالا هم ما تکلیفمان با خودمان مشخص نیست.یعنی در برابر حوادث مشابه عکس العمل های متفاوت و متناقض بروز می دهیم و در برابر سوال دیگران به توجیه و تفسیر و ان قلت رو می آوریم.
مثلا یکی از مواردی که برخی دوستان ارزشی و اصول گرا مطرح می کنند ماجرای حرمت شکنی است.یا مثلا حفظ حرمت و از این قبیل حرف ها.ماجرای حوادث روز عاشورا که یادتان هست.مردم را با شعار حرمت شکنی در آن روز به صحنه آوردند و چیز دیگری به خوردشان دادند.ماجرا هم از این قرار بود که عمده سخن دوستان کف و سوت هایی بود که برخی افراد در برابر انداختن تابلوها و آتش زدن کیوسک نیروی انتظامی و ... می زدند.از نظر این دوستان این کف و سوت ها به هر دلیلی که باشد نباید در روز عاشورا رخ می داد و چون روز عاشورا روز حزن و اندوه است،‌این کارها حرمت شکنی بود و وااسلاما! حالا اینکه این کارها خلاف قانون و مخرب و آسیب رساننده به مردم بود یک بحث دیگر است و ربطی به حرمت شکنی ندارد
این می تواند یک کبرا باشد که «کف و سوت زدن در یک روز عزا حرمت شکنی است.»
می آییم به ماجرای حرم می رسیم که یک عده حالا خودجوش و غیر خودجوشش فرقی نمی کند.طرف دیگر هم مهم نیست.این جمع نمی گذارند طرف دیگر حرف بزند و بعد که موفق شدند ،در روز رحلت امام و کنار حرم او سوت و کف می زنند.طبعا بنابر همان کبرا باید این را حرمت شکنی دانست و اغلب مراجع هم به همین اشاره کردند.اما عکس العمل دوستان اصول گرا چی بود؟(یک نکته داخل پرانتز بگویم که فردایش می خواستیم با خانواده برویم فیلم طلا و مس را ببینم.فیلمی ارزش و به تعبیر دوستان معناگرا که به دلیل اقامه عزا و ... تمامی سینماها را تعطیل کرده بودند)
یا مثلا بیانیه هسته ای و آن شادی زاید الوصف و حرکت های محیرالعقول که از صد تا کف و سوت هم مهیج تر بود و بعدش شیرینی دادن و جشن هسته ای اعلام کردن آن دقیقا در شب و روز شهادت حضرت زهرا(س).
می رسم به حرف اول یادداشت.به نظر من باید از ماندن در مصداق ها و افراد و حوادث جدا بشویم و نگاه بالاتری به ماجراها داشته باشیم.و برای این کار چاره ای نداریم که کبراهایمان را مشخص کنیم و براساس آنها حرکت کنیم.
قطعا به تدریج خواهیم توانست به کبراهای بزرگ تر دست یابیم که تکلیف مان را با بسیاری از حوادث و حتی مسایل دینی و اجتماعی مشخص می کند و می توانیم آنها را با کبراهایشمان سنجیده و درصد درست و غلط بودنشان را مشخص کنیم.مثال دست پایین اش این است که مثلا یک دفعه شب انتخابات به واسطه نقل قول از این و آن ، دفع افسد به فاسد ، غلبه احساسات و... به کسی رای نمی دهیم که هنوز جوهر انگشتمان خشک نشده فریاد برآوریم که غلط کردیم!

89/3/25
12:22 صبح

در جستجوی آرامش

بدست روح اله ریاضی در دسته

دعاهای ماه رجب را که می خوانم.آرام می شوم.مانند طفلی در آغوش مادرش ،که می داند در نقطه امنی قرار دارد.
اما همین که به خیابان می روم ،مردم ام را می بینم که پرخاشگر و تند شده اند.همین امشب در جایی که بودیم دعوا شد و کام همه مان تلخ.
به اینترنت که می روم بی اخلاقی ها و من من ها مدتهاست که حوصله ام را سر برده اند .
به سخنان مسوولانم که می نگرم.پر است از تنش و جنگ و تهدید و این و آن را از میدان به در کردن.
آرامش ،امروز گمشده همه ماست و چه بد است که وقتی نظام و جامعه  ما عنوان اسلامی را یدک می کشند ،نمی توانند این آرامش را به ما ارزانی دارند.
ما آرامشمان و به تعبیر رساتر،‌خدایمان را گم کرده ایم.مسجد و نماز جمعه و هیات و دانشگاه و حوزه ما از آن محتوای اصلی شان تهی شده اند.مگر می شود در جایی خدا باشد و آرامش نباشد! چرا که :
الا بذکر الله تطمئن القلوب

<   <<   36   37   38   39   40   >>   >