سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/12/13
6:12 عصر

در مورد انتخابات -4

بدست روح اله ریاضی در دسته

از وقتی که به طور غیررسمی میزان مشارکت در تهران را سایت های وابسته به حکومت زدند و بعدش عین همان به صورت رسمی اعلام شد، کم کم داشتم به دیده ها و شنیده هایم از میزان مشارکت مردم تهران شک می کردم.برآورد من از آنچه در شعب اخذ رای دیدم و در بین دوستان و اشنایان و مردمی که در کوچه و خیابان با آنها هم صحبت شده بودم از میزان مشارکت در شهر تهران در خوش بینانه ترین حالت در حدود دو مجلس قبل بود.یعنی بین 30 تا 36 درصد.

برای همین مشارکت 48 درصدی برایم بسیار عجیب بود و داشتم به حساب عدم صداقت مردم و یا مشکل بینایی و ... ام می گذاشتم که این نکته سنجی بچه های بازتاب یک چیزهایی را برایم مشخص کرد.

توضیح مفصل اش را می گذارم برای بعد از مشخص شدن میزان نهایی آرای افراد. فقط همین را بگویم که این میزانی را که از تعداد واجدین شرایط کم کرده اند ، اگر برگردانیم روی جمع واجدین، به همان درصد پیش بینی شده خواهیم رسید.


90/12/9
7:41 عصر

دستتو بده به من!

بدست روح اله ریاضی در دسته

حاج آقا جون!... دستتونو بدین به من...کمکتون کنم پاشین از روی زمین...آخه تواضع هم حدی داره!...شما توی این لباس بر روی منبرها جا دارین...نه این جا روی زمین...می خواین بگین خاک پای مردم هستین؟...اومدین برای خدمت؟...خوب این راهش نیست...این کارها در شان شما نیست...خوبی ات نداره...انقدر کارها می تونین بکنین تا مردم منظورتون رو بفهمن...یه خورده خالی از تکبر...حرف دل مردم رو روی منبر زدن...حواستون به درد و رنج هاشون بودن...اصلا مردم ما خیلی کم توقع هستن...همین که احساس کنن شما یکی از اونا هستین...درکشون می کنین...براشون بسه...شیفته تون می شن...فقط تورو خدا سیاسی کاری رو بذارین کنار...این حرف های خوشگلی که می زنین برای همین یک دو هفته نباشه...مصلحت و منقبت رو بسپارین به اهلش...بفرمایین تو کاری که تخصص دارین وارد شین...

بابا!...

خسته شدم از بس روضه خوندم...این که کار شماست...دستتون رو بدین دیگه...

اما شما که دست ندارین...اینجا فقط سرتون رو زدن...چه تیریپی ور داشتین...انگاری فکر می کنین...به گمونم از دست مردم افتادین روی زمین...خدا کنه از چشم و دلشون نیافتین...خدا کنه!


90/12/8
12:7 عصر

در مورد انتخابات-3

بدست روح اله ریاضی در دسته

مساله دیگری که در مورد انتخابات وجود دارد این است که در نظامی مانند کشور ما که پسوند اسلامی دارد ، وجود انتخابات و در مورد خاص آن، انتخابات مجلس ،چه مقدار ممکن است؟

حجت الاسلام سروش محلاتی در مباحثی که می توانید کاملش را اینجا بخوانید، به این موضوع از زاویه فقهی و کمی عملی پرداخته است. که خلاصه مختصر ان را در ادامه می آورم و خلاصه مشروح ترش را می توانید در ادامه مطلب بخوانید.

از زمان مشروطه که بحث وجود مجلس در نظام سیاسی کشور مطرح شده است، عکس العمل علمایی که قایل به فقه سیاسی و تشکیل حکومت دینی بوده اند در برابر این پدیده نوظهور را می توان به دو دسته تقسیم کرد.

دسته اول علمایی هستند که یا برای انتخابات و رای مردم در نظام اسلامی، جایگاهی قایل نیستند و یا اگر از نظر آنان مردم حق رای و انتخاب نیز داشته باشند، نمایندگان آنها صرفا با اذن ولی فقیه و اراده او خواهند توانست در امور دخالت کنند.علمایی مانند شیخ فضل ا... نوری، علامه میلانی و حضرات ایات گلپایگانی، منتظری(در زمان تاسیس نظام)، مومن قمی و مصباح یزدی از طرفداران و تبیین کنندگان این نظریه هستند که می توان نقطه اوج تعبیر آنان را در استفاده از کلمه متاسفانه برای وجود مجلس در نظام اسلامی دانست.

«امروزه کشورها یک مجلس قانونگذاری مستقل دارند که نمایندگان از شهرها انتخاب شده و می توانند در مورد همه ی مسائل اظهار نظر کنند، در کشور ما هم به همین صورت عمل می شود، متأسفانه این الگوئی است که ما از غرب گرفته ایم و از اسلام نیست، در زمان گذشته این شکل را از غربیان اقتباس کرده اند و حال نیز به همین روال ادامه دارد، چون فعلاً مصلحت در این است که به همین سبک ادامه داشته باشد. »(مصباح یزدی،حکومت اسلامی و ولایت فقیه، ص98)

در حقیقت در این نگاه اگر هم امروز به انتخابات تن در می دهیم و از گروه خاصی حمایت می کنیم یا به دلیل مصلحت است و یا حفظ ظاهر.

اما دسته دوم علما، که قطعا اثرگذارتین آنها امام خمینی(ره) بوده و شاگردانی چون آیات مطهری، محمدباقر صدر و جوادی آملی ادامه دهنده راه او هستند ، معتقدند که شرع در امور مربوط به عرف ، اختیار تصمیم گیری را به خود مردم واگذار کرده و برای این کار، نیازی به تنفیذ و یا تایید ولی فقیه نیست.

«در جایی که «امر الناس» است، شور و مشورت و رأی و نظر مردم معتبر است و به آن توجه خاص می‌شود «و امرهم شوری بینهم»، مردم در «امور شخصی خود» و «در امور عمومی کشور» صاحب رأی هستند، و دین الهی مردم را صاحب رأی دانسته است. مثلا این که مردم چگونه زندگی کنند، چگونه کشاورزی کنند، چگونه دامداری کنند، چگونه شیلات و کشتی رانی و هواپیمایی داشته باشند، روابط بین‌المللی آنان چگونه باشد، با چه کسی داد و ستد کنند و با چه کسی نکنند، رژیم حقوقی دریا چگونه باشد، این ها و بسیاری از امور دیگر «امر الناس» است، و «امرهم» است که با نظر و مشورت با آنان صورت می گیرد.» (جوادی آملی،ولایت فقیه، ص433)

و یا: «مردم اگر بخواهند در احوالات شخصی خود، و یا امور عمومی و ملی تصرف کنند، لازم نیست قبلاً از ولی مسلمین اذن بگیرند و یا پس از آن عمل، از او اجازه بخواهند. آنچه لازم است، عدم مخالفت مردم با آن بخش مکتبی و اختصاصی است.»(همان، ص493)

در این صورت بدیهی است که می توان نماینده ای انتخاب کرد که در مورد امور مربوط به امرالناس برای مردم تدبیر کنند و با وضع قوانین لازم، این تدبیر را به اجرا دربیاورند.

اما سوالی که اکنون مطرح می شود آن است که الان کدام دیدگاه در نظام اسلامی ما پیاده می شود و یا در نگاه رسمی تبلیغ می شود.

با نگاهی به قانون اساسی و فرمایشات رهبری، نگاه دوم بیشتر به ذهن تداعی می شود، اما با توجه به رویکردی که شورای نگهبان و نمایندگان کنونی مجلس و رفتار عملی رهبری در پیش گرفته اند ، نگاه اولی که چندان جایگاهی برای رای و نظر مردم قایل نیست بیشتر مورد توجه قرار می گیرد.

در این صورت هر خواننده ای با این سوال روبرو می شود که با پذیرش رویکرد اول، رای دادن چه معنایی خواهد داشت؟

 


90/12/8
9:16 صبح

از نسل فرهاد

بدست روح اله ریاضی در دسته

صبحدم از عرش می آمد خروشی عقل گفت  قدسیان گویی "a seperation" تماشا می کنند

با عرض معذرت از جناب حافظ !

فکر می کنم سالها بود که فرهنگ ما اثری جهانی ارائه نکرده بود.با تبریک به جناب حافظ و سعدی و مولانا که بالاخره بعد از سالها فرهاد کوه کنی پیدا شد و نام ایران را بر کوه فرهنگ جهان حک کرد. و در آن لحظه ناب ،از عشق «شیرین» اش یعنی مردم وطن اش گفت.

منتظر دیوان های بعدی تان هستیم آقای فرهادی.


90/12/4
4:48 عصر

قانون انتخابات جگرسوز!

بدست روح اله ریاضی در دسته

حالا که نزدیک انتخابات شده ایم، دوباره چشممان به جمال قانون انتخابات روشن شده است.قانونی که برخی بندهایش بدجوری دل آدم را خون می کند.شرح اش را حتما خودتان می دانید:

ماده 58 - هیچ کس حق ندارد آگهی تبلیغاتی نامزدهای انتخاباتی را که در محل های مجاز الصاق گردیده در زمان قانونی تبلیغات پاره و یا معدوم یا مخدوش نماید و عمل مرتکب جرم محسوب می‌شود.
 
ماده 59 - انجام هر گونه فعالیت تبلیغاتی از تاریخ اعلام رسمی اسامی نامزدها برای نامزدهای نمایندگی مجلس از صدا و سیما و میز خطابه نماز جمعه و یا هر وسیله دیگری که جنبه رسمی و دولتی دارد و فعالیت کارمندان در ساعات اداری و همچنین استفاده از وسایل و سایر امکانات وزارت خانه ها، ادارات، شرکت های دولتی، مؤسسات وابسته به دولت، شهرداری ها، شرکت ها و سازمان های وابسته به آنها و نهادها و مؤسساتی که از بودجه عمومی (به هر مقدار) استفاده می‌‌کنند و همچنین در اختیار گذاشتن وسایل و امکانات مزبور ممنوع بوده و مرتکب مجرم شناخته می‌شود.
 
تبصره 1- مؤسسات و نهادهایی که دارایی آنان از اموال عمومی است، همانند بنیاد مستضعفان مشمول این ماده می‌باشند.

ماده 60 - اعضای هیأت های اجرایی و نظارت انتخابات حق تبلیغ له یا علیه هیچ یک از داوطلبان انتخاباتی را نخواهند داشت.

ماده 64 - مطبوعات و نشریات حق ندارند آگهی یا مطالبی علیه نامزدهای انتخاباتی درج کنند و یا برخلاف واقع مطلبی بنویسند که دال بر انصراف گروه یا اشخاصی از نامزدهای معین باشد و در هر صورت نامزدها حق دارند پاسخ خود را ظرف هجده ساعت پس از انتشار نشریه مزبور بدهند و آن نشریه مکلف به چاپ فوری آن طبق قانون مطبوعات می باشد.
 
در صورتی که آن نشریه منتشر نشود مسئول آن باید با هزینه خود پاسخ نامزد را به نشریه مشابه دیگری ارسال دارد و آن نشریه مکلف به درج آن در اولین چاپ خود خواهد بود . انتشار این گونه مطالب در غیر مطبوعات نیز ممنوع است و نامزد معترض حق ‌دارد‌ نظر ‌خود را منتشر نماید.
 
ماده 65 - داوطلبان نمایندگی و طرفداران آنان به هیچ وجه مجاز به تبلیغ علیه داوطلبان دیگر نبوده و تنها می‌توانند شایستگی های خود یا داوطلب مورد نظرشان را مطرح نمایند و هرگونه هتک حرمت و حیثیت نامزدهای انتخاباتی برای عموم ممنوع بوده و متخلفین طبق مقررات مجازات خواهند شد.

تمامی قوانین تبلیغات را اینجا بخوانید.


90/12/4
12:1 عصر

در مورد انتخابات -2

بدست روح اله ریاضی در دسته انتخابات

دیشب به منزل یکی از دوستانی رفته بودیم که از طرفداران رای ندادن همیشگی است.و سرخوشانه به ما می گفت:«دیدید که شما هم به نتیجه ما رسیدید و بی خودی دوره های قبل امیدوارانه رای دادید!»

البته من به رسم نگه داشتن حرمت صاحب خانه ، پاسخی به ان دوست عزیر ندادم، اما هنوز هم نمی توانم به افق دید افرادی که در هر حالت در رای دادن و یا ندادنشان ثابت قدم هستند، دست یابم.

از دید من ، بالاخره انسان موجودی دارای عقل و شعور است و هیچ وضعیتی نیست که تمام و کمال مانند وضعیت های گذشته و اینده اش باشد و باید در هر وضعیت دوباره آدمی به عقل و منطق و دیگر داشته هایش مراجعه کند و با توجه به جمیع شرایط و فرصت ها و تهدید ها ،به رفتار مشخصی دست یابد.

مثلا جدای از دلیل اول که در اینجا اشاره شد، دلیل دومی که برای رای ندادن من وجود دارد به لیست کاندیداها بر می گردد.

بدیهی است برای چون منی ،وضع موجود ایرادات اساسی دارد و اگر بنا بر شرکت در انتخابات و وحدت باشد، به تعبیر زیبای اقای زم، این وحدت برای اصلاح نظام است نه حفظ آن به همین صورت.

برای همین به دنبال کاندیداهایی هستم که شعار و عمل شان این اراده برای اصلاح رویه های غلط را نشان دهد.

گروه ها و لیست هایی که در انتخابات تهران حضور دارند را می توان به 4 دسته تقسیم بندی کرد.

دسته اول جبهه متحد و پایداری و ایستادگی و امثال آن هستند که مسببین اصلی وضع موجود می باشند و اگر بخواهند شعار اصلاح دهند، قطعا باید اول خودشان حذف شوند که بیش از 6 سال است تمامی امور مملکت در ید قدرت آنان است.

دسته دوم جریان متصل به ان اقای خاص در دولت است که ریشه و عقبه فکری نامشخصی دارد و انچه تا به حال از انها دیده ام؛ غوغاسالاری و شانتاژ تبلیغاتی بوده و در اگر نتوان نشست.

دسته سوم غیر اصول گراهایی هستند که در هنگامه زندان و حبس و سانسور اصلاح طلبان اصلی، در زیر پرچم اصلاح طلبی گرد آمده اند. عملکرد این دسته در مجلس اخیر به خوبی گویای ان است که در بهترین حالت ،اینان اگر ترس از رد صلاحیت و دیگر نهادهای قدرت ، بر وجودشان مستولی نشود، خواهند توانست در اندک مواردی جلوی انحرافات شدید را بگیرند.اما اینکه بتوانند فرصت سازی کنند و اصلاحات را نهادینه سازند، در توان انان نیست.این جماعت حتی نتوانستند با فراکسیون 40 نفره شان به اندازه یک علی مطهری در برابر گزارش یک جانبه کمیسیون اصل نود، اعتراض کنند.

دسته چهارم هم لیست وابسته به علی مطهری است که به غیر از او و اقایان کاتوزیان، عباسپور و حسینی، مابقی شان چندان شناخته شده نیستند. این حضرات نیز اگر چه در کلام و سخن فرسایی ید اطلاح طلبانه تری دارند، اما در هنگامه عمل، و با توجه به مبانی فکری شان، نخواهند توانست آن چنان که باید اصلاحات را به پیش برند. این دسته توانایی بیشتری از اصلاح طلبان بدلی برای جلوگیری از انحرافات در مجلس و دولت و نه نهادهای حکومتی خواهند داشت.برای همین اگر چه قطعا گزینه مطلوبی نیستند ، ولی برای آنها که می خواهند حتما رای بدهند، همان 4 نفر اصلی شان بهترین گزینه ها خواهند بود.

پی نوشت: منظور من از اصلاح، همان واژه نخ نما شده توسط عده ای در دو دوره ریاست جهوری قبلی نیست. اصلاح طلبی در ذهن هر کسی تعریف خاص خودش را دارد و تحت تاثیر دسته بندی های سیاسی قرار نمی گیرد.

 


90/12/3
12:34 عصر

در مورد انتخابات- 1

بدست روح اله ریاضی در دسته انتخابات

 

امروز برای کاری به سراغ شناسنامه ام رفتم و دیدم این دفترچه چندبرگی که این روزها با به میدان آمدن رقیبی به نام کارت ملی هر  روز مهجورتر می شود ،پر است از مهرهای انتخابات هایی که نمی دانم کی شرکت کرده ام؟

این را گفتم که متهم به رای ندادن و کنج عافیت گزیدن نشوم و واقعا آنقدر مشتاق رای دادن بوده ام که یکی دو هفته مانده به انتخابات را در جلسات گوناگون و بررسی های مختلف می گذراندم و هیچ وقت تمام رای ام را به لیست مشخصی ندادم و سعی می کردم کمتر تابع احساسات بشوم.

اما هر چی که بود گمان می کردم که اگر بعد از رای دادن همین نمایندگان ما در مجلس و شورا و دولت و خبرگان، به من ملت پاسخگو نیستند و حواسشان به جای دیگری است و تا انتخابات بعد فراموشمان می کنند و یا از آن طرف یک عده احتمالا از من ملت فهیم تر و داناتر هستند که برایمان تشخیص می دهند که به چه کسانی می توانیم رای بدهیم و ...، حداقل حداقلش این منم که انتخاب می کنم و این نقش «انتخاب کننده» را دارم ان شاا... و دچار توهم نشده ام.

برای همین اگر این نقش «انتخاب کننده» با وجود همه این کاستی ها را از من نوعی بگیرند، دیگر حضور من در صحنه چه توفیری خواهد داشت؟ اگر قرار بر صرف حضور باشد که راهپیمایی می رویم و در مسیری حرکت می کنیم و شعارهایی در دست می گیریم و بر زبان می گوییم و در تایید بیانیه ای تکبیر سر می دهیم و به سخنان کسی گوش می دهیم که همه شان را دیگران برایمان نوشته اند و تدارک دیده اند و «انتخاب» کرده اند و نقش ما فقط همان سیاهی لشکر بودن است ،که هست.

آخرین انتخابات برگزار شده به من نوعی فهماند که تا رای ام را در صندوق انداختم ، نقش ام به پایان رسید و هیچ مکانیزمی برای سوال کردن من از رایی که داده ام و اطمینان یافتن از آنکه درست شمرده شده است ،ندارم. و به زبان رساتر اصلا من شهروند هیچ حقی ندارم که بپرسم :«رای من چی شد؟» و همه اقایان پرهیزکار و امین هستند و قسم هم خوردند که انتخابات سالم بوده است و هر چه باتوم و فحش و زندان است نثار مخالفان و منکرانشان باد

پی نوشت: بالاخره هرکسی از انجام هر عملی به دنبال هدف و نقش خاص خودش هست و چه بسا افراد، نقش های متفاوتی را جویا باشند و بر اساس همان عمل کنند.


90/12/2
9:46 عصر

جهل با جهل

بدست روح اله ریاضی در دسته

همین امسال بعد از راهپیمایی 22 بهمن توی اخبار به ملت می گفت که ادای اوباما را در بیاورید! خبرنگار و مصاحبه کننده هم ریسه می رفتند و گویی داشتند فی سبیل الله مسخره می کردند.ماجرای کفش زدن به بوش هم که هنوز فراموشمان نشده.

خدا خیر دهد به آیت الله جوادی که صراحتا این کارها را محکوم کرده.

«باید «إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» خط مشی همه رسانه ها و صدا و سیما باشد. دشمن دهن کجی می کند و حتی نسبت به وجود مبارک پیغمبر و ائمه علیهم الصلوة و علیهم السلام اهانت می کنند، کاریکاتورهای زشت می کشند، این ها کافرند و از آن ها توقعی نیست ولی ما باید خیلی خردمندانه، عاقلانه و سنگین برخورد کنیم. اگر صدا و سیمای ما عکس های این ها را به شکلی دربیاورد که چند نفر بخندند، این جواب جهل را با جهل دادن است، با نظامی که نظام عبادالرحمان است هماهنگ نیست.»


90/12/1
12:12 عصر

خداحافظی یا جشنواره سی ام

بدست روح اله ریاضی در دسته

امسال جشنواره متوسطی داشتیم.متوسط که می گویم در مقایسه با جشنواره سال قبل نیست که در آن صورت جشنواره خیلی ضعیفی بود.به نظرم با وجود این اسامی و این شرایط و ...، انتظاری که داشتم در حد متوسط برآورده شد.

شاید گذشته عجیب و غریب ما هم چنان ادامه دارد و اگر حافظ و سعدی و مانند آنها مجبور بودند با زبان لفافه ولی شیرین سخن بگویند، امروز فیلم سازهای ما به دلایلی نمی توانند صریح حرف و نظرشان را بیان کنند ولی آنقدر حرفشان را در زروزق می پیچند که خودشان هم گاهی اوقات فراموش می کنند که چی می خواهند بگویند.

این که در فیلم های مان فضای شاد و امیدبخش کم داریم ، حرف درستی است اما القای امید و شادی با خواندن گیج کننده یک کتاب و احساسات مسخره نسبت به رفتگری و ارزوی شعاری «تمیزی سواحل شمال» به دست نمی آید.(اشاره به فیلم نارنجی پوش)

از آن طرف هم فضای خیانت و یاس و مانند آن نیازمند توضیح بیشتری است و نمی توان با نشان دادن چهار تا صحنه غم بادی و تدر خود فرو رفتن قهرمان، توقع داشته باشیم همه چیز برای مخاطبمان باورپذیر شود. (اشاره به برف روی کاج ها)

هنوز همه از کمبود در فیلمنامه سخن می گوییم و هنوز عمده کارگردان های ما خودشان دوست دارند فیلمنانه بنویسند و اگر هم فیلمنامه ای دستشان بیاید ،آنقدر کم و زیادش می کنند که از اصل خود دور می افتد. تربیت فیلمنامه نویس، تعامل سازنده کارگردان با وی ، و در آمدن از فضای شخصی ، نگاه صنعتی و گیشه ای به سینما در کنار توجه به ایده و پرداخت مناسب آن ،چاره سینمای رخوت زده امروز است.

انچه در مورد فیلم های امسال در مطالب قبلی نوشته ام به صورت خلاصه می شوند:

بهترین فیلم هایی که امسال دیدم «پذیرایی ساده» مانی حقیقی و «بی خود و بی جهت» عبدالرضا کاهانی بودند.هر دو این فیلم ها پتانسیل تبدیل شدن به یک اثری که بتوان عاشقش شد را داشتند که متاسفانه ناموفق بودند. سادگی و عین زندگی بودن فیلم کاهانی و فیلمنامه پر کشش و تعلیق مانی حقیقی آنها را شایسته بهترین ها کرد.اما هر دو اثر نتوانستند آن گونه که اصغر فرهادی در دو فیلم آخرش با حس تعلیق و در عین حال باورپذیر بودن مخاطب را با خود همراه می کرد من را تا آخر فیلم بکشانند.«بی خود و بی جهت» کشش لازم و فیلمنامه قوی ای ندارد و فضای فیلم مانی حقیقی هم به سختی باورپذیر می نماید.

در کنار دو فیلم بالا که نوید فیلم سازی صاحب سبک را به ما می دهند ، 4 فیلم دیگر هم بود که به نظرم قابل تامل بودند و سبک خاص خودشان را در عین جذابیت های فیلمسازی به مخاطب القا می کردند.

بهترینشان «پل چوبی» مهدی کرم پور بود که واقعا از او ساختن چنین فیلمی بعید بود. «بوسیدن روی ماه» و «برف روی کاج» ها با فیلمنامه خطی شان و فضای نامانوس در درجه بعدی قرار دارند و «پله آخر» علی مصفا آخرین این فیلم هاست.حسن فیلم های بالا در این بود که شما را با قهرمان اصلی شان همراه می کردند و تا حدودی فضای فیلم و اخلاقیات قهرمان دست شما می آمد اما جذابیت دو نمونه اول را برای من نداشتند و نتوانسته بودند آن گونه که لازم است من را قانع سازند.

دسته سوم فیلم هایی بودند که ایده خوبی داشتند ولی نتوانستند از پس ایده بر بیایند و به جز تعدادی سکانس قابل تامل و یا مثلا بازی درخشان یک یازیگر و ... نقطه درخشانی در آن ها نبود.«نارنجی پوش» مهرجویی، «خرس» معصومی، «یک روز دیگر» حسن فتحی، «ملکه» باشه آهنگر، «بیداری» موتمن، «خوابم می اد» عطاران، «تلفن همراه رییس جمهور» عطشانی، «یکی می خواد باهات حرف بزنه» هادی از این دسته بودند.

فیلم های بی ارزشی مانند «در انتظار معجزه»، «محرمانه تهران»و «یه عاشقانه ساده» هم جای صحبت ندارند.

سه فیلم «روزهای زندگی» ، «ضد گلوله» و «گشت ارشاد» را هم ندیدم که اگر آنها را ببینم در موردشان خواهم نوشت


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >