سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/7/26
3:8 عصر

دل عبرت بین!

بدست روح اله ریاضی در دسته

«یک روز ... از ما دعوت کردند که حرف شما چیست، آقای ... گفت سازوکاری درست شده شما باید اطاعت و چگونگی همراهی تان را اعلام کنید، ما گفتیم این چه نوع وحدتی است، ایشان این جمله را تکرار می کرد که شما بگویید ... را قبول دارید یا نه، من گفتم این چه نوع مذاکره ای است، حرف ما را بشنوید، بعد ... گفت شما چکاره هستید که توی این جلسه آمده اید من اگر می دانستم شما هستید نمی آمدم، بعد یک سری بد و بیراه به ما گفت و تشبیه های نامناسبی را راجع به ما بکار بردند، دوستان دیگر نیز همین حرف ها را زدند. به آنها گفتیم این چه نوع قضاوتی است که راجع به ما می کنید؟ »

اگر بگویم جمله های بالا از کیست احتمالا آمپر بسوزانید! خدا بیامرزد شعرای قبلی مان را که اگر دیوان بدون جرح و تعدیلشان را پیدا کردید حتما سری به آنها بزنید.

هان! ای دل عبرت بین ، از دیده نظر کن هان!             ایوان مدائن را آیینه عبرت دان

یا

بهرام که یک عمر همی گور گرفت     دیدی که چگونه گور، بهرام گرفت


90/7/26
12:24 عصر

اقناع با زرشک!

بدست روح اله ریاضی در دسته

[نوشته ی رمز دار]  


90/7/23
10:22 عصر

چرا به وحدت نمی رسیم؟

بدست روح اله ریاضی در دسته

حتما شنیده اید که می گویند ایرانی جماعت آب شان توی یک جو نمی رود.من خودم نمونه های بسیاری را می شناسم که بعد از چند سال فعالیت قوی اقتصادی، فرهنگی و یا سیاسی به اختلاف و چنددستگی افتادند.

یکی از دوستان سخن جالبی از آیت الله جوادی املی برایم گفت که یکی از مهمترین علل دو دستگی هاست.نقل به مضمون اش می شود اینکه «تا به وحدت شخصیت نرسیم، نمی توانیم به وحدت اجتماعی دست یابیم.»


90/7/19
11:9 صبح

گروگانگیری رسمی و شاید قانونی!

بدست روح اله ریاضی در دسته

در ایران به خاطر سیطره دولت بر جمیع امور، یک حالت گروگانگیری وجود دارد که در نگاه ناظر بیرونی و بی طرف هم زشت است و هم مبانی آن نامشخص.

این گروگان گاهی پول شماست.مانند ثبت نام حج عمره و یا خرید خودرو؛ که طرف مقابل(دولت) سوای اینکه پول هنگفتی از شما می گیرد، هیچ تعهدی نسبت به شما ندارد.مثلا در مورد حج می گویند ممکن است حتی برخی پولشان پس داده شود و سودی که خودشان حساب و کتابش می کنند به طرف بدهند و در مورد خودرو فقط در صورت تاخیر ،جریمه ای آن هم دوباره با فرمول خودشان به شما می دهند.در قرارداشان هم معمولا شمای خریدار هیچ حقی ندارید تا نکند روزی روزگاری جهت استیفای آن مزاحم حضرات شوید.

گاهی هم مدرک شما را گروگان می گیرند.اگر در دانشگاه دولتی و دوره روزانه قبول شده باشید.در همان عنفوان ثبت نام تعهدی از شما می گیرند که تا دو برابر دوره تحصیلتان در صورت نیاز دولت برای او کار کنید.خوب حالا که دولت به کسی نیاز ندارد و استخدام را تقریبا غیر ممکن کرده این قانون هنوز پابرجاست و نتیجه اش آن است که تا تعهد محضری ندهید هیچ مدرکی دال بر فارغ التحصیلی شما صادر نمی کنند و با تعهد محضری هم یک گواهی مانندی دستتان می دهند که مدرک اصلی تان نیست.در نتیجه اگر کسی نیازمند مدرک اصلی اش بود با روشی که خودشان دارند باید مدرک اش را بخرد و الا آن دوره طولانی مدت را صبر کند که برای یک دانشجوی کارشناسی حداقل 8 سال می شود و کسی نیست بپرسد که 8 سال بعد مدرک آدم به چه دردی می خورد؟

