سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/9/12
10:41 عصر

کمی آینده نگر تر

بدست روح اله ریاضی در دسته

یکی از سخت ترین انواع تعارض که ما انسانها با آن روبرو می شویم تعارض اجتناب-اجتناب است. در این حالت، با دو یا چند تصمیم روبرو هستیم که همه شان بر خلاف میل و خواست ما هستند و هر کدامشان به ما، اهداف و یا آرمان هایمان ضرر می زنند.

گاهی اوقات حتی خود ما در به وجود آمدن این تعارض نقشی نداشتیم.یک عده آدم احساسی، فریب خورده و ... این شرایط را به وجود آوردند.اما حالا همه نگاه ها به ماست تا به عنوان یک عاقل و بزرگتر تصمیم بگیریم

مثال تاریخی از این نوع تعارض را می توان در صلح امام حسن دید.که چه ایشان صلح می کرد و چه می جنگید تبعات منفی داشت که تا به امروز هم تحلیل آن مشکل و جهت دار است.

مثال نزدیک ترش به اشغال سفارت آمریکا بر می گردد.برای دانشجوهایی که این کار را کردند توبه کردن بسیار راحت تر است تا امثال آقای موسوی خوئینی ها.

مثال دم دستی ترش هم به مساله تقلب در انتخابات 88 بر می گردد. اگر تقلب شده باشد که قطعا جریان احمدی نژاد عامل آن بودند و اگر هم نه،فضای ایجاد شده توسط آنان باعث تقویت شایعه تقلب شد. اما مساله اصلی آن است که چه معترضین و چه حکومت منهای احمدی نژاد، هدف شان حفظ و تعالی نظام بود.

معترضین سکوت در برابر تقلب را ظلم به مردم می دانستند ولی کار به جایی رسید که ظلم های بسیاری به مردم شد و حکومت پذیرش تقلب را خط قرمز می دانست ولی مجبور شد خط قرمزهای بسیاری را بعد از آن نادیده بگیرد.

حرف اصلی ام این است که در این نوع تعارض، انتخاب طبیعی افراد به راه حلی است که در کوتاه مدت تبعات کمتری دارد.شاید اگر طرفین ماجرای 88 کمی کوتاه می آمدند و امروز و روزهای بعد آن را می دیدند که نظام و مردم و خیلی چیزهای دوست داشتنی دیگرمان در بدترین وضع شان قرار دارند، کمی به رفتارشان بیشتر فکر می کردند.نه آنکه هنوز هم بر همان طبل سه سال قبل بکوبند.

پی نوشت: از نظر من مساله انتخابات 88 تقریبا تمام شده است. و اصل آنچه در انتخابات و بعد آن رخ داد تغییری هم در این نظر نخواهد داشت.امیدوارم مجبور نباشم دوباره به آن بپردازم.می دانم که شاید سالیان بسیاری تبعات آن گریبان گیرمان باشد، ولی ماندن در گذشته را با وجود تبعات آن درست نمی دانم.الان باید به آینده و افق های پیش رو نگریست.اگر چه دلمان خون باشد و استخوانی در گلو داشته باشیم.

 


91/9/8
8:40 عصر

به به!

بدست روح اله ریاضی در دسته

از امروز چهار تا فیلم اکران شدند که سه تایشان را به همه دوستان توصیه می کنم از دست ندهند.بعضی هایشان که برای خودم لازم است دو بار ببینم.

بهترین شان «من مادر هستم» فریدون جیرانی است که اگر در جشنواره پارسال بود به نظرم جزو سه تای اول فهرست من می شد.فرم خوب، بازی های روان و فقط اگر نیمه اول فیلم کمی جمع و جورتر بود ، خیلی بهتر می شد.اگر به تم کارهای اصغر فرهادی علاقه دارید حتما آن را از دست ندهید.با یک فریدون جیرانی طرفیم که از آن صحنه های وحشت بار از دید من مضحکه اش خبری نیست و در فیلم هایی که تا به حال از او دیدم بهترین است.

«بی خود و بی جهت» کاهانی هم از آن سنخ فیلم هایی است که می توان آن را پوچ و آبزورد و نهیلیستی و تو مایه های فیلم های دیگرش مانند هیچ و اسب دانست.اما اینجا خیلی مودب تر و شسته رفته تر حرف می زند و بازی های خوب و فضای محدود و خاصی دارد.البته  فیلم های کاهانی را یا می پسندی و یا بدت می آید.این یکی را که پسندیدم.

«پله آخر» علی مصفا که گویا هنوز اکران نشده و نوعی حدیث نفس است و بازی های زمانی و داستان تو داستان و از این جور حرف ها دارد که در کل ارزش یک بار دیدن را دارد.

«زندگی خصوصی آقا و خانم میم» هم ندیدم و تعریف هایی از آن شنیدم.

در کل امروز از آن روزهای خوب است و کلی پیشنهاد خوب دارم. اینها از سنخ فیلم اش بود و این سه مطلب هم حسابی سر ذوق ام آورد.شاید شعر گفتم!

انتقاد صریح رسول جعفریان + سخنان آقای جوادی آملی + آخرین یادداشت استاد سروش محلاتی


91/9/7
7:53 عصر

دو کلمه و شاید بیشتر!

بدست روح اله ریاضی در دسته

آقای علی مطهری در مورد فیلم «من مادر هستم» فریدون جیرانی گفته که این فیلم و فیلم «برف روی کاج ها» ترویج خیانت می کنند و اعتراض امثال انصار حزب ... به آنها درست است.

اول اینکه اگر چه فیلم جیرانی را هنوز ندیدم ولی فیلم «برف ...» را دیدم و کاملا مخالف تروج خیانت در آن هستم که در انتهای همین یادداشت به آن خواهم پرداخت.

دوم اینکه بر فرض حرف ایشان درست باشد و واقعا این فیلم ها ترویج خیانت کنند.من در جایی ندیدم که چنین موضوعی جزو ممنوعیت ها و خط قرمزها باشد. آنچه در جامعه باید مورد توجه قرار بگیرد قانون است نه تمایلات شخصی افراد.بخش خصوصی چنین فیلمی را با بودجه خودش ساخته.اگر مردم از آن استقبال نکنند، قطعا سراغ چنین موضوعاتی نمی رود، اگر هم استقبال شود، باید مسئولینی چون اقای مطهری به فکر بیافتند که چرا فیلمی با این موضوع از فیلم های مروج اخلاق و ایثار و ... بیشتر مورد توجه مردم قرار می گیرند.با شکستن زنگ خطر که آتش خاموش نمی شود.فقط ما به خودمان یک اطمینان کاذب داده ایم و بس.

سوم اینکه شاید گروهی ادعا کنند که ترویج خیانت اتفاقا خط قرمز و ممنوع است. یا همان طور که مطهری گفته چرا به این موضوع زیادی اقبال می شود؟

جوابش مشخص است.بیشتر از سه سال است که تریبون های رسمی مانند صداو سیما (که آخرین اش شام عاشورا بود) مدام بر این مساله تاکید می کنند که روسای دولت های بعد از انقلاب به جز دو تن شهید شده آنان و روسای مجالس شش گانه و بسیاری از مسئولین سال های دور و نزدیک این مملکت، خائن بوده اند و باید محکوم و مجازات شوند و کم کم اش ،توبه کنند تازه اگر مورد قبول واقع شود. آیا این ترویج خیانت آن هم با تمام قوا نیست؟ آیا در این مساله نمی توان پاسخ جناب مطهری را مبنی بر این همه اقبال به موضوع خیانت را یافت؟

پی نوشت در مورد برف روی کاج ها: زن داستان متوجه می شود که مردش به او خیانت کرده.بعدا می فهمد که بهترین دوست اش هم این موضوع را می دانسته و به او نگفته.مرد هم یک مدتی آفتابی نمی شود و زن که حسابی تنها شده با یکی از همسایه های جدیدشان دوست می شود که آغاز کننده  دوستی هم مرد همسایه است که مجرد است.اما وقتی که مرد می آید تا توضیح بدهد، یک دیالوگی زن به او می گوید که کاملا با ترویج خیانت در تضاد است.زن می تواند اینجا مرد را ببخشد و یا بگوید فعلا حرف نزنیم و ....اما خیلی صریح می گوید که با فردی آشنا شدم.این یعنی دیگر به تو فکر نمی کنم و اگر می خواست داستان ادامه پیدا کند فردا باید می رفتند محضر و طلاق می گرفتند.

 


91/8/26
10:1 عصر

جوشیدن هم نظم می خواهد!

بدست روح اله ریاضی در دسته

شنیده ام که شعر خوب ، شعری است که حاصل جوشش باشد ، نه کوشش.

در بین مناسبت های مذهبی و غیر آن ، عاشورا و تاسوعا دارای بیشترین جوشش هستند.یعنی نیازی به کوشش مسئولین امر و رسانه های رسمی نیست تا مردم به اقامه عزا و کار برای امام حسین (ع) بپردازند.

این یک حسن بسیار مهم برای دهه اول محرم و به خصوص دو روز آخر آن است که البته می تواند همراه با عرفی گری شود که آن را از درون ، تهی کند.

اتفاقی که الان، هم در اصل مفهوم عزاداری و عاشورا در حال وقوع است و هم رفتارها را تحت تاثیر قرار داده.

در مورد بدعت ها و خرافه گری ها باید اهل آن سخن بگویند اما در زمینه رفتار و به خصوص تبعات آن می توان به عنوان یک فرد سخن گفت.

اقامه عزا ،راه انداختن دسته و برگزاری هیات و نذری دادن و مانند آن حتی اگر اصل هم باشند ، نباید قانون و قراردادهای اجتماعی و حقوق انسانی را بشکنند و بی اعتبار کنند.

در این باره تقریبا هر سال گفته ام ولی اطلاعیه اخیری که دیدم دوباره این خطر را گوشزد کرد که متولیان و حافظان قانون ، شاید به دلیل متهم نشدن به ضدیت با مفاهیم عاشورا، با دیده اغماض می نگرند و به جای اجرای قانون ، توصیه و نصیحت می کنند.

 


91/8/25
10:48 عصر

دعا کنید

بدست روح اله ریاضی در دسته

آقای حق شناس که رفت ،گفتم خدا آقا مجتبی رو برامون نگه داره.آقای بهجت که رفت، گفتم آقا مجتبی که هست.

این روزها حال آقا مجتبی خرابه و حال من خراب تر.

نه، جز اینم آرزویی نیست:

هر چه هستی، باش!

اما باش!

از همه سروران عزیرم تقاضا دارم منت گذاشته و برای سلامتی آقا مجتبای من دعا بکنند


91/8/21
9:43 عصر

این همه ...!

بدست روح اله ریاضی در دسته

حدود یک هفته قبل خبری را اکثر سایت ها زدند که فلسفه آرم دانشگاه آزاد چیست؟

من یکی که خداییش کم آوردم و هیچ کدوم از این فلسفه ها در صدها باری که به آرم دانشگاه آزاد نگاه کردم به ذهنم نرسید.

اون موقع که سر در علم و صنعت را عوض کردن و زیرش کلی فلسفه نوشتند ،به ذهن من و دوستان مفهوم دیگری می آمد که چندان خوشایند نبود.نماد جدید میدان انقلاب هم همین طور.

حالا منظورم این حرف ها نیست.در ادامه یادداشت قبلی می خوام بگم که ای کاش به جای این همه فلسفه بافی برای اسم و آرم، کمی هم به فکر رسم ها بودیم.رسم هایی که غلط هاشون یواش یواش تو جامعه همه گیر و کانالیزه می شوند و ریشه کن کردنشون کار حضرت فیله!


91/8/18
11:15 صبح

فرهنگ معظم له ای!

بدست روح اله ریاضی در دسته

برای یک کاری روزنامه های قبل از انقلاب رو می خوندم. تو سالگرد تولد اعضای خانواده سلطنتی چه تعریف و تمجیدهایی از اونا می کردند. اما سوای راست و دروغ هایی که به آنها می بستند یک چیزی برای من خیلی جالب بود. در برخی از آن نشریات، اعضای زن خانواده سلطنتی را با اصطلاح «معظم لها» نوشته بودند.

فکر کنم بدون شرح باشه!


91/8/15
11:14 عصر

قطار می رود، نمی رود؟

بدست روح اله ریاضی در دسته

آن چنان تنه می زنه که دارم می افتم. بهش زنگ زدن که دو تا خیابون پایین تر دعوا شده.نمی خواد این صحنه رو از دست بده.برای زندگی یکنواخت و سگی امروزش این دعوا یک جوری کیمیاست.

اما فقط دلش می خواد دعوا رو ببینه.اگه یکی از طرفین دعوا بیاد و چاقو بده دستش که بره طرف دیگه رو بزنه.حتی اگه او طرف تو حالت مغلوب هم باشه، این کارو نمی کنه.

قدیمی ها از مردمی می گفتن که سنگ بر می دارن و به قطار در حال حرکت پرتاب می کنن.اما الان دیگه کسی نای سنگ برداشتن نداره. تنها کاری که بلده جاخالی دادن در برابر سنگ هاییه که به سمت اش پرتاب می شه.این روزها خیلی وقته که از خط آهن کنار خونه ما قطاری رد نشده. حالا اونایی که از صدای زوزه قطار شکایت داشتن. این بی صدایی، بی هویتی، بی هدفی براشون عذاب آور شده. به خصوص برای اونایی که ساده ان.

قطار می رود

تو می روی

تمام ایستگاه می رود

و من چقدر ساده ام...(شعری از قیصر امین پور)

 


91/7/30
10:42 صبح

در ستایش دونگ یی

بدست روح اله ریاضی در دسته

تعریف کردن از سریال دونگ یی دل شیر می خواهد.چرا که احتمالا بسیاری از دوستان من و خوانندگان این وبلاگ، این سریال را خاله زنکی و ضعیف می دانند.من منکر ضعف های بسیار مهم این سریال نیستم ولی به نظرم حسن هایی دارد که برای من ماهواره نبین، فرصتی فراهم آورده تا در کنار خانواده و بر خلاف جمیع سریال های وطنی، یک ساعتی سرگرم شویم.

آقای عماد افروغ هم گفته اند سریال دونگ یی را می بینند و نکته ای بیان کردند که به بند سوم این مطلب نزدک است.

اما دلایل من برای این ستایش:

الف) فیلم خوب، فیلم بد

شاید مهم ترین سوال در جمع های سینمایی این باشد که فیلم خوب چیست؟ برای این سوال گاهی به تعداد همه انسان ها جواب وجود دارد و دو نفر را پیدا نمی کنید که 5 فیلم خوبی که دیده اند مانند هم باشد و اگر هم باشد، دلایل متفاوتی خواهند داشت.

اما جدای از سلیقه و مانند آن ، معیارهایی هم هستند که می توان با آنها به اشتراک بیشتری برای تعریف فیلم خوب رسید.

یک فیلم از دو جنبه فرم و محتوا قابل تحلیل است.من فعلا به فرم کار ندارم و از لحاظ محتوا می گویم یک معیار خوب سنجش فیلم خوب آن است که آن فیلم در ابتدا، فضایی را ترسیم کند که برای مخاطب اش باور پذیر باشد و تا انتها به آن فضا وفادار بماند و اگر تغییری هم می خواهد بدهد ،توی ذوق نزند و قابل قبول باشد.

با این تعریف دیگر فاصله ای بین آثار تارکوفسکی با هیچکاک و سینمای قصه گو با روشنفکری نیست. فضایی که می گویم همه شخصیت ها با درون و بیرون شان، روابط بین آنها، جامعه ای که داستان در آن اتفاق می افتد و ... را شامل می شود.

در سریال دونگ یی اگر چه فضای کلی سریال بسیار متفاوت با آثار کلاسیک است و حتی ضعف های عمده ای دارد ولی در این چند قسمتی که من دیدم ،وفاداری عظیمی به آن وجود دارد. یعنی شما می توانید فرض کنید سریالی فانتزی می بینید که در فضایی خیالی رخ می دهد ولی آن جامعه و انسان ها و روابط شان با قبول فرض اولیه ، از محدوده ای که برایشان تعریف شده، تخطی نمی کنند.

ب) ان مع العسر یسرا

همه ما دیده ایم که زندگی پستی و بلندی و غم و شادی توام دارد. سریالی که می خواهد زندگی را روایت کند هم باید دارای همین مولفه باشد.اما سریال های وطنی ما یا طنز و لودگی شده اند و یا سریال های «زیرتیغ» مانند که در 90 درصد آنها بدمن ها پدر انسان های خوب را در می آورند و هر چه می توانند توطئه می کنند و آن ها هم گاگول، تا در یکی دو قسمت آخر کش سریال در برود و شاید فرجی شود.همچنین کلی قتل و جنایت اعصاب خرد کن هم داریم که حال مخاطب را می گیرد.

نمونه اش در سریال دیوار ،چنان برای کشته شدن یک پلیس مرثیه سرایی می کند که در سریال دونگ یی برای مردن ملکه نکرد.در حقیقت فراموش کرده ایم سریال هایی بسازیم که شبیه زندگی عادی باشند و خوبی و بدی ها به نحوی کنار هم قرار بگیرند که انسان ها بتوانند به زندگی شان ادامه بدهند و همه چیز را سیاه نبینند.

ج) انسان خوب لزوما مومن نیست.

معمولا بعد سریال ها نظرسنجی هایی که می شود نشان می دهد که مردم با شخصیت منفی قصه تعامل بیشتری برقرار کردند. یکی از دلایل اش می تواند این باشد که شخصیت های مثبت ما چندان ملموس نیستند و گویی از آسمان آمده اند.چه اصراری وجود دارد که یک فرد خوب حتما چادری و نمازخوان و مسجد برو باشد و از آن طرف یک فرد بد نتواند چادر به سر کند و اگر کرد، توهین به ارزشها قلمداد شود.(مانند فیلم بی خود و بی جهت)

به نظرم این یکی از بزرگترین اشتباهات ما بوده که ارزشهای انسانی را به ارزشهای دینی پیوند زده ایم. یک انسان می تواند مشروب بخورد، در ظاهر ترویج بی حجابی کند ولی حق همسایه اش را رعایت کند.

برای همین است که من طی چند سال اخیر سریالی ندیده ام که ارزشهای انسانی را مانند سریال دونگ یی ترویج کند. که یک آدمی برای رسیدن به قدرت حاضر نیست هر کاری بکند،به انسان ها صدمه بزند و جامعه را متشنج کند.این را هم از تربیت خانوادگی و محیطی که در آن بزرگ شده آموخته ، نه از قرآن و دین و مانند آن.

آیا حرف هایی از این قبیل، نیاز امروز جامعه ما نیست که این همه برای رسیدن به قدرت ،دست و پا می زنند؟

 


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >