سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/4/25
8:59 عصر

آیا بی طرفی نتیجه عدالت است؟

بدست روح اله ریاضی در دسته

استاد سروش محلاتی مجموعه جواب هایی که سال گذشته به یکی از اعضای شورای نگهبان دادند را در کتابی منتشر کرده اند.اما خلاصه یکی از مقالاتی که قبلا منتشر نشده بود را در زیر می آورم.
رعایت
شرط «عدالت» در فقهای شورای نگهبان، موجب آن نمی‌شود که در نظر گرفتن شرط
دیگری با عنوان «عدم تهمت»، یا «عدم غرض ورزی»، یا «عدم وابستگی به گروه‌ها
و جریانات سیاسی»، ضرورت نداشته باشد. زیرا با «عدالت»، نمی‌توان مصلحت
اینگونه قیود و شرایط را احراز کرد، از این رو علاوه بر عدالت، لازم است
کسانی که «نظارت بر انتخابات» را برعهده می‌گیرند، از شرط امتیاز «بی طرفی»
نیز برخوردار باشند. این ادّعا، مستند به ادلّه زیر است:
1)
عدالت،
به عنوان یک قدرت درونی، جلوی گناه و معصیت را می‌گیرد، ولی عدالت مانع از
آن نمی‌شود که فرد عادل، با وجود تعلق خاطر به یک گروه و یک جریان سیاسی،
باز هم دچار «توجیه» نشده و از خلاف گوئی در جهت حاکم کردن سلیقه‌های خود،
مصون بماند.
هترین
توضیح و دلیل بر این سخن، کلام حضرت امام خمینی است.
«باید
ملّت عزیز بدانند که میزان در صحت آن‌چه به من نسبت داده شده است و
می‌شود، نوشته‌های خود من که ضبط شده است و گفته‌های من در زمان حیاتم در
روزنامه‌های کثیرالانتشار می‌باشد و یا به شهادت دو نفر عادل از اهل علم،
«خالی از گرایش به احزاب یا گروه‌های سیاسی»، ثابت شود، و قید آخر برای آن
است که بعض اشخاص سیاسی برای مقاصد خویش توجیه دروغ را می‌نمایند گرچه بر
حسب ظاهر موصوف به دیانت باشند.»
(صحیفه
امام، ج17، ص 343
)
تحلیلی
که حضرت امام در ذیل کلام خود آورده‌اند، کاملاً گویا و واضح است و نشان
می‌دهد که عدالت، جلوی «دروغ» را نمی‌گیرد، بلکه «اهل علم عادل» هم مثل
«فاسق» ممکن است «دروغ» بگوید، ولی تفاوتشان در این است که عالم عادل، برای
دروغ خود، «توجیه» ذکر می‌کند و توجیه او، برخاسته از تعلق او به جریانات
سیاسی است.
2) عدالت،
که با «حسن ظاهر» شناخته می‌شود، هیچ ملازمه‌ای با «وثاقت» و مورد اطمینان
بودن ندارد، چه بسا فردی که از نظر دینی، ظاهری آراسته دارد، ولی در رعایت
حقوق دیگران، مورد اطمینان نیست.
امام
خمینی در کتاب البیع، می‌گوید:
«ربما یکون الفاسق اوثق فی الاموال من
بعض العدول»
[2]
این سخن به معنی آن است که گاه شخصی هر چند مرتکب
برخی از گناهان می‌شود، مثلاً گوشت خوک می‌خورد، ولی از نظر «گفتار»،
کاملاً مورد وثوق بوده و یا در مراعات حقوق دیگران و پرهیز از ظلم و تعدی
به آنان و امانت داری، کاملاً مورد اطمینان باشد. و چه بسا به عکس به فردی
عادل، عموم مردم چنین اطمینانی نداشته باشند و لذا حاضر نباشند اختیار جان و
مال و ناموس خود را به او بسپارند.
3)
اگر
فرض کنیم که در تصدی شؤون مختلف حکومتی، و حتی برای کسانی که مسئولیت خطیر
نظارت بر انتخابات و رسیدگی به شکایات مربوط به آن و صدور حکم نهائی دربارة
صحت یا عدم صحت انتخابات را دارند، «عدالت» کافی است، و بی طرف بودن ومورد
وثوق بودن، لازم نیست، ولی باز هم نظارت شورای نگهبان با مشکل جدی روبرو
است، زیرا بر حسب آنچه در اصل قانون اساسی آمده است، هر چند «عدالت» شرط
«فقهای» شورای نگهبان است، ولی چنین شرطی را در باره حقوقدانان این شوری در
نظر نگرفته اند، وچون نصف اعضای شورا را حقوقدانان تشکیل می دهند و رای
آنان هم مثل فقهای این شوری، در باره سلامت یا فساد انتخابات، و در ذی حق
بودن یا ذی حق نبودن شاکیان، معتبر است، پس نظارت توسط کسانی صورت می گیرد
که چه بسا، حتی از صفت عدالت هم به عنوان حداقل شرط لازم، برخوردار
نیستند!! یعنی در جمهوری اسلامی، هیچ منع قانونی برای آنکه «فاسقان» درمرکز
تصمیم گیری برای «سرنوشت انتخابات» در کشور حضور داشته و رایشان نافذ باشد
وجود ندارد، واگر در سمت های بسیار پایین تر وبا حساسیت بسیارکم تر،
شرایطی از قبیل «تعهد به احکام اسلام» لازم است، در اینجا، «مسلمان بودن»
کافی است!
اصل 91 قانون اساسی، ترکیب شورای نگهبان را چنین مقرر کرده
است:
«1ـ شش نفر از فقهای عادل و آگاه به مقتضیات زمان و مسائل
روز...
2ـ شش نفر حقوقدان در رشته‌های مختلف حقوقی از میان حقوقدانان
مسلمان...»

شگفت آور است که کار «تشخیص مسلمانی» کاندیدای ریاست
جمهوری و یا نمایندگی مجلس، در سطح عالی «تعهّد و تدین و اعتقاد» به کسانی
سپرده شده است که ممکن است خود در «پائین‌ترین سطح مسلمانی» بوده و حتی از
حداقل عدالت و تقوی هم برخوردار نباشند!!
4)
با
صرف نظر از جنبة فقهی مسأله که آیا برای داوری در حقوق مردم و یا تصدی
بالاترین مسئولیت‌های حکومتی، «عدالت»، کافی است یا نه؟ نمی‌توان «جنبة
اجتماعی» موضوع را نادیده انگاشت، یعنی اگر «بی طرفی» هم در چنین مواردی از
نظر فقهی، شرط نباشد، ولی «مصلحت جامعه» اقتضا می‌کند که کارگزاران حکومت،
«مورد اعتماد» عموم مردم بوده و در بین جناح‌ها و جریانات مختلف، و در
میان طبقات گوناگون، به عنوان افرادی «غیرجناحی» و کاملاً «بی طرف» شناخته
شوند.
این همانی است که امیرالمومنین به مالک می فرماید:
«مالک
اگر مردم دربارة تو «گمان» زیاده روی و انحراف پیدا کردند، باید موضوع را
برای آن‌ها روشن کرده و عذرت را توضیح دهی تا آن «بدگمانی» برطرف گردیده و
توانائی هدایت و مدیریت آنان در مسیر حق را پیدا کنی:
«و ان ظنت الرعیه
لک حیفا فاصحر لهم بعذرک و اعدل عنک ظنونهم باصحارک فان فی ذلک ریاضة منک
لنفسک و رفقا برعتیک واعذاراً تبلغ به حاجتک من تقویهم علی الحق»
از لحاظ حقوقی و تاریخی هم دلایل بسیاری بر تایید این نکته وجود دارد که عدالت به بی طرفی منجر نمی شود که برای جلوگیری از زیاده نویسی می توانید آن ها را در سایت ایشان مشاهده کنید.

89/4/24
3:28 عصر

کجای کار می لنگد؟

بدست روح اله ریاضی در دسته

بعضی وقت ها آدم مجبور می شود بیشتر به درون جامعه برود.مثل همین اتفاقی که برای پای من افتاد.به دکتر و بیمارستان می روی.باید ماشین بگیری و راه عادی را ده برابر وقت معمول بروی.این جاست که از از نگاه های همیشگی ات فاصله می گیری.دقت و تاملت بیشتر می شود و حساس تر می شوی.
آن چه طی این مدت برای من محسوس تر بود،‌دور شدن بیشتر جامعه ام از انسانیت بود.من دو بار دیگر دست و پایم شکسته بود،‌برخوردهای آن موقع را که با الان مقایسه کردم،‌این نتیجه را گرفتم.
البته آمار و ارقام های رسمی و غیر رسمی هم این نکته را تایید می کنند،‌اما شنیدن کی بود مانند دیدن؟
دوباره می روم سر حرفی که بارها زده ام،‌یک جای کار ما دارد می لنگد.
یک گزارشی هفته گذشته روزنامه جمهوری داده بود از خواندن یک زن در فرهنگسرای ارسباران.در آنجا نوشته بود که آن زن آذربایجانی با تحریک تماشاگران تک خوانی کرده و عده ای هم حرکات موذون انجام دادند.یاد قسمتی از یکی از نامه های نوری زاد افتادم.گفته بود اگر فقط برای یک روز همه محدودیت ها را برداریم،‌واقعا مردم ما چگونه به خیابان می آیند و با هم چه برخوردی می کنند.
من تا دیروز یا با ماشین خودمان بیرون می رفتم و یا با وسایل نقلیه عمومی.اما این روزها مجبورم با عصا کنار خیابان بایستم و ماشین بگیرم.می بینم که راننده ها دنبال سو استفاده از موقعیت من هستند تا پولی که در دو راه به دست می آورند را از من در یک راه بگیرند.حتی بعضی هایشان قیافه های موجهی دارند.می شود حدس زد که اهل نماز و هیات و ... هم باشند.اما این نماز و روزه ها نتوانسته آنها را کمی منصف کند.
می شود مثال های سیاسی هم زد که می گذارمش برای بعد.
پی نوشت:‌دیروز پیش یکی از دکترهای معروف تهران رفته بودیم.یک دستیاری دارد که همیشه کراوات می زند.دیروز دیدم که بدون کراوات بود.بعدش دکتر صدر(نایب رییس مجلس و رییس نظام پزشکی و ...) از مطب دکتر بیرون آمد.علت کراوات نزدن ان بنده خدا را فهمیدم.

89/4/23
10:58 عصر

سلام بر تو!

بدست روح اله ریاضی در دسته

سلام بر تو، چه داستان فطرس ملک واقعی باشد و چه ...
سلام بر تو،‌چه دختری به نام رقیه داشته باشی و چه ...
سلام بر تو ،‌چه داستان رایج شهادت عباس ات این گونه باشد و چه ...
سلام بر تو ، چه  در قسمت چپ عرش نشسته باشی و چه...
سلام بر تو ،‌چه هنگامی که آب می نوشم و چه ...
سلام بر تو،‌دقیقا همان تویی که از روی قرائت های رسمی و روضه های عجیب و غریب و شلوغی محرم و حرف این و آن نشناختم ات.که وقتی نامت را بردم،‌دلم آن چنان لرزید ،که دانستم هستی.
ورای تصور و ادراک و احساس من.
امشب هم فقط از تو یک خواسته دارم.باز هم باش و دلم را تکان بده ،که سخت به این مرحمت تو محتاجم ارباب!

89/4/18
3:9 عصر

شکی که راهگشاتر است!

بدست روح اله ریاضی در دسته

می گویند عده ای از علمای یهود پیش پیغمبر اسلام آمدند و از او سوالی پرسیدند.
رسول الله(ص) فرمود که اگر آنچه شما قصد دارید ،‌در جواب سوالتان بگویم،‌خواهید گفت جواب تو به این دلایل غلط است و لذا تو پیغمبر خدا نیستی.
اگر هم انچه که جواب صحیح این سوال است به شما بگویم،‌دوباره خواهید گفت که جواب تو با داشته های ما نمی خواند و باز هم تو پیغمیر خدا نیستی.
و لذا جواب آنان نداد و ره گرفتند و رفتند.
شنیده ام دکتر شریعتی در جایی گفته که لازمه بحث و تبادل نظر و سوال پرسیدن این است که طرفین شک داشته باشند.
اگر یکی از طرفین یقین داشته باشد و بخواهد ادای شک دربیاورد،‌تا قیام قیامت هم بحث کردن با او نمی تواند به نتیجه برسد.چرا که او به دنبال نتیجه نیست و صرفا می خواهد آنچه در ذهن دارد را اثبات کند و اگر هم نتوانست،‌طرف مقابل را تخطئه کند.
شهید مطهری در جایی می گوید که فردی در خیابان جلوی ایشان را می گیرد و در مورد یکی از احکام از او سوال می کند.ایشان هم از سر رغبت به تمامی سوالات آن فرد جواب می دهد.در نهایت اما آن فرد به ایشان می گوید که از جواب تو قانع نشدم.
شهید مطهری هم می گوید که انچه من می دانستم همین قدر بود که عرض کردم.
آن فرد هم گستاخانه به ایشان می گوید که تو که نمی توانی منو قانع کنی،‌غلط کردی این لباس را بر تن کردی!!!

89/4/16
12:30 عصر

فقط اسپانیا

بدست روح اله ریاضی در دسته

الان از هرکسی بپرسی،‌به نحوی طرفدار آلمان شده است.آلمانی ها تا به اینجای کار،‌علی رغم قرعه ای که بر روی کاغذ خیلی سخت می نمود،‌مقتدرانه به جمع چهار تیم پیوسته اند.اما از نظر من قطعا آلمان قهرمان نخواهد شد.البته از اول جام طرفدار اسپانیا بودم و بر این باورم که فقط این تیم می تواند از پس هلند مزخرف بر بیاید و مانع قهرمانی این تیم شود.
همچنین اگر بخواهیم احساسات را به کنار بگذاریم و کمی معقول به روندی که تیم المان تا به اینجا طی کرده نگاه کنیم،‌موارد بسیاری را می بینیم که آلمانها شانس آوردند و همه چی آن گونه پیش رفت که آنها می خواستند.
شانس اول المان مصدومیت بالاک بود.اتفاقی که شاید اول کار ،همه طرفداران آلمان را نگران کرد که تیم شان بدون بالاک چه کند؟ نبودن بالاک همه بازیکنان آلمان را تبدیل به یک بالاک متوسط کرد.الان در تیم المان چه کسی بازیکن سر تری است؟ باور کنید که چنین انتخابی سخت است و بعید به نظر می رسد که حتی بتوانید بر روی دو اسم تمرکز کنید.این باعث می شود که دیگر همه چشم ها به یک بازیکن نباشد و همه با اعتماد به نفس بیشتری بازی کنند.تیم حریف هم می ماند که کدام بازیکن را مهار کند؛‌چون نمی شود که برای همه بازیکنان یار مستقیم گذاشت.
شانس دوم آلمان این بود که تیم هایی که مقابلش قرار گرفتند ،همان کاری را می کردند که آلمان می خواست.؛‌یعنی فوتبال بازی می کردند.(این را در مطلب ضد فوتبال توضیح دادم.)کافی است نگاهی به بازی آلمان با صربستان و غنا بیاندازید تا متوجه شوید که المان در برابر تیم هایی که ضد فوتبال بازی می کنند چقدر آسیب پذیر بود.از یکی باخت و در برابر دیگری به زور و با یک گل پیروز شد.
آرژانتین و انگلیس از اول بنای حمله و پیروزی گذاشتند.اما جوانی و انگیزه بالاتر آلمانها و کمی هم شانس و مربی بزرگی که دارند،‌آنها را زودتر به گل رساند.دو گل به انگلیس و یک گل به آرژانتین.بعدش عطش آلمانها فروکش کرد و تیم مقابل به حمله پرداخت.انگلیسی ها به دو گل رسیدند که داور یکی اش را به اشتباه مردود اعلام کرد و آرژانتینی ها هم موفق نشدند.بیست دقیقه آخر بازی دوباره توپخانه ژرمن ها به کار افتاد و حریف را ویران کرد.
در حقیقت آلمانها در کل 40 دقیقه بازی زیبا ارائه می دهند و مابقی ،بازی بسته و دفاع چند لایه.
از نظر من تیمی در مقابل آلمان موفق می شود که ضد فوتبال کند و هلند چنین تیمی است.آلمانی های جوان همان گونه که زود پر انگیزه می شوند ،‌خیلی زود و راحت تر از یک تیم پرتجربه،‌کم خواهند آورد.کافی است نگذارید آلمان اول به گل برسد و یا تا دقیقه 70 ،بازی ‌مساوی پیش برود.
آن موقع است که آلمانها خودشان ،‌خودشان را به ورطه نابودی می کشانند،‌و همان گونه که در بازی با صربستان رخ داد حتی نمی توانند پنالتی را گل کنند.
اما از آن طرف اسپانیا یک بازی هم نداشته که تیم مقابلش فوتبال بازی کند.برای همین تا به اینجا بازی اش چنگی به دل نزده و با حداقل فاصله پیروز شده.
من اسپانیا را آب دیده تر از آلمان در برابر هلند مزخرف و ضد فوتبال می دانم.و برای همین می گویم: فقط اسپانیا!

89/4/15
1:7 عصر

تفاوت قضا با نگاه امنیتی!

بدست روح اله ریاضی در دسته

مهمترین مشخصه یک مامور امنیتی نشانه شناسی اوست.اصلا او را برای همین گذاشته اند،‌تا نشانه ها را ردیابی کند و قبل از آنکه به پیامد ناگواری منجر شود جلویشان را بگیرد.بعدش با حدس و ظن و گمان،‌نشانه ها را تبدیل به فرضیه ها می کنند و در ادامه به اثبات یا رد آنها می پردازند.
مثلا فردی را در نظر بگیرید که دستش به طرز مشکوکی در جیب پالتویش قرار دارد.
این می تواند یک نشانه و علامت از تروریست بودن و مسلح بودن او باشد.اینجاست که مامور امنیتی این فرضیه و فرضیه های مختلفی را در ذهن می پروراند و به دنبال کشف حقیقت می رود.
اما در نقطه مقابل قاضی وجود دارد.قاضی کارش با اسناد و مدارک و موارد قطعی و اثبات شده است.یک قاضی برای کسی که دستش در جیب بوده ، حکم زندان نمی دهد.چرا که ممکن است بعدا کشف شود که طرف نان بربری در جیبش چپانده بوده!
برای همین است که معمولا در کنار ماموران امنیتی قضاتی قرار دارند و حتی وزیر اطلاعات را مجتهد گذاشته اند ،‌تا این حدس و گمان ها و البته قدرت بی حد و حصر ، ماموران امنیتی را به برخورد خلاف نکشاند.
اگر هم به خلاف کشیده شد و از قدرت به نحو غلطی استفاده شد،‌برخورد مقتضی شود تا تکرار نشود.
شما از دید خودتان دشمن ترین فرد و نهاد و کشور با جمهوری اسلامی را در نظر بگیرید.بعد، از دیدار تعدادی از افراد داخلی با آنها هم خبردار شوید.یا مثلا آن دشمن کذایی مرتب از برخی داخلی ها دفاع کند و ....
تنها چیزی که به دستتان می آید این است که احتمالا کاسه ای زیر نیم کاسه است.
ان موقع فرضیه ها در ذهن شما شکل می گیرد و در صدد اثبات یا رد آنها هستید.
اما نمی شود به صرف این موارد کسی را دستگیر و حکم زندان برایش داد و یا ابرویش را برد و هر چی نسبت زشت است به او داد.
ممکن است طرف بگوید با فلانی داشتیم در مورد شیوه پخت قرمه سبزی صحبت می کردیم.
درسته که شاید عقلا جور در نیاید،‌ولی نمی شود که بدون دلیل و سند و مردک و صرفا با نشانه ها برای کسی حکم صادر کرد.
البته این نمی شود صرفا از سر خیرخواهی و توصیه است.
چون شاید شده باشد...

89/4/15
12:53 عصر

ضد فوتبال!

بدست روح اله ریاضی در دسته

تیمهای فوتبال را شاید بتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد.تیمهایی که فوتبال بازی می کنند و تیمهایی ضد فوتبال.
ضد فوتبالی ها مشخصه های زیادی دارند.مهمترین هدف چنین تیم هایی این است که اول گل نخورند.یعنی دوام و بقایشان به این است.چون در آن صورت از حالت دفاعی شان خراج می شوند و آن موقع است که تیم حریف فضای خوبی به دست خواهد آورد.
تیمهای ضد فوتبالی به نحوی ارنج می شوند که بازی حریف را فلج کنند.برای همین معمولا بازی شان دلچسب نخواهد بود و حوصله آدم سر می رود.وقتی هم که دو تا تیم از این نوع به هم می خورند ،‌معمولا ضربات پنالتی است که برنده را مشخص می کند.
البته شاید این تیمها حق داشته باشند ،‌چون در شرایط برابر و در حالی که هر تیم بازی خودش را انجام دهد ،‌این تیمها بازنده خواهند بوذ.
امشب دو تیم هلند و اروگوئه در حالی یکی شان به فینال می رود که هر دویشان از نظر من جزو دسته ضد فوتبالی ها هستند.
هر چه بازی فردا شب با طراوت و فوتبالی خواهد بود،‌بازی امشب به احتمال زیاد کش دار و بی روح و اگر تیمی شانس زیادی نیاورد(مثل آنچه هلند در بازی با برزیل آورد) به پنالتی خواهد رسید.
من یکی خیلی متاسفم که باید یکی از این دو تیم به فینال برسند ،‌در حالی که تیم های مستعدتری چون انگلیس و آرژانتین و برزیل، به اشتباهات داوری و انتخاب سرمربی و یا رفتارهای بچه گانه شان باختند!

89/4/11
9:10 عصر

برزیل باخت!

بدست روح اله ریاضی در دسته

برزیل دونگا رو هیچ وقت دوست نداشتم.حتی وقتی قهرمان آمریکای جنوبی شد.
اما یک طرفدار همیشگی برزیل هستم و معتقدم که هلند واقعا لیاقت بردن حتی این برزیل را نداشت.نگاه کنید به دقایق آخر بازی که هلندی ها سه تا موقعیت گل صد در صد را چه بچه گانه به بیرون زدند.
دونگا خیلی راحت رونالدینیو را خط زد.و حالا قطعا خیلی ها به او حمله خواهند کرد.
این درس مسوولیت پذیری در فوتبال است.
دونگا برای اخر بازی هیچ تاکتیکی نداشت.
این درس سپردن مدیریت بزرگ به جوانانی است که هنوز تجربه لازم را ندارند.
دونگا یک بازیکن احساسی و کسی که در بازی قبل هم به خاطر ترس از اخراج بیرونش آورد را کاپیتان تیم کرد تا در یک حرکت بچه گانه برزیل یک گل عقب مانده را ده نفره کند.
این درس عبرت نگرفتن از وقایع است.من به شخصه بر این باورم که در اکثر موارد اتفاقاتی که برای ما می افتد در گذشته نشانه هایی داشتند که نادیده شان گرفته ایم.
دونگا آسان ترین قرعه برزیل در چندین جام جهانی اخیر برای رسیدن به فینال را دود کرد
این یعنی نباید آن چنان به ساده بودن شرایط مغرور شد و به تعبیر امیرالمومنین به آنچه ناامیدی امیدوارتر باش از آنچه به آن امیدواری
دونگا چشمان طرفداران شاید میلیاردی برزیل را پر اشک کرد و تا چهار سال دیگر همه را منتظر ساخت.شاید در این چهار سال خیلی ها بمیرند و فرصت دیدن دوباره برزیل و آرزوی قهرمانی اش را از دست بدهند.
این یعنی گاهی اوقات تصمیمات ما تاثیرات بسیار زیاد و گسترده و عمیقی می گذارد که اگر شاید کمی به تبعات آنها بیاندیشیم، اینقدر بی رحمانه تصمیم نگیریم.
و در آخر اینکه فوتبال به تمام معنی نماد اتفاقات است و داد می زند که همیشه حق به حق دار نخواهد رسید.
به نظرم این بهترین درس برای من و کسانی است که گاهی فکر می کنند باید شخصا به گرفتن حق شان بپردازند.

89/4/11
2:36 عصر

درس های خانه نشینی!

بدست روح اله ریاضی در دسته

آدم وقتی می افتد کنج خانه !‌حواسش به خیلای چیزها جمع تر می شود که در گذشته این گونه نبوده
اول از همه سلامتی؛ که تا دیروز 50 تا کار می کردی و عین خیالت نبود و حالا از یک آب خوردن ساده محرومی.
دوم دوستانش را بهتر می شناسد
سوم متوجه می شود که واقعا خیلی چیزها را نمی شود با پول معاوضه کرد.
مثلا شنیده اید که کارمند جماعت می گویند فلان رقمی که یک سال به یک فوتبالیست می دهند برابر با حقوق همه عمر من بل بیشتر است.و به گونه ای سرش را تکان می دهد که گویا در حقش جفای بزرگی شده.
البته متر کردن میزان جفا و مقایسه اش با هم کار بس سختی است اما به صورت خلاصه می شود گفت این ریسکی که فلان بازیکن متحمل می شود کجا  و ریسک جناب کارمند ما کجا؟
جدای از آسیب های غیر قابل جبرانی چون کشته شدن و ضایعات نخاعی و ...،‌یک فوتبالیت همیشه در معرض خداحافظی از دنیای حرفه ای است.حتی اگر بیماری اش قابل درمان باشد،‌مراحل سخت و طاقت فرسایی چون عمل و فیزیوتراپی و ... دارد .تازه بعد آن وقتی به فکر دردهای گذشته می افتد احیانا بیشتر مراقب پاهایش می باشد و البته ممکن است در سبک بازی اش تاثیر بگذارد.
خلاصه کارمندی که در اتاق شخصی نشسته و با هر ارباب رجوعی به میل خویشتن برخورد می کند و هیچ گونه نظارت و اخراج و حساب کشی ای در موردش نمی شود و بساط چایی و میوه و نان بربری و ... اش همیشه به پاست و در نهایت حتی ممکن است به اندازه همان چندرغازی که بهش می دهند هم بهره وری نداشته باشد نمی تواند خودش را با فوتبالیست جماعت مقایسه کند.
البته بگذریم از اینکه در ورزشها،‌صرفا رقم دریافتی فوتبالیست ها بسیار بالاست و آن هم بیشتر به این بر می گردد که از آن طرف سود سرشاری هم به جیب مالکین باشگاه ها و ... می رود.
یک موقع برداشت نکنید که می خواهم از قراردادهای صدها میلیونی دفاع کنم.بلکه منظورم این است که اول باید شرایط یکسانی برای مقایسه برقرار شود و بعد این گونه دستمزدها را با هم سنجید.
ما در مقایسه هایمان عادت کرده ایم نیمه های خالی خودمان را با پرهای دیگران بسنجیم و آه حسرت باری حواله کنیم و همیشه متوقع و ناارام باشیم.

89/4/8
10:19 صبح

نهایت اتفاق نظر!

بدست روح اله ریاضی در دسته

اگر دو نفر در تمامی موارد با هم اتفاق نظر دارند،‌ یکی از آنها زیادی است.
(یک فرد مهم)

<   <<   36   37   38   39   40   >>   >