سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/3/28
11:48 صبح

تاملی دوباره بر خطبه 29 خرداد

بدست روح اله ریاضی در دسته

آقای فیدلر در مورد رهبری ،‌تئوری جالب توجهی دارد؛ که البته وحی منزل هم
نیست.بر اساس این تئوری ما دو نوع رهبر داریم.یکی رهبر وظیفه گرا یا
کارگرا،‌که بیشتر به دنبال انجام وظیفه و کار است (در معادلات اجتماعی به
آن انجام تکلیف هم می گویند) و دیگری رهبر رابطه گرا ؛ که در حقیقت می
خواهد با تعامل با زیردستان و ایجاد یک جو مناسب بین افراد کار را پیش
ببرد.
فیدلر آمده برای اینکه بتوانیم تشخیص بدهیم در هر موقعیتی کدام
سبک رهبری مناسب است ، سه شاخص تعریف کرده.
اول: میزان ساختار یافتگی
کار( Task
structure
).هر چه یک کار تکراری تر و مشخص تر
باشد و احتمال وقایع غیرقایل پیش بینی و یا رویدادهای جدیدی که برای حل
آنها نیازمند خلاقیت باشیم در آن کمتر باشد،‌آن کار ساختاریافته تر است.
دوم:
رابطه رهبر و پیرو( Leader-member
relations
).که هر چه پیروان احترام و اعتماد
و توجه بیشتری به رهبرشان داشته باشند ،‌این رابطه بهتر است.
سوم:
میزان قدرت مقام(Position power).که
اگر رهبر دارای قدرت تام و اختیار تمام برای برخورد با زیردستانش باشد و
بتواند به راحتی به آنها پاداش داده و یا تنبیهشان کند ،‌قدرت پست و مقام
او بیشتر است.
بعد هم یک منحنی رسم می کند که در آن نشان می دهد در هر
موقعیت کدام سبک رهبری مناسب تر است.
که شکل زیر نشان دهنده سبک رهبری
رابطه گراست و در جایی که بالای خط میانی قرار گرفته ،‌یعنی رابطه گرا بودن
بهتر است.

میزان استفاده از سبک رهبری رابطه گرا با توجه به عوامل تعیین کننده <br onload=موقعیت" align="Center">
خلاصه این نمودار این است که اگر در وضعیت «کاملا مطلوب» قرار داریم که
یعنی همه چیز مشخص و روتین و همه نسبت به ما اعتماد و حرف شنوی دارند و
قدرت ما هم در حدی است که هر کاری خواستیم انجام دهیم ،‌باید رهبری وظیفه
گرا داشته باشیم.همین طور در وضعیت «کاملا نامطلوب» و در نقطه مقابل حالت
اول هم چاره ای نداریم جز رهبری وظیفه گرا.چه اینکه در آن صورت زمام کار
بیشتر از گذشته از دستمان در خواهد رفت.
وقتی به خطبه های روز جمعه 29 خرداد نگاه دوباره می کردم،‌دیدم وجه غالب
این خطبه ،‌وظیفه گراست.
کاملا از یک طرف ماجرا حمایت علنی می شود.تصریح می شود که قانون فصل الخطاب
است و همه باید از طریق قانون عمل کنیم و حتی احتمال تقلب تاثیرگذار رد می
شود.در ادامه هم اردو کشی خیابانی نقد شده و افرادی که به این کار مبادرت
می ورزیدند ،‌تهدید به این می شوند که اگر اتفاقی برایشان بیافتد ،‌دست
خودشان است.
در انتها هم گفته شد که اگر تمام نکنید دفعه بعد محکم تر خواهم آمد و ....
حالا باید ببینیم که عوامل تعیین کننده موقعیت ما در چه حالتی بودند و آیا
این رهبری وظیفه گرا،‌ بهترین کاری بود که می شد انجام داد.
با کمی بررسی تقریبا مسجل می شود که ما در وضعیت «کاملامطلوب» قرار
نداشتیم.با یک حالت کاملا متفاوت و جدید روبرو بودیم، و تاکنون چنین حجم
اعتراضات مردمی و یا تشکیک نسبت به نتایج انتخابات نداشتیم و ازطرفی اعتماد
و در ادامه احترام مردم معترض نسبت به نظام هم رو به کاهش بود.
در وضعیت «کاملا نامطلوب» هم نبودیم.چون به جز یکی دو اتفاقی که در انتهای
راهپیمایی ها رخ داد،‌غالب معترضین با سیاست راهپیمایی سکوت به صحنه آمده
بودند و شعارشان «رای من کجاست؟» بود.همچنین عدم اعتمادشان چندان ریشه دار و باسابقه نبود و مدت اش به یک هفته می رسید.
 اگرچه با رویدادی کاملا جدید و نیازمند روشهای بدیع روبرو
بودیم،‌اما هم رهبری دارای قدرت خاص خودش بود و هم مردم هنوز اعتمادشان به
نظام اگر چه خدشه دار شده بود ،ولی قطعا با یک رویه اعتماد زا و غیر توهین
کننده به شعورشان،‌ اغلب آنها ارام می گرفتند.
اما اتفاقی که در آن خطبه صورت گرفت این بود که مردم معترض کاملا احساس
کردند که خودشان و اعتراضشان هیچ توجهی از حاکمیت برنیانگیخته و نظام کاملا
پشت سر دولتی که در مظان اتهام بود ،‌قرار دارد و در ضمن اگر معترضین
بخواهند حتی به این اردو کشی خیابانی شان که روز به روز هم به افول می
گرایید ادامه دهند با برخورد قاطع نظام روبرو خواهند شد و نظام حتی اگر در
اقلیت هم باشد حاضر است حسین وار به صحنه بیاید و....