در مکتبی که مزد کارگر را باید قبل از خشک شدن عرق جبین اش پرداخت کرد، این گروگانگیری که در مورد مدرک هیچ نفع مشخصی برای دانشگاه و دولت ندارد چه وجهه ای خواهد داشت و چه تاثیری بر دانشجویان نخبه خواهد گذاشت؟


90/7/16
11:20 عصر

مگر می شود؟

بدست روح اله ریاضی در دسته

اینکه گفته شود فلان نهاد و ارگان در انجام وظایف خود هیچ محدودیتی ندارد و می تواند در هر حوزه ای وارد شود، نه تنها افتخارآمیز نیست بلکه بسیار خطرناک است.

چرا که هم قواعد نظم شهری و مملکت داری و نظام سیاسی را زیر سوال می برد و مهمترین رکن تمدن شهری مدرن یعنی قانون را به هیچ می پندارد و هم قواعد شرع و دین را.

حالا ممکن است گفته شود این حرف ها با لحاظ کردن همین فاکتورها زده شده است ،اما از آنجایی که دفعه نخست نیست مسئولی از آن نهاد مربوطه این چنین بدون قید و شرط از حوزه وسیع اختیاراتش می گوید و بعضا هم شمه ای از آن دیده و شنیده شده است، باید آن را کاملا جدی گرفت.

 

 


90/7/13
11:0 صبح

تحلیلی از علت رسانه ای شدن اختلاس

بدست روح اله ریاضی در دسته

این حرفی که می خواهم بزنم سند و مدرک مستدلی ندارد و بیشتر بر پایه حدس و گمان و شناختی است که تا به امروز از سیستم حکومتی کشورمان به دست آورده ام.برای همین شما حداکثر به عنوان یک تحلیل و علامت سوال به آن نگاه کنید.

آنچه در این 15 سال اخیر در عرصه مبارزه با فساد رخ داده ، بیشتر از آنکه جنبه قانونی و شرعی آن مهم باشد، وابسته به مصلحت سنجی و سیاسی کاری بوده است.

حالا یک دفعه ماجرای اختلاس 3000 میلیاردی مطرح می شود و مدام در بوق و کرنا می شود و بعد از دو سه هفته موضع رسمی دوگانه ای نسبت به آن اتخاذ می شود.چرا دوگانه؟ برای آنکه هر طرف از آن یک برداشتی کرده؛ یکی آن را دستور برای پیگیری می داند و دیگری دستور برای عدم مطرح و رسانه ای شدن و به لفافه رفتن.

شما ببینید در همین دو سال اخیر در مورد پرونده دو متهم شاغل در دولت هیچ اقدام رسمی انجام نشد و حتی به دادگاه فراخوانده نشدند چه بسا که تبرئه می شدند و اینقدر بر سر زبان ها نمی افتاد.در مورد گزارشات تخلف مالی هم که از زمان شهرداری این بابا شروع شده تا به امروز همه شان معلق بوده اند و هیچ کدام به صورت قطعی و قانونی تکلیف شان مشخص نشده است.

همه اینها یعنی به نظرم این مساله چراغ سبز دادن به رسانه ای شدن اختلاس یک هدف دیگری در پشت اش است سوای آنچه مدام در جامعه مطرح می شود.حتی یک سره کردن کار جریان موسوم به انحرافی هم به گمانم اگر مدنظر باشد باز هم در اولویت نیست.

یک جورهایی مشغول کردن و پرت کردن حواس جامعه است.حالا از چی؟ و کی؟ خدا می داند.


90/7/4
9:56 صبح

ولی قانون ها!

بدست روح اله ریاضی در دسته

مقدمه: ابراهیم حاتمی کیا دیشب آمده بود پارک ملت.حرف های قشنگی زد که شاید بعدا به آنها بپردازم.اما آن حرف کهنه ای را که دوباره زد و گفت از علت آنکه فیلم جنگی نمی سازد، مرا به نوشتن این یادداشت وا داشت.

حاتمی کیا گفت که در سالهای جنگ و اندکی بعد از آن ،برای گرفتن ادوات جنگی به در پادگانی می رفته و از فرمانده لشکری تقاضای سلاح می کرده و آنهایی که او را می شناختند، تحویلش می گرفتند و کارش را راه می انداختند.اما حالا که سیستماتیک شده و همه باید از یک جای مشخص درخواست کنند، آنها اعمال نظر می کنند و اگر بخواهی بر خلاف میلشان عمل کنی دستت را در پوست گردو می گذارند.

حرفی که حاتمی کیا دیشب زد را بارها از ادم های مختلفی شنیده ام.تا جایی که شاید این گونه القا شود که اشکال از قانون مند شدن است و باید به همان طریق قبلی ؛یعنی هیاتی و رفاقتی حرکت کنیم. کاری که با ظهور دولت اخیر به اوج خود رسید و قانون تبدیل شد به چیزی شبیه کاغذپاره.

در صورتی که من مشکل را در جای دیگری می بینم.قانون فقط نیامده که دادن وسایل ما را نظام مند کند بلکه در کنار آن «ندادن» را هم باید مستدل و قابل دفاع نماید.این که هر فرمانده ای بخواهد به صلاحدید خود اسلحه در اختیار فیلمساز قرار دهد و در صورت مشکل نتواند پاسخگو باشد غلط است و باید جلویش گرفته شود، اما این به آن معنی نیست که حالا من مسئول می توانم بر اساس میل و سلیقه شخصی خودم به یکی سلاح بدهم و به دیگری نه! من فقط باید تضمین های لازم را اخذ کنم نه اینکه وکیل و وصی طرف بشوم که این را باید بگویی و آن یکی را نه!

این موضوع را در تایید صلاحیت انتخابات، اعمال هیات رییسه مجلس و فرآیند آزمون دکترا هم می بینیم.در همه این موارد شما اگر از حقی محروم شوید نمی توانید بپرسید چرا؟ نمی توانید به جایی شکایت برید و نمی توانید به چارچوبی برای این محرومیت ها دست یابید چرا که هیچ گوش شنوایی نیست و هیچ چارچوبی در اختیار شما قرار نمی دهند.

مشکل از سیستماتیک شدن و قانون مندی نیست، مشکل از بی چارچوبی، اعمال سلیقه شخصی و عدم پاسخگویی و مصلحت سنجی های بی بنیه است.

ای کاش تا دیر نشده قانون از مهجوریت و صغارت در بیاید و عده ای نباشند که بخواهند ولی قانون باشند و برایش تعیین تکلیف کنند.


90/7/2
10:20 عصر

کار درست!

بدست روح اله ریاضی در دسته

می گویند بین کار را درست انجام دادن با کار درست انجام دادن تفاوت بسیار است.اگر چه اولی مطلوب است ولی ممکن است در انتخاب کار دچار اشتباه شده باشیم و هر چه کارمان را درست انجام دهیم وضع مان بدتر شود.

نمی دانم اشکال از منتقدین است و یا این الفاظ امام و معظم و مقدس ما را به اینجا کشانده که هیچ گاه در نقدهایمان نمی توانیم به حالت دوم برویم و ببینیم که فلان فرد و یا در فلان زمان و مکان، تصمیم درستی گرفته شده است با نه؟

تا کسی می آید و انتقاد می کند، سریع می چسبانند به اینکه «یعنی می گویید فلان آدم محترم آنجا کم کاری کرده؟»، «می خواهید آبروی نظام را ببرید؟» و ....

در صورتی که نیت همه انسان ها را اگر درست بدانیم و آنها را افرادی دلداده به نظام و انقلاب و اسلام هم در نظر بگیریم هنوز هم نافی این نمی شود که ممکن است این افراد در تصمیم گیری شان دچار اشتباه شده باشند.

آخرین نمونه اش را در یادداشت های آقایان غلاعلی رجایی و مهدی خزعلی در جواب ایشان دیدم.هر دو این بزرگواران به دوران جنگ و مدیریت آن پرداخته اند و البته تا حدی در نام افراد باقی مانده اند.اما آیا به طور نمونه بیرون راندن ارتش از حوزه جنگ توسط سپاه، به خصوص در سالهای انتهایی جنگ موجب برخی لطمات به ما نشد؟

این سوال اصلا نافی تلاش ها و رشادت های سپاهیان و فرماندهان آنها نیست و ذره ای هم به نیت خیر و عمل ان شاا... حداکثری این عزیزان خدشه وارد نمی کند، بلکه می خواهد بداند اینکه مثلا این عزیزان شبها نمی خوابیدند و نان خشک می خوردند می تواند موید این باشد که مسئولین جنگ در آن زمان کار درستی انجام دادند یا نه؟


90/6/18
10:41 عصر

دیندار پرسشگر یا پرسشگر دیندار-3

بدست روح اله ریاضی در دسته

مقدمه اول: ما در زندگی روزمره مان عموما با موقعیت هایی روبرو می شویم که مجبور به انتخاب از بین چند گزینه هستیم.گاهی اوقات خوبی و بدی گزینه ها برایمان مشخص است و انتخاب گزینه خوب بدیهی می نماید.همچنین گاهی اوقات تمامی گزینه ها خوب هستند و تلاش ما در جهت آن است که بهترین گزینه را انتخاب کنیم که اگر موفق نشویم تنها از خیر بیشتر محروم شده ایم.

اما گاهی اوقات انتخاب بین بد و بدتر است و گاهی نیز خوبی و بدی گزینه ها مسجل نیست.اینجاست که اهمیت انتخاب بیشتر نمایانده می شود.

مقدمه دوم: انتخاب در حوزه اندیشه با انتخاب در حوزه عمل و اجرا یک تفاوت اساسی دارد. در حوزه عمل تردید ما را از حرکت باز می دارد و لذا مجبوریم برای کوتاه مدت هم شده انتخابی بکنیم.فرض کنید می خواهید از غرب تهران به سمت شرق آن بروید و بین دو اتوبان همت و رسالت تردید دارید.امکان آن نیست که چند ساعت و روز بشینید و تمامی جوانب را بسنجید که از کدام اتوبان بروید.چون کار شما و هدف بعدی تان را نمی شود این همه معطل گذاشت.اما با حرکت در هر اتوبان و دیدن نتایج ازمایش ها کم کم به مرحله انتخاب خواهید رسید.

اما در حوزه اندیشه ایا سریع انتخاب کردن توصیه می شود؟یکی از دوستان از قول آیت الله مرتضی تهرانی نقل می کرد که اگر ده سال دنبال یک استاد خوب بگردی بهتر است از آنکه سال به سال استاد عوض کنی.

اصل مطلب:

شاید سطحی ترین و کم عمق ترین نشانه دینداری یک انسان، اهتمام او به انجام اعمال و احکام تعبدی باشد.اینکه فردی بخواهد یک روز نماز بخواند و یک روز نخواند و این تصمیم گیری او تابع فکر و اندیشه نباشد و تردید و شک و دودلی در حوزه اعمال او وارد شود، به نظر می رسد چندان مطلوب نیست.بالاخره همان طور که در مقدمه بیان شد، در حیطه اعمال بهتر است فردی که هنوز به حکمت و فلسفه نماز خواندن و یا نخواندن یقین پیدا نکرده ،یک رویه را با کمی بالا و پایین کردن انتخاب کند و در صورتی که دانش و معرفت او نسبت به نماز دچار تغییر شد، به همان صورت در حوزه عمل هم تغییر ایجاد کند.

اما هر چه در حوزه اعمال ،تردید و سوال کردن مانع حرکت می شود، در حوزه اندیشه سوال نکردن است که به جمود می انجامد و انسان هایی را می بینی که دولا و راست شدن و اهتمام شان به اعمال دستاورد قابل ملاحظه ای در درک دینی شان ندارد و سایر اعمالشان از دین نشات نمی گیرد و مسلمانی می شوند که دیگران از دست و زبانشان در آسایش نیستند.و آنقدر از سوال و شک و تردید ترسانده می شوند که حتی دیگرانی را که پرسش می کنند با بدترین تهمت ها و نسبت ها مورد مواخذه قرار می گیرند.

همین موضوع به زیبایی توسط شهید مطهری بیان شده است:

«اگر به مردم در مسائلی که باید در آنها فکر کنند، از ترس این که مبادا اشتباه بکنند، آزادی فکری ندهیم، آنها را بترسانیم که با یک وسوسة کوچک در ذهن، به جهنم فرو می‌رود، مردم هرگز فکرشان رشد نمی‌کند.(پیرامون جمهوری اسلامی، ص 123)
نمی‌توان انکار کرد که نگرانی از لغزش‌های فکری و ترس از «خلل پذیری عقاید دینی»، بسیاری از متدینان را از فکر جدّی در مقولات مرتبط با دین بازداشته و روحیّة تسلیم و احتیاط را در آنها تقویت کرده است، و به عکس، کسانی که پای‌بند به آئین و مسلک خاصی نبوده‌اند، با جرأت و جسارت بیشتری به زیر و رو کردن آراء و نقد عقاید پرداخته‌اند، ‌متأسفانه این حسّ ترس و واهمه، ‌گاه متدینان را چنان مقهور می‌سازد که به طور کلی، عقل خود را تعطیل نمایند تا دین خود را حفظ کنند! ولی آیا در این صورت، دین باقی خواهد ماند؟!
تحلیل روان‌شناختی استاد مطهری این است که:
در بشر، حسّی و خضوعی نسبت به دین هست، و در همین خضوع آنقدر افراط می‌کند که از خود دین هم خارج می‌شود، ‌خضوعی که خود دین نمی‌پسندد و او را مردود شمرده، لهذا در ادبیات دینی، فرازهایی که دال بر تحقیر عقل است، زیاد دیده می‌شود. به هر حال، این خود یک حسّی است، ترس از این‌که شاید اگر عقل خودم جلو بروم، دینم از دستم برود، عقل را عقب می‌زند و از خود دین هم می‌ماند.(
یادادشت‌های شهید مطهری، ج 6، ص 217.)
ولی آیا واقعاً اسلام هم با احکام خود در پدیدآمدن چنین جوّ رعب و وحشتی در میان مسلمانان مؤثر و مقصّر است و یا به وجود آمدن این فضای روانی – اجتماعی، مدیون عوامل بیرونی است و مانند بسیاری از انحرافات دیگر، مورد تأیید دین نمی‌باشد؟، بر اساس یک تحلیل، عقل‌گریزی در امور دینی معلول دو علت است، یکی عظمت خرد کنندة دین که عقل طبعاً جرأت مداخله پیدا نمی‌کند و شخص وادار به تسلیم می‌شود و دیگری تربیت خاصی که مردم را از فکر کردن ترسانده و فکر کردن را کار خطرناکی شمرده است.»(
همان، ص 317)(برگرفته از مقاله حجت الاسلام سروش محلاتی.اینجا)


90/6/13
1:58 عصر

حمید هم رفت!

بدست روح اله ریاضی در دسته

حمید هم رفت خارج.

توی دفتر فرهنگی کاسبی راه انداخته بود.رفتم و بهش انتقاد کردم.دستمو گرفت و برد جلسه مسئول نهاد.به روسای دفاتر توصیه می کرد دنبال برنامه های کم هزینه و پر اثر باشند.بهم گفت:« دیدی؟ تازه این پولی هم که می دن دیر به دیره و باید کلی فاکتور و مدارک بهشون بدی.بالاخره دفتر خرج داره.»

راست هم می گفت.بعد حمید دفتر فرهنگی کم کم تعطیل شد.نه کسی کاندید می شد و نه انتخاباتی و نه فعالیت خاصی.

حمید از اون سنخ بچه جنوب شهری های با معرفت بود.از اونایی که هر وقت بهشون زنگ بزنی و درخواستی کنی، خودشون می افتن دنبال کارت و ردیف اش می کنند.

خرج خودش رو در می آورد و کارهای مختلفی می کرد.درس می داد.کامپیوتر جمع می کرد.دفتر خدمات کامپیوتری و شرکت فروش قطعات کامپیوتر می زد.نه تنها از کسی کمک نمی گرفت که به رفقا و خانواده کمک هم می کرد.

لیسانس و ارشدش را در بهترین دانشگاه های ایران خوانده بود و فقط یک چیز می خواست.دوست داشت دکترا بگیرد.هر بار هم توی مصاحبه رد اش می کردند.به بهانه های واهی و بدون توضیح و اقناع.

اونم شال و کلاه کرد بره خارج.اولش می خواست بره ژاپن که به خاطر تحریم ها بهش ویزا ندادند و رشته اش را شرایط خاص اعلام کردند.اونقدر تلاش کرد تا بالاخره رفت آمریکا.

آنچه که امنیت ما رو به خطر می اندازه رفتن امثال حمیدهاست؛ نه انتخابات و سوال از مسئولین.نعمت واقعی امثال حمیدها هستند که بدون هیچ چشمداشتی می خواهند به حق شان برسند.نه کاسه گدایی دست شان می گیرند و نه جای کسی را تنگ می کنند.خودشان گلیم شان را از اب بیرون می کشند، اگر بگذارند.


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >