تفکر مدیران دولتی در دو دولت اخیر بیشتر اطراف درازها و کوتوله ها می گردد.و در این بین متوسط ها هستند که هر روز به مسلخ می روند و قربانی می شوند.حالا فرقی هم نمی کند که این مدیران در کدام عرصه باشند؛سیاسی یا فرهنگی، اقتصادی یا اجتماعی و ....
البته مطلوب ترین طبقه برایشان همان کوتوله ها هستند.آنهایی که آویزان این مدیران می شوند و درخواست و نامه فدایت شوم می دهند و دنبال ماشین هایشان می دوند.تا از سر منت و با عباراتی سخیف(چون دادن پول حلال!) و با طعنه و کنایه جیب شان را پر کنند و البته این صدقه سری به گونه ای است که همیشه طرف محتاج بماند و به عزت نفس نرسد.
درازها را هم به خاطر اینکه به اعتبارشان بیافزایند و پزشان را بدهند نگه می دارند و البته گاه گاه به لطایف الحیل آزارشان می دهند تا شاید زبان به مدح اینان بگشایند و تیتر اول روزنامه هایشان شوند.
جشنواره امسال هم از همین فرمول استفاده می کند، اگر کیمیایی و فرهادی و میرکریمی و کمال تبریزی و ... را نگه داشته اند به خاطر آن است که «رسالت» شان پز جشنواره عالی دهد و معاون سینمایی شان همه این فیلم ها را بگذارد به حساب مدیریت اش، ولی با انتخاب داورانی چون حسن عباسی و ابوالقاسم طالبی و جهانگیر الماسی می خواهند همین نخبه ها را آزار دهند که امثال میرکریمی به خوبی واکنش نشان دادند.
متوسط هایی چون داودنژاد و صدرعاملی و میلانی و کاهانی و عیاری و ... را هم حذف کردند و عرصه را دادند دست کوتوله هایی که حتی نمی توانند نیم ساعت فیلم پر تعلیق و کشش و حوصله سر نبر بسازند.
تا به امروز با فاجعه عظیمی روبرو بودیم که انقدر ملت را شاکی کرده که برای فیلم هنوز نرسیده اصغر فرهادی از 20 ساعت قبل توی صف می ایستند.
ترس من از این است که این بی سلیقگی ها تبدیل به ارزش شود و آثاری که اصول فیلم سازی اولیه را هم رعایت نمی کنند بشوند، نمونه سینمای ناب!