در دوره کارشناسی استادی داشتیم که می گفتند آبروی دانشکده است.این استاد محترم روزی روزگاری 5 درس مهم کارشناسی را به گونه ای ارائه می کردکه گویی سند منگوله دار به نامش زده بودند.امتحان بسیار سختی می گرفت که معمولا سوال هایش جدید بود.جواب ها را هم بعد امتحان روی بورد می زد.اما نمره های اولیه که می آمد 60 تا 90 درصد بچه ها افتاده بودند.بعد هم بین سه تا پنج نمره اضافه می کرد تا برخی ها پاس کنند.
در طول تاریخ هم تعداد کسانی که از این استاد محترم نمره Aگرفتند به عدد انگشتان دست نمی رسید و از آنهایی که من می شناسم فقط یک نفر از او 20 گرفت.
یادم می آید آن روزها یکی از اساتید دیگر دانشکده که با این استاد به مشکل خورد روی کاغذی نوشت که امتحان خوب آن است که چند نفری از آن نمره بالا بگیرند نه فقط معدود افرادی که یک ترم درس شما را خواندند و نابغه و چه و چه هستند.
کار به جایی رسید که همه امضا جمع کردند و اعتراض پشت اعتراض تا این استاد عزیز دلش شکست و دست از سر بچه ها بر داشت و یا در کنار او اساتید دیگری هم به ارائه دروس مد نظر او پرداختند.
در عرصه فرهنگی و سیاسی کشور ما هم این نگرش های ایده آلیستی و غیر منعطف وجود دارد.
که در عرصه سینما می شود مسعود فراستی که فیلم کیمیایی را «پرت و پلا» می نامد.این منتقد محترم کلا فیلم های اول تا سوم برخی کارگردان ها را قبول دارد آن هم با کمی اغماض و ما بقی را همان می داند که در مورد فیلم کیمیایی گفت.امسال هم در فهرستی که در روزنامه تهران امروز منتشر شد فقط تعداد انگشت شماری از فیلم هارانمره متوسط داد(همان پاسی استاد محترم ما) و ما بقی بی ارزش و فاقد نظر دانسته شدند.
البته ابن آدم ها و نظراتشان در جای خود محترم است، اما اشکال از آنجایی آغاز می شود که به آنها پر و بال می دهیم و حقی بیش از دیگران برایشان قایل می شویم. مسعود فراستی این روزها منتقد ثابت تنها برنامه سینمایی صدا و سیما شده و این اصلا درست نیست آدمی با این نگاه خاص و بدبینانه و کمی مبهم چنین تریبونی در اختیارش باشد و مدام به فیلم ها بد و بیراه بگوید.
شاید اگر امثال مسعود فراستی ها در عرصه هنر و شریعتمداری و رسایی و حسینیان ها در عرصه سیاست در حد یک آدم صاحب نظر بهشان توجه می شد کار هنر و سیاست ما به اینجا نمی رسید.سرنوشت استاد عزیز ما می تواند برای این عزیزان قابل اعتنا باشد.