سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/4/12
9:37 صبح

تمام خواسته من از روحانی

بدست روح اله ریاضی در دسته

این روزها بازار «باید» و «نباید» ها نسبت به رییس جمهور منتخب داغ است و هر فرد و گروهی سعی می کند خواسته های خودش را به آقای روحانی اعلام کند.

مهم ترین خواسته من از ایشان این است که هیچ کاری نکند! نه اینکه کلا هیچ کاری نکند ولی به نظرم در گذشته و به خصوص دولت احمدی نژاد، بسیار سعی شد که همه کارها را دولت بکند چون خودشان را فعلا مایشا و کارشناس ارشد می دانستند.

ساخت مسکن و جذب اساتید و دخالت در مجموعه های صنفی و اسم گذاری فیلم ها و ورود مستقیم به انواع بازار ها مانند بازار میوه و خیلی کارهای ریز و درشت دیگر، حداقل در بعد اجرایش ربطی به دولت ندارد. دولت ،هم وظایف مهم تری دارد و هم اینکه در این حوزه ها بهتر است صرفا به بسترسازی و نظارت بر اساس قانون بپردازد.


92/4/3
12:40 صبح

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد

بدست روح اله ریاضی در دسته

،...نیامدی!


92/4/1
3:16 عصر

«گذشته» ها نه گذشته!

بدست روح اله ریاضی در دسته سینمای ایران

همیشه از خودم می پرسیدم که اصغر فرهادی که تخصص اصلی اش فیلمنامه نویسی است، از کجا می تواند ضربه بخورد؟

با دیدن فیلم «گذشته» به جواب خودم رسیدم: از فیلمنامه!

«گذشته» فیلمنامه خوبی دارد.یک جاهایی دارد که در کارنامه فرهادی درخشان و بدیع است. یک جاهایی هم بیننده را به یاد «درباره الی» و «جدایی» می اندازد. عمق شخصیت ها و مراودات درونی و برداشت ها و اندیشه های شان در هیچ فیلمی از فرهادی به این زیبایی نشان داده نشده بود.

فرهادی در نیمه اول فیلم اش ما را با دنیایی متفاوت از فیلم سازی آشنا می کند که قبلا در اثار او این چنین گل درشت نبود.

گویا آب و هوای فرانسه بر روی او تاثیر گذاشته و با فیلمی با حوصله و ریتم اروپایی که می خواهد آهسته آهسته شما را در بین شخصیت ها و مراودات درونی شان ببرد همراه هستیم.

اما به یک باره و بعد از آنکه تقریبا دو سوم فیلم گذشته، به ناگهان با پررنگ شدن مساله خودکشی زن سلیم، ریتم فیلم و نزاع ها و کنش های بین شخصیت ها شما را به یاد دو فیلم قبلی او می اندازد.

گویی فرهادی هم به مانند من، از ریتم کند فیلم اش خسته شده است و چاره کار را در وارد کردن یک رخداد و به اوج بردن داستانی دیده است که داشت به صورت خطی و با شیب ملایمی حرکت می کرد.

سنجاق زدن دو نیمه فیلم اما نتوانست انتظارات من را برآورده کند و ما با دو فیلم متفاوت مواجه هستیم که سعی شده است به یک فیلم تنزل پیدا کنند.

اگر چه خوب است که یک کارگردان مولفه های مشابهی در آثارش داشته باشد اما تکرار مولفه ها بدون بازسازی و باورپذیر کردن آنها و حتی تکامل، شما را به وادی تکرار و تنفر می کشاند.

اینکه فرهادی اول ،داستان را شروع می کند و شما را با شخصیت ها همراه می سازد و در طول روزها و ساعت ها، به یک باره به بهانه هایی به واکاوی گذشته و اتفاقات قبل می پردازد را حداقل در سه فیلم آخر او دیدیم.

اینکه مدام تقصیر ها به گردن یک نفر دیگر می افتد و یا گزینه های جدید مطرح می شود نیز هم.

و اینکه در نهایت شخصیت ها در فضایی از همه سو بن بست به حال خود رها می شوند و چاره ای ندارند ،که حتی در اثار مقدم او چون «شهر زیبا» نیز وجود داشت.

تا اینجای کار به نظر من همه آن مولفه ها تنها در «درباره الی» به نهایت بلوغ و استفاده مفید رسیدند و اگر «جدایی» را به خاطر فضای متفاوت اش می پسندیدم اما «گذشته» ما را با فیلمساز مولفی روبرو کرد که اگر چه دقت اش را در پرداختن به جزییات و دیالوگ ها هم چنان می ستایم، اما رفته رفته جسارت اش را در پرداختن به موضوعات و زاویه دیدهای متفاوت از دست می دهد.

در حقیقت فرهادی به مانند شخصیت های اصلی فیلم اش اگر چه شاید ادعا کند که گذشته ها گذشته، اما در گذشته باقی مانده است.

پی نوشت: با همه این اوصاف، دیدن «گذشته» را به همه فیلم دوستان توصیه می کنم. فیلم به نهایت متفاوت و البته به نسبت این روزهای سینمای ما استاندارد بالایی دارد.

 


92/3/27
1:56 عصر

حالا، حکایت ماست!

بدست روح اله ریاضی در دسته انتخابات 92

ما؛ یعنی همه آنهایی که در انتخابات شرکت کردند. همه آنهایی که به آقایان روحانی، ولایتی، رضایی، غرضی و قالیباف رای دادند و یا رای سفید در صندوق انداختند.

در 24 خرداد ،تندروها شکست سنگینی خوردند. برخی وابستگان به دشمنان این کشور و برخی جنبش سبزی ها و احمدی نژادی ها، یا شرکت نکردند و یا در مقابل این سونامی امید، از تندروی دست کشیدند.

تندروهای آن طرف هم که اکثرا به حمایت جلیلی و اندکی نیز به حمایت قالیباف می پرداختند، شکست سنگینی خوردند و این روزها مشغول پریدن به یکدیگر هستند.(اگر چه بخش قابل توجهی از رای دهندگان به آقای جلیلی را تندرو نمی دانم )

مردم در 24 خرداد به اعتدال و کارآمدی رای دادند و تندروی و عوام گرایی و ناکارآمدی را که در این 8 سال و به خصوص در 4 سال اخیر جولان می داد، خانه نشین کردند.

چه خوب می شد که در جشنی ملی همه ما، همه طرفداران کاندیداهای اعتدال و کارآمدی ، به دور هم جمع می شدیم و این پیروزی را جشن می گرفتیم.

در راه این پیروزی

گام اول را اقای هاشمی برداشت که در مقابل رد صلاحیت تعجب برانگیزش سکوت کرد و عرصه به تندروی نداد و در نهایت نیز در انتخابات حضوری فعال داشت.

گام دوم را آقای خاتمی برداشت و در حالی که گزینه حداکثری اصلاح طلبان را مفسد فی الارض خواندند و حتی اجازه ثبت نام نیز نداشت ، گزینه حداقلی شان را هم به کناره گیری فراخواند و به حمایت از کسی پرداخت که در اندیشه ها و آمال اصلاح طلبانه، فاصله معنی داری با آنان دارد.

گام سوم را مردم برداشتند و با حضوری 72 درصدی، سهم تندروها را به 3 الی 4 میلیون تقلیل دادند.

گام چهارم را باید اقای روحانی و اصول گرایان بردارند. اصول گراها نیز به مانند اصلاح طلبان باید از خودگذشتگی کنند و دست همکاری به سوی دولت دراز کنند و اقای روحانی نیز باید این دست را به گرمی بفشارد. باید دولتی قانون گرا و فراجناحی تشکیل شود تا خرابی های به بار آمده توسط تندروها در اسرع وقت جبران شود.

گام پنجم اما از آن نظام است.نظام یا به تندروها جولان داد، یا برخورد منفعلانه ای در برابر آنها داشت و یا در نهایت، در مقابل آنان سکوت کرد.

اما امروز روز اعتدال و قانون گرایی است. تندروهایی که با رانت و تقلب در پست هایی قرار گرفته اند که در حد و اندازه آنان نیست، باید کنار گذاشته شوند. آن دسته دیگر که یا در ذات تندرو نیستند و یا قابلیت های مناسبی دارند نیز باید از تندروی دست بردارند و بدانند که قانون ، فصل الخطاب است.

تریبون نماز جمعه جای امثال اقایان جوادی آملی، امینی، استادی، امامی کاشانی و ... است نه امثال ....

مردم در 24 خرداد 92، 13 خرداد و 22 خرداد و 25 خرداد و 9 دی و همه و همه اتفاقات سالهای 88 و 89 را فراموش کردند. حالا نوبت بالاتری هاست که برای همیشه آن اتفاقات تلخ را که همه شان در آن نقش منفی داشتند و در نهایت کشور را به یک بازی باخت باخت وارد کردند، فراموش کتند.امروز دیگر نیازی به سالگرد گرفتن برای 25 خرداد و 9 دی نیست.

امروز روز دست در دست هم نهادن و میهن را آباد کردن است.

امروز روز ماست و با اقدامات مثبت تک  تک ما، حالا حالاها حکایت ماست.

 


92/3/25
10:6 صبح

نگرانی هایم!

بدست روح اله ریاضی در دسته انتخابات 92

این مطلب را می خواستم قبل از رای گیری بنویسم.دقیقا همان موقعی که به مرحله دوم رفتن آقای روحانی قطعی شده بود، اما حالا آن را می نویسم که انتخاب شدن ایشان قطعی شده است و فکر می کنم گفتن این حرف ها امروز که طرفداران ایشان شاد و خرم هستند، بهتر باشد.

اول: نگرانم از رایی که در کمتر از یک هفته به دست می آید.تا قبل از مناظره سوم آقای روحانی حتی در جایگاه دوم نیز قرار نداشت.بعد مناظره در رقابت نزدیکی با سایر رقبا برای دوم شدن بود و بعد به یک باره و با انصراف آقای عارف و بعد حمایت قاطع آقایان خاتمی و هاشمی، چنین اوجی گرفت.بدیهی است که مقدار زیادی از این رای احساسی است.رایی که یک هفته ای به دست بیاید ، با اندک فشاری ممکن است برعکس شود و این اصلا پسندیده نیست. ای کاش مکانیسمی داشته باشیم که به مانند کشورهای پیشرفته اینقدر نتایج انتخابات مان متحیر کننده نباشد.

دوم: نگرانم از این رای، که عاریتی است. و عمده آن به خاطر حمایت اقای خاتمی و بعد آن، آقای هاشمی است. در اینکه روحانی، نماینده آقای هاشمی است ، شکی نبود. اما حمایت آقای خاتمی و تدبیر ایشان در کناره گیری اقای عارف نقش بیشتر و متناقض تری داشت.قبول دارم که افراط های سال 88، اصلاح طلبان را به تفریط امسال کشاند و این حمایت در کوتاه مدت به نفع شان تمام شد. اما نگرانی من از نتایج بلندمدت این حمایت است. در هر صورت این دولت ، دولت آقای روحانی است که اعتدالی و نردیک به اندیشه های آقای هاشمی است. در حالی که رای آورده شده ، بیشتر از سبد رای اقای خاتمی بود. امیدوارم اصلاح طلبان به عنوان یک جریان با ریشه و دارای محبوبیت، بلافاصله خودشان را از این دولت جدا کنند و مشی انتقادی شان را حفظ کنند.

سوم: این بار هم به مانند سال های 84 و 76 رای به دست آمده سلبی است تا ایجابی. مردم به اصول گرایان «نه» گفتند تا به آقای روحانی «آری». نگرانم از نگاهی که «نه» پرور است.

چهارم: رفتار تندروانه مبنی بر بستن فضا و تخریب و توهین به شخصیت هایی که سالیان سال مسئولین رده اول کشور بودند و در نهایت رد صلاحیت آقای هاشمی ، نتیجه کاملا عکس داد. نمی دانم چرا برخی نمی خواهند این واقعیت را بپذیرند که تندروی، چاره کار نیست. به نظرم رییس جمهور شدن اقای هاشمی به مراتب بهتر از اقای روحانی بود ولی تنگ نظری و احساس خطر کردن های بی مورد این فرصت را از کشور گرفت. فقط امیدوارم جناب روحانی حواسشان به این مساله تندروی باشد و حب قدرت، ایشان و اطرافیانشان را به آن وادی نکشاند. نگرانم از تندروی ها.

پنجم: امسال از لحاظ نظرسنجی ها وضع واقعا افتضاحی داشتیم. ایا وقت آن نرسیده که موسسات تخصصی ایجاد شود که هم بتوانند به صورت علمی به نظرسنجی بپردازند و هم اطمینان مردم را جلب کنند تا اینقدر در برابر نتایج به دست آمده انگشت به دهان نمانیم.

ششم: خدا به آقای جوادی آملی طول عمر بدهد. وقتی می فرماید که مردم ستون حکومت هستند و در حالی که نظام و ولایت فقیه را قبول دارد و در موردش یکی از بهترین کتاب ها را نوشته است. رفتار این سالهای ما متاسفانه این موضوع را نشان نمی دهد. مردم را به نهان روشی انداخته ایم و در لحظه ، رفتار و عکس العملی نشان می دهند که قابل پیش بینی نیست. می ترسم از زمانی که این رفتار در جهتی قرار بگیرد که مدیریت آن در دست ما نباشد. تا دیر نشده مسئولان به مردم برگردند و به آنان به سان ستون خیمه نظام بنگرند.

هفتم: نگرانم از افرادی که کوته بین هستند. با یک کشمش گرمی شان می شود و با یک غوره سردی شان. گروهی در اتفاقات سال 88 تخت گاز رفتند و  امسال ،به یک باره قافیه را باختند و از یاس و سرخوردگی سخن راندند.ما به انسان ها و سیاستمداران دوراندیش تری نیاز داریم.به آنهایی که صبر و حوصله دارند و تغییر و تحول و توسعه فرهنگی و فکری را سرلوحه خودشان قرار دادند و نگاه شان به آینده ، بسی فراتر از طول عمر خودشان است.

 


92/3/22
11:11 صبح

درد داریم و رای !

بدست روح اله ریاضی در دسته انتخابات 92

درد داریم و تنها یک رای. دردهایی که نهفتنی و نگفتنی هستند.دردهایی که جامه و چکامه نیستند تا ز تن درآوریم. دردهایی که با وجود ما عجین شده اند.

 درد دارد که انقلاب بشود با آن همه هزینه، 8 سال شعار توسعه اقتصادی و 8 سال دیگر شعار توسعه سیاسی بدهیم و گام هایی نیز برداریم ، و سپس در 8 سال موهوم، بیشتر آن دستاوردها را به باد فنا بدهیم.

انقلابی که قرار بود انقلاب ارزشها باشد، نظامی که قرار بود دل تمامی مستضعفین و عدالت طلبان عالم را به دست بیاورد و نشان دهد که اسلام، کارآمد است، هم اکنون اقتصاد و سیاست و ارزش و عدالت اش به سخره گرفته شده است.

چرا ؟

چون عجله داشتیم، می خواستیم تا تنور داغ است، پیش برویم، و حواسمان نبود که انقلاب و اقتصاد و سیاست، بدون توسعه فکری و فرهنگی، عقیم خواهند ماند، کما این که ماندند.

اما درد بزرگتر این است که هنوز هم شعار می دهیم.

خودم را می گویم، هنوز که هنوز است در برنامه ریزی برای مطالعه و اندیشیدن روزانه ام مانده ام. در ایثار علمی و زکات عملی ام لنگ می زنم.

این کشور چه خوب و چه بد، کشور ماست. همسایه های ما عراق و افغانستان و پاکستان و عربستان و ترکیه هستند. نه آلمان و آمریکا و ژاپن و کره جنوبی. اگر تحولی رخ بدهد، سرنوشت ما به کشورهای اولی شبیه تر خواهد بود تا دومی ها.حتی کره شمالی شدن ما هم به همین دلیل بعید است.

باید سهم مان از جامعه امروز را بپذیریم، باید بدانیم که راهی طولانی در پیش داریم. افراط و تفریط ها را دیدیدم و باز هم خواهیم دید.

قبول دارم که ساختارمان ایراد دارد، سیستم اداره و نگاه مان مشکل زاست، روشنفکرانمان از یک سو، مذهبی ها و روحانیون مان ازسوی دیگر، و مردم مان هم در پس زمینه آن دو، به آن بلوغ لازم نرسیده اند.

حواسمان باشد که این سیستم و ساختار زاییده خودمان است. این کودک درون فلان مسئول و بهمان اندیشمند نیست.کودک درون همه ما هفتاد و چند میلیون ایرانی است.

حرکت برای درمان خود و درد و جامعه مان را از هر زمانی شروع کنیم غنیمت است.

اما امروز ،گاه انتخابات است.چه درست و چه غلط ،انتخابات تاثیر غیرقابل انکاری در وضعیت حال و آینده نزدیک ما دارد. و شرکت کردن و یا نکردن در انتخابات منافاتی با درمان ما ندارد.

من فقط یک رای دارم. در انتخابات مجلس گذشته رای ندادم ،چون انتخابی ندیدم.

اما امروز، حداقل دو جریان متفاوت، با وجود تمامی کاستی ها و فشارها و حذف ها به صحنه آمده اند. هر دو نمایندگانی هر چند حداقلی دارند. اگر چه جریان های موجود بیش از دو مورد هستند.

بحث من رای دادن به این و آن و حمایت از فلان و بهمان نیست. اگر چه در این یادداشت به بررسی آن سه نفری که از نظرم برای ریاست جمهوری بهتر بودند پرداختم.

اگر می خواهیم شروع و حرکت کنیم، مطالعه کنیم و توسعه فکری و فرهنگی بدهیم، منافاتی با رای دادن و ندادن ما نخواهد داشت.

اگر انتخابی می بینیم، رای بدهیم. مسئولیت آن را بپذیریم و تا انتها در قبال خودمان و کشورمان مسئولیت پذیر باشیم.

امروز ، روز محک خوردن همه آن آرمان هایی است که از آن دم می زنیم. امروز روز کسانی است که احساس محترم شان را مهار می کنند ، امروز روز سرخوردگی و یاس و عقب نشینی نیست.

امروز اگر یک هزارم درصد امکان انتخاب کردن را می پذیریم، فردا و فرداها شاید همین مقدار نیز شانس نداشته باشیم.

امروز

درد داریم و فقط یک رای

 


92/3/20
3:4 عصر

چراهای مناظره و عدم اجماع اصولگرایان

بدست روح اله ریاضی در دسته انتخابات 92

چرا اصول گرایان که هم اکنون با 4 نامزد اصیل و دو نامزد نیمه اصیل در انتخابات شرکت کرده اند، با هم ائتلاف و یا اجماع نمی کنند؟

چرا در مناظره آخر اینگونه به نقد یکدیگر پرداختند و پنبه ائتلاف را زدند؟

به نظر می رسد برای پاسخگویی به این گونه سوالات نیازمند تبیین چند فرضیه و پاسخگویی به سوالاتی حول و حوش آنها باشیم

در چه زمانی ائتلاف معنی دارد؟

وقتی که شما با ائتلاف به هدف تان برسید و یا آنکه چاره ای جز ائتلاف نداشته باشید و در موضع ضعف باشید.(تقریبا شبیه وضعی که الان اصلاح طلبان در آن قرار دارند.)

آیا اصول گرایان الان در موضع ضعف هستند؟

خیر

آیا با ائتلاف به رای شان اضافه خواهد شد؟

خیر

فرضیه اول: تعداد مشارکت کنندگان در انتخابات اخیر در حدود 45 تا 50 درصد است.این رقمی است که اصولگرایان به آن راضی هستند و به دنبال مشارکت حداکثری و افزایش شور و نشاط انتخاباتی نیستند. یعنی در حدود 25 میلیون رای دهنده قطعی و تا 80 درصد قطعی در انتخابات اخیر داریم که فارغ از اینکه نامزدها چه کسانی هستند در انتخابات شرکت می کنند.

فرضیه دوم: رای خالص و واقعی اصولگرایان بین 5 تا 7 میلیون و در خوش بینانه ترین حالت در حدود 10 میلیون است.محمود احمدی نژاد در دو انتخاباتی که توانست بیش از این میزان رای بیاورد از دو تاکتیک شعارهای اقتصادی و عامه پسندانه و حمله به قدرت های اشرافی و دزد و مال مردم بر،و خود را در مقام مظلوم و کسی که نمی گذارند کار کند استفاده کرد. اصولگرایان اگر امیدی به این روشها داشتند می گذاشتند آقای هاشمی به میدان بیاید.

نتیجه این دو فرضیه آن است که اصولگرایان امکان کسب رای حداکثری را در یک رقابت دو قطبی و هم چنین امکان دوقطبی کردن فضا را به دلایلی نداشتند.برای همین با 4 کاندیدا وارد شدند و سعی کردند هر کدام از این کاندیداها در قحط الرجال موجود ، جمعی از این 25 میلیون را به سمت خود جلب کند و آرای آنان را به حساب اصولگرایان منظور کنند و در نهایت دو اصول گرا و حداکثر با شخصی مانند محسن رضایی به مرحله دوم بروند و بازی را از ابتدا برنده باشند.

اما اتفاقی که افتاد آن بود که در نظرسنجی ها متوجه شدند که هنوز بیش از 50 درصد همان 25 میلیون نفر به قطعیت نرسیدند و ادامه یافتن آن شاید منجر به رای آوری نامزد رقیب شود.

برای همین، فرمان مناظرات را از حالت خشک و بی روح به سمت چالش و نقد چرخاندند و ضرغامی قبل از مناظره فرمان آتش داد.فرمانی که دو نامزد معترض در دقیقه نود از آن مطلع شدند ،در حالی که برخی ها با کلی کاغذ  و مدرک و افشاگری آمده بودند.

برای همین در این سناریو برای آن رای نسبتا قطعی 25 میلیونی، هر کدام از شوالیه ها یک نقش خاصی را ایفا کردند.

قالیباف قرار بود رای طبقه متوسط و ماهواره ببین و اینترنت برو را به خود جلب کند و به نحوی از آنچه بر علیه او پخش شده بود به نفع خود استفاده ببرد.

جلیلی با «بگم؟ بگم؟» و افشاگری و رو کردن مدارک محرمانه، آن طیفی که عاشق این رفتار سلف قبلی اش بودند را به وجد بیاورد که «مناظره به پا شد ... فلانی کله پا شد»

حداد در مقام دفاع تمام قد از نظام و حمله مودبانه تر به اصلاح طلبان بپردازد و در نهایت

ولایتی با موضع گرفتن در مقاببل جلیلی رای اصول گرایان معتدل و معترضین عاقل به سیاست های احمدی نژاد را از روحانی به سمت خودش بچرخاند.

اما اتفاقی که افتاد آن بود که اگر چه ولایتی و حداد تا حدودی موفق شدند، ولی جلیلی و قالیباف نتوانستند و شهردار تهران، در نهایت در گازانبری خودش گیر افتاد و جلیلی نیز نتوانست آن موج اجتماعی را ایجاد کند. شاهد مثال آن را می توان در استقبال های مردمی و هم چنین نظرسنجی های مختلف سفارشی مشاهده کرد.

نکته: در میانه این یادداشت بود که خبر ائتلاف اصلاح طلبان و انصراف آقای حداد منتشر شد.

اما با انصراف آقایان عارف و حداد چه اتفاقی می افتد؟

با انصراف آقای عارف سبد رای او یا به آقای روحانی منتقل می شود و یا اصلا شرکت نمی کند.(احتمال انتقال آن به اصولگرایان بسیار پایین است، به خصوص آنکه عارف همه جا جار زده که من اصلاح طلبم و بعید است که کسی که با این جار زدن به رای دادن به او رسیده باشد، برود و به رقیب رای بدهد.)

در صورت حمایت علنی و صریح آقایان هاشمی و خاتمی و با مبنا قرار دادن همین نظرسنجی های منتشر شده، احتمال بالا زدن رای آقای روحانی از قالیباف نیز می رود. در این صورت چه بسا محسن رضایی بتواند در دقیقه نود، قالیباف را جا بگذارد و کاندیدای اصلی به بدلی تبدیل شود.

انصراف آقای حداد اگر چه لازم بود و قبلا نیز پیش بینی کرده بودم، ولی کافی نیست.احتمال انتقال رای ایشان به اقای روحانی نیز بسیار کم است ولی این رای اگر بین سه نامزد دیگر پخش شود، باز هم نمی تواند به افزایش احتمال اصول گرا بودن دو نامزد مرحله دوم کمک کند.

اگر بخواهیم منطقی نگاه کنیم ، باید اقای جلیلی نیز انصراف بدهد؛ البته اگر جریان حامی او حاضر به چنین ایثاری بشوند.چون می شود با قطعیت گفت که احتمال انتقال رای او به اقای روحانی بسیار کم است، درحالی که برای آقای ولایتی شاید تا بالای 50 درصد نیز انتقال رای رخ بدهد و به مثابه کمک به رقیب تلقی شود.

از آن جایی که نامزدها می بایست تا 72 ساعت قبل از رای گیری انصراف خودشان را اعلام کنند، امشب و فردا ساعت های سرنوشت سازی خواهد بود.

 


92/3/12
2:31 عصر

حکایت آن جریان خطرناک

بدست روح اله ریاضی در دسته انتخابات 92

12 روز مانده تا انتخابات

من در عقبه جناب جلیلی، آن جریان خطرناکی را می بینم که در گذشته در پشت جناب احمدی نژاد مخفی شده بود.

البته آقای جلیلی را جزو آن جریان نمی دانم، همان طور که احمدی نژاد را نمی دانستم.

احمدی نژاد صرفا مهره این جریان بود برای آنکه بتواند فضای مناسب را برای رشد آنها فراهم کند.

دیده اید که انگل ها برای رشد و تکثیرشان فضای اطراف را به کثافت می کشند.

این جریان ادامه بقایش را در فضایی می داند که حاصل سه گانه تحریم و تنش در روابط خارجی، فضای امنیتی و بگیر و ببند در سیاست داخلی و رانت خواری در اقتصاد است.

یعنی دقیقا همان چیزی که الان با آن مواجه هستیم.

به نظرم احمدی نژاد داشت کم کم عاقل می شد و می خواست احیانا خودش را از این جریان بکند.شاید هم وقتی از رد صلاحیت مشایی اطمینان پیدا کردند بلافاصله دستور حضور جلیلی را در انتخابات صادر کردند.

اینکه این جریان کیست، نمی خواهم وارد آن بشوم .اما ایده فقهی این جریان را می توان در اندیشه های آقای مصباح دنبال کرد.اگر چه معتقدم که ایشان هم برای این جریان صرفا یک ابزار است و دیدید که چگونه او را برای تایید جلیلی ضایع کردند.

این جریان نه به رای و نظر مردم اعتنایی دارد و نه به ولایت فقیه و شخص آقای خامنه ای اعتقادی. اصولا همه این ها تا وقتی برای شان مفهوم دارد که در خدمت آنان باشد.

شعار ایستادگی در مقابل غرب که می دهند، منظورشان همان تندروی هایی است که جناب محمود انجام داد و حاصل اش تحریم و تنش و بی آبرو شدن ایران بود. تازه در این شرایط است که نان این جماعت روغن می شود و به اسم دور زدن تحریم رانت عظیمی را به جیب می زنند.

خطر فتنه و انحراف و چه و چه را آنقدر بزرگ می کنند تا فضای امنیتی را استمرار بخشند.تنها در این فضاست که می توانند پیاده نظامشان را به مجلس ودولت بفرستند و توجیهی برای ماندن آنها و خدمت شان به فعالیت مخفی و پر رانتشان فراهم کنند.

در حوزه اقتصاد هم هر چقدر برنامه ها کلی تر، فضا غیر شفاف تر و شاخص ها بی در و پیکر تر باشد، اینها می توانند بدون آنکه حساسیتی ایجاد شود، به حیات شان ادامه دهند.

من هم نمادهای بیرونی این جریان را می بینم که به عنوان حامیان اقای جلیلی مطرح شده اند و هم در سخنان ایشان شاخص های مورد نظر این گروه را به وضوح رویت می کنم.

کسی که از ایستادگی در برابر غرب سخن می گوید و طرح هولوکاست را یک فرصت می داند.

کسی که در مورد فضای امنیتی داخلی سخنی ندارد و وعده ای نمی دهد.

و کسی که به مانند سلف اش از یک عده خاص می گوید و یادآور لیست در جیب همان آقاست و هم چنین هیچ برنامه اقتصادی مدون و خاصی ندارد.

اینکه برخی جلیلی را نامزد احمدی نژاد می دانند از این جهت است. در حقیقت ایشان نامزد همان جریانی است که احمدی نژاد را رییس جمهور کرد.

امروز انفعال احمدی نژاد را که در برابر رد صلاحیت یار غارش می بینیم فقط گویای آن است که یا جنابش بدون حمایت آن حلقه، چیزی در چنته ندارد و یا آنکه به عنوان مهره آن جریان مشغول بازی دیگری است.

سخنان داود احمدی نژاد و این یادداشت آقای رسول جعفریان قابل تامل هستند.

یادداشت بعد: به تحلیل دیگری از مناظره ، جناح های موجود و توصیه هایی برای ادامه راه خواهم پرداخت.

 


92/3/11
9:44 صبح

بازنده قاطع مناظره با اکثریت آرا!

بدست روح اله ریاضی در دسته انتخابات 92

13 روز مانده تا انتخابات

بازنده قاطع مناظره با اکثریت آرا، صدا و سیمای جناب ضرغامی بود.

اول به خاطر چنین سبک سخیف و عجیب و غریب مناظره اش که موجبات انبساط خاطر و پیامک طنز ساختن را برای مردم فراهم کرد.

دوم به خاطر عدم مشورت و هماهنگی با کاندیداهایی که قرار است رییس جمهور آینده از میان آنها باشد.

و سوم که مهمترین آن است و تا به الان ندیدم که کسی به آن پرداخته باشد، شکست  فکری است که پشت این نوع مناظره بود.صدا و سیما با برگزاری این نوع مناظره دو هدف را از دید من دنبال می کرد.اول عدم تکرار مناظره 13 خرداد 88 .دوم عدم برگزاری مناظره جذاب و سعی در ایجاد نکردن شور انتخاباتی.اما با این طنزی که برگزار شد تقریبا تمامی مردم وارد فاز انتخابات شدند و همه فهمیدند که در کشور قرار است انتخابات برگزار شود.با شناختی که از مردم دارم معمولا از حالت طنز و مسخرگی شروع می کنند و در ادامه به سمت حالت جدی و حتی انتخاب خواهند رفت.

برنده مناظره چه کسی بود؟

به ترتیب الفبا، آقایان جلیلی، عارف، غرضی و قالیباف را موفق تر می دانم.

در بعد دیگر، محمود احمدی نژاد برنده شد چرا که نشان داد هنوز مناظره تاریخی که او به پا کرد، کارکرد دارد و هم مردم را به یاد او انداخت که یادش بخیر و آن ،مناظره بود نه این.

در بعد دیگر برنده مناظره دولت های قبل از احمدی نژاد بودند.چون تقریبا هیچ کاندیدایی به آن دولت ها انتقاد نکرد و بیش از 90 درصد انتقادها به سیاست های دولت فعلی بود.این موضوعی است که کیهان هم به آن اشاره کرده است.

این مناظره برنده های دیگری نیز داشت که در فرصت دیگر شاید به آن بپردازم.

یادداشت بعد: به جریانی خطرناک در عرصه انتخابات خواهم پرداخت.

 

 


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >