88/4/9
3:5 عصر

ما دینمان را از شما نگرفتیم

بدست روح اله ریاضی در دسته

ما می گوییم دین ما کاملترین دین است.آنچه بشر برای سعادتش تا آخر دنیا لازم داشته،در دین ما و معارفش بیان شده.ما می گوییم پیامبر ما و 13 معصومی که در ادامه راه او آمده اند و شالوده مذهب ما را تشکیل دادند،کاملترین انسانهایی هستند که در طول حیات بشر ،زمین به چشم خود دیده است.

اینها را همین جوری نمی گوییم،حاصل کلی مطالعه و پای درس این و آن نشستن و تفکر است.امروزش هم به همین راه می رویم.روی داشته هایمان هم اصلا تعصب کورکورانه نداریم.اگر روزی راه بهتری پیدا کردیم و از آن بالاتر، اگر روزی به این رسیدیم که این دین و مذهب در جایی عیب و نقص دارد،‌بی خیالش می شویم.

امامان ما هم اهل کرامتند و هم اهل تفکر.با مس را طلا کردن و خورشید را غروب دادن حاکم دنیا نشدند. هم حاکم دل هستند و هم مراد عقل.تاریخ امامان ما پر است از مباحثه های علمی با پیروان مکاتب دیگر.

گفته اند ندانستن عیب نیست و نپرسیدن عیب است.

گفته اند بپرسید از ما ،آنچه در آسمانها و زمین است.

گفته اند یک ساعت تفکر بهتر از فلان ساعت عبادت است.

اصلا هیچ دینی را پیدا نمی کنید که به اندازه مکتب ما به تفکر دعوت کند.اصلا در دین ما مسلمان شناسنامه ای پشیزی نمی ارزد.اصول دین ما فقط بر مبنای استدلال عقلی که به باور قلبی می انجامد، پذیرفته می شود.

تا به امروز هم اگر از این نظام حمایت کردیم و در برخی موارد به مصلحت سکوت،به خاطر آن بوده که اصلش را در امتداد همان راه می دیدیم.

و الا ما که نوکر و مواجب بگیر هیچ کس نیستیم.اول به دنیا آمدنمان ندای اذان در گوشمان پیچید و آخرش هم به فضل الهی نام زیبای امامانمان.

اوایل این انقلاب اگر من نوعی نبودم ،‌دیدم و شنیدم و خوانده ام که منتسبان این نظام و سران فکری اش ،‌چگونه با بزرگان دیگر مکاتب فکری مناظره برگزار می کردند.

برای ما عمامه به سرو تسبیح به دست و ریش به صورت و مدام از امام زمان(عج) سخن راندن، ملاک دین و دینداری نیست.از آن بدتر از اینکه عده ای دین را دکان هوا و هوسشان کنند ، آزرده می شویم.

برفرض که کسی فقیه نگهبان باشدو لباس پیغمبر بر تنش.وقتی نمی تواند جلوی هوای نفسش را بگیرد و بر حسب وظیفه ای که قانون بر عهده اش گذاشته،‌از کاندیدای خاصی حمایت نکند،برای ما به اندازه همان که امیرالمومنین در مورد ارزش حکومت در نظرش فرمود هم نمی ارزد چنین فردی.

برفرض با وجود کهولت سن، فراموش کرده باشد مرگ را، ما که می دانیم مرگ به دنبالمان است ،‌برای همین برای دنیای دیگری خودمان را خسران زده دنیا و آخرت نمی کنیم.واقعا به قول امام صادق(ع)،چقدر این انسانها بدبختند!

اگر عنایت خدا و بقیه ا... و خون شهیدان و دعای بزرگان و اراده مردم نبود، که شما حتی نمی توانسیتد یک نامه بنویسید.یادتان رفته که پیر جماران خطابتان کرد که از عهده اداره دکان نانوایی در شهرستان دورافتاده هم بر نمی آیید؟

زمانی یک عده آدم سفله! چماق خلافت را برداشتند و تیشه به ریشه حقیقتی که بنیانگذارش پیغمبر خاتم بود، زدند.

حالا هم احمقان امروز با چماق ولایت می خواهند همین کار را با نظام و انقلابی بکنند که امام(ره)عزیز در ادامه همان مسیر پیغمبر خاتم بنایش نهاد.

تا فرصت باقی است و ما در صلح حسنی مان ،جام زهر می نوشیم،‌سواستفاده تان از دین و دعوتتان به جهل و بی عقلی را رها سازید.اگر تقوای لازم در اداره امور ودیعه گذاشته در نزدتان را ندارید، آن را به اهلش بسپارید ، که اگر روزی بخواهید در لباس دین، چون یزیدیان عمل کنید،ما هم اگر قابلمان بدانند، چون سپاهیان امام زمان(عج)، و برحسب وظیفه ای که داریم، به شما خواهیم تاخت و پرچم نصرمن ا... و فتح قریب را بر بام دلهایمان به احتزاز در خواهیم آورد.


88/4/7
3:31 عصر

نامه فرزند بهشتی به پدرش

بدست روح اله ریاضی در دسته

وقتی سر مزار یک نفر که مرده و یا شهید شده ؛کسی که دوستش داری و قبولش، می روی، چه می گویی؟

یا چه حرفی از دلت رد می شود؟ به خصوص وقتی که غمین و دلشکسته باشی.

شاید می گویی ای کاش بودی .به تو نگاه می کردم و از تو ره توشه می گرفتم.

امام های معصوم این گونه اند.برای من امام خمینی(ره) و مطهری و بهشتی و ... هم این گونه اند.

به ما گفته اند آنها انسانهای بزرگی بودند.خط و مرامشان را برایمان تعریف کرده اند، ولی همه اش در پس فیلترها و سانسورهای به ظاهر مصلحتی بوده.

آیا سی دی سخنرانی های امام(ره) را دیده اید.دوست دارند او را در پس گزارشهای تکه تکه و بریده بریده به خوردمان بدهند.

آیا سوالهایی که از کتاب های شهید مطهری از منادیانش پرسیده اید ،جواب گرفته اند؟ مگر نشنیده اید که می گویند هر چه ایشان گفته که درست نیست! البته سخن به جایی است ولی معیار درستی ،آنها نیستند.

برای اینان امامان معصوم و خمینی و مطهری و بهشتی آرمیده در خاک و از کانال آنها تعریف شده ،مطلوبست.

افرادی که در حیات آنها خون به دلشان کردند و یا اصلا رقمی نبودند ،امروز داعیه دار خط و مکتب آنانند و خانواده و فرزند و دوست و همراه آنان را نفی می کنند.درست است که هر گردی گردو نیست ،ولی نمی شود که اکثر منتسبان به آن عزیزان بی خود بگویند و آنها که هنگام حیاتشان در مقابلشان می ایستادند ،امروز منادی افکار و اندیشه شان شوند.

امروز سالگرد بهشتی است.آن که امامش فرمود: خار چشم دشمنان بود.ببینید امروز بهشتی و منتسبانش خار چشم چه کسانی هستند.چه این که اینان در شب رحلت آن پیر فرزانه پرده دری کردند ، از بهشتی چه واهمه ای خواهند داشت؟!

ما مانده ایم و خدایی که همین نزدیکی است و امام زمانی که به قول آیت ا... بهجت از هر چه در دلمان می گذرد ،‌آگاه است.

خدایا ،آدمهای خوبمان را مصادره کرده اند،ما تلاشمان را می کنیم ولی شما خوب ترینت را بر ما بفرست.کسی که نتوانند مصادره اش کنند.کسی که توطئه های درونشان را برملا کند.کسی که خار چشم دشمنان باشد.

این هم نامه سیدعلیرضا حسینی بهشتی به پدرش:

چرا هربار که هفتم تیر می رسد سفرة دل گرفته ام را نزد تو می گسترم؟ شاید چون سایة تو را همچنان بر سرم گسترده می بینم. شاید هم که چون نمی گذارند صدایم شنیده شود، بدنبال چاهی می گردم تا آهی برکشم. شاید هم که برباد رفتن میراث توست که اینچنین آتشم می زند و داغ دیرینه را تازه می کند.

پدر! دیدی که چه روزهایی را شاهد بودیم که امکان بازشناسی تاریخ صدر اسلام را برایمان ممکن ساخت؟ دیدی که سکوت که شکسته شد، چگونه دل ها مملو از امید شد؟ دیدی که عطر راستی و صداقت که فضا را پر کرد، پایه های کاخ های دروغ و ریا به لرزه افتاد؟ دیدی خمودی و خموشی جای خود را به سرزندگی و نشاط داد؟ دیدی که دل هایی که سال ها با انگشتان کلیشه سازان از هم دور نگه داشته شده بود، فاصله ها را شکستند و در کنار هم نشستند؟ دیدی که نسل سومی که با انقلاب، امام، جنگ، شهادت و دینمداری قهر کرده بود، در داوری هایش به تأملی دوباره نشست و مطالباتش را در ادبیات صدر انقلاب جستجو کرد؟ دیدی که زن و مرد و پیر و جوان و روستایی و شهری، چشم امیدشان را به یار دیرینة تو دوختند و به رغم همة اما و اگرها و جوسازی ها، رایت اعتمادشان را بدست او سپردند؟

اما پدر دیدی که همان کسانی که پس از شهادت تو زیر لب زمزمه کردند که بهشتی عاقبت بخیر شد و تداوم حیات او به سلطة اسلام لیبرالی می انجامید، چه کردند؟ به بهانة حراست از اسلامیت نظام، جمهوریت نظامی که تو در کنار امام و مرادت و به یاری بسیاری دیگر از همراهان دیروز و امروز معماری کرده بودی را به مذبح سلایق و علایق و داوری های شخصی بردند. خواست مردمی نجیب که با بالاترین درجات آگاهی، حق به سرقت بردة خود را مطالبه می کردند را آشوب طلبی نامیدند، خوننشان را بر قداره بندان خود مباح ساختند، و به نام دین، دینداران را بی دین نامیدند، مذبوحانه به دنبال سرانگشتان بیگانه گشتند و یافته و نایافته، سکوت تلخ، بلند و رسای حق خواهان را با شادکامی دشمنان قسم خوردة انقلاب همانند کردند تا مجوزی برای مشروعیت بخشی به کودتاگران دست و پا کنند.

یاد روزهای سختی می افتم که در مقابل هجمة ناجوانمردانة زبان های پلشت سکوت کردی و افتراها و دشنام ها را از دوستان دیروز و دشمنان آن روز و امروز صبورانه شنیدی و دم فروبستی. تو قربانی التقاط و تحجر شدی: التقاط تو را ترور شخصیت کرد، تحجر در مقابل رضایتمندانه سکوت کرد، و آنگاه بود که فاجعة هفتم تیر به آسانی اتفاق افتاد. این بار اما، روایتی معکوس در کار است: تحجر، اندیشه هایت را بر نمی تابد و تجلی سبز آن را تحمل نمی کند، التقاط شادمانه برحق بودن خود را اثبات می کند، و این تویی که یکبار دیگر به قربانگاه فرستاده می شوی. بگذار که این بار سخنم را با شعری از شفیعی کدکنی به پایان برسانم:

تو در نماز عشق چه خواندی که سالهاست
بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز پرهیز می کنند
......
خاکستر تو را
باد سحرگان
هرجا که برد
مردی زخاک رویید

سید علیرضا حسینی بهشتی هفتم تیرماه 1388


88/3/31
9:4 صبح

می خواهم...

بدست روح اله ریاضی در دسته

به وضعیت بغرنجی رسیدم.فکر می کنم در آینده از این روزها یاد شود.و احتمالا به ما که در این دوره می زیستیم ،کنایه هایی بزنند.

ای کاش می شد چشم هایمان را ببندیم.نفس عمیق بکشیم و وقتی باز کردیم،‌همه آنچه طی بیست روز اخیر اتفاق افتاده، خواب و خیالی پوچ و بی معنی باشد.

می خواهم وقتی چشمهایم را باز کردم ،فرض کنم که حتی یک رای هم در زمان رای گیری و بعد آن جابجا نشده.می خواهم فرض کنم که رسانه ملی و بسیج و شورای نگهبان و ...هیچ جانبداری از یک کاندیدای خاص نکردند.می خواهم فرض کنم که از هیچ امکانات دولتی به نفع کسی استفاده نشد.می خواهم همه شنیده ها و دیده هایم را به باد فنا بدهم.می خواهم...،ولی نمی توانم به حرف پدرم و فیش بانکی در دستش هم اعتنا نکنم.

چهار روز قبل از انتخابات ،چهارصد هزار تومان به حساب بانکی که حقوق پدرم را در آن می ریزند، پول ریخته شده.برای چه اش را نمی دانیم.شاید هم بهتر است ندانیم.

می خواهم دوباره قل اعوذ برب الناس ...من شر الوسواس الخناس بخوانم.

خدایا چه کردیم که به این روز گرفتار شدیم.

خودت به ما پناه بده.


88/3/24
3:34 عصر

آقای خامنه ای سلام

بدست روح اله ریاضی در دسته

ببخشید که برخلاف نامه نگاری های متداول شما را این گونه خطاب کردم.ما عادت کرده ایم شما را «آقا» بنامیم.

همه ی نیش و کنایه ها را به جان می خریدیم و در دل شما را بعد از مولای غایبمان،«آقا» خطاب می کردیم.

این نامه را فردی به شما می نویسد که پدرش به عشق امامی که امروز سالگرد تولدش است، او را روح الله نام گذاشت.

کسی که در کودکی تصویر امام پدرش را از روی صفحه تلویزیون می بوسید.کسی که کتاب ولایت فقیه امام را بارها خواند و در شهر و کوی و برزن شهره به طرفداری از نظام و رهبرش بود.

کسی که آبرویش را می گذاشت تا نظامش سربلند باشد و لحظه ای به راستی و درستی حکومتی که بنیانگذارش خمینی روح خدا و رهبر فعلی اش حضرت عالی هستید تردید نکرد.کسی که هر روز به خودش نهیب می زند که در مقابل خون های پاکی که ریخته شد ،چه کرده است؟

آن روز که دانشگاه علم و صنعت آمدید. قبل از ورودتان با مشت های گره کرده فریاد می زدیم که:«این همه لشکر آمده   به عشق رهبر آمده»

ما لشکریان شما هستیم ، چون شما را در امتداد راه امیرالمومنین و نایب امام زمانمان می دانیم.

اما چه بگویم از آنچه این روزها بر فرزندانتان می گذرد.

هر بار آمدیم سخنی بگوییم ،خطابمان کردند که مگر ولایی نیستید.هر بار عقلمان به جایی قد نکشید ،گفتند مصلحت بوده و«آقا» از شما بیشتر می فهمد و می داند.

چه کسانی؟

همان هایی که وقتی شما می فرمایید که رای تان مخفی است و به کسی مربوط نیست ،در گوشه و کنار زمزمه می کردند که نظر شما فلانی است.

مگر بزرگترین ظلم بر ما این نبود که حق مسلم خلافت امیرالمومنین را غصب کردند.

شنیده ایم که علی (ع) به خاطر مصلحت سکوت پیشه کرد.از حق خودش گذشت.

اما این را هم شنیده ایم که شب ها با بانوی دوعالمی که امروز روز به دنیا آمدنش هست، به در خانه تک تک صحابی رفتند و از آنها طلب بیعت کردند.

آیا اگر همه آنها بیعت می کردند ،علی (ع) ساکت می نشست؟

آیا در مقابل همه آن نامرادی ها نفرمود که خار در چشم و استخوان در گلو دارد؟آیا نفرمود که صبر علی(ع) کم شد؟

شب شام غریبان حضرت زهرا(س) در بیت شما بودم که یکی از نامزدها را جلوی روی شما ضد ولایت فقیه نامیدند.

حضرت آقا!،شما سکوت پیشه کردید و ما صبر.

به مولود امروز قسم که برخی اعتقادات شرعی من با سکوت های پی در پی حضرت عالی زیر سوال می رود.

آیا هتک حرمت ،تهمت و دروغ و افترا و تقلب در دین ما حرام نیست؟

از همه بالاتر، آبروی ناچیزی که داشتم و دیگر دوستان را به شرکت در انتخابات فرا می خواندم و به همه می گفتم که رای شما تاثیر گذار است،‌از دست رفته می بینم.

دوستان رای داده و نداده زیادی داشتم که طی این دو روز (با وجود قطعی پیامک و تلفن همراه) تماس گرفتند و اظهار ندامت کردند.دوستانی که به نماز خوان بودن همه شان یقین دارم.

این همه جوان مشتاق که گاه سه ماه در اقصی نقاط کشور جوشیدند و صحنه ای از بلوغ اجتماعی را به نمایش گذاشتند و جهانیان را حیران کرده اند، دل شکانده اند.

حضرت «آقا»!

بیایید برای یک بار هم که شده، نشان دهیم انتخابات در کشور ما سالم ترین و بی شبهه ترین انتخابات هاست.وقتی هر سه کاندیدای غیر حاکم سوالات زیادی دارند.وقتی امانت و رای مردم به گروهی سپرده شده که با ادعای انجام تکلیف هر گناهی را مرتکب می شوند و اگر به چشم خود برخی شان را ندیده بودم، نمی گفتم.وقتی جوانان و آینده سازان بسیاری از این نتیجه ناراضی اند و تقریبا همه از آرای رییس جمهور منتخب ،متعجب.

آب رفته را به جوی بازگردانید و یک بار به خاطر جوانانی که هنوز هم باور نمی کنند که شما از این جریانات راضی باشید،اقدامی نمایید تا همه شک و شبهه ها برطرف شود.

طول عمر حضرت عالی را از خداوند مسالت و متضرعانه ظهور ولی مطلق اش را خواستارم.

فرزند کوچک شما

روح الله


88/3/16
5:49 عصر

هدف احمدی نژاد چیست؟

بدست روح اله ریاضی در دسته سیاست

ساده انگاری است اگر مناظره چهارشنبه شب را بدون پشتوانه فکری در نظر بگیریم.هر دو اردوگاه و تیم فکری شان بیشترین تمهیدات را برای مناظره آقای احمدی نژاد و موسوی تدارک دیده بودند.

هدف اصلی تیم تبلیغاتی آقای موسوی تقریبا روشن است اما در مورد هدف گروه احمدی نژاد تا این لحظه که این مطلب را می نویسم نظر درخوری ندیدم.

به نظر شما هدف آقای احمدی نژاد و مشاورانی که اینگونه به ایشان مشاوره داده بودند چه بود؟

آیا می خواستند به درخواست مردم پاسخ دهند؟

آیا دنبال مبارزه با فساد و به قول دوستی قطع شجره خبیثه ریشه دوانده در نظام بودند؟

آیا می خواستند اردوگاه رقیب و نامزد روبرو را منفعل کنند؟

آیا بازی را چون باخته می دانستند دست به حرکت انتحاری زدند؟

آیا می خواستند به مانند دوره قبل با مطرح کردن نام برخی افراد برای خود رای جمع کنند؟

من خودم بعد از مناظره با بیش از بیست نفر از دوستان و آشنایان صحبت کرده ام.در خیابان هم بعضا مردم اظهار نظر کردند و روز 14 خرداد هم در جمع مردم اطراف حرم گشتم.

به نظر نمی رسد که نتیجه مناظره ،افزایش یا کاهش شدید در رای هر کدام از کاندیداها باشد.فکر نکنم حتی به نیم میلیون نفر هم برسد.

برای همین به دلایلی ، هیچ کدام از سوالهای ذکر شده دلیل اصلی این تهاجم نبود.

در گفتگویی که با برخی اساتید فن داشتم به این نتیجه رسیدیم که احتمالا هدف اصلی تیم تبلیغاتی آقای رییس جمهور ،کاستن تعداد کسانی است که می خواهند در انتخابات شرکت کنند.

ناگفته پیداست که وقتی در کشور ما مردم کسی را بشناسند دیگر درگیر احساسات مثبت و منفی شان نمی شوند و این گونه نخواهد شد که یکباره نظرشان در مورد او تغییر کند.رییس جمهوری که 4 سال بر مسند قدرت بوده و مخالفان و موافقان سرسخت خود را دارد، تقریبا میزان رای اش مشخص است.

اگر شما به رای بالای خود مطمئن باشید راحت بازی خواهید کرد.8 سال قبل و رای 22 میلیونی رییس جمهور آن موقع محملی بود که حتی 6 کاندیدای متنوع هم نتوانستند به آن خدشه وارد کنند.

من نمی دانم رای واقعی آقای احمدی نژاد چقدر است ،ولی می شود فهمید که در صورت مشارکت بالای 70 درصدی مردم ایشان موفق به کسب اکثریت آرا نخواهند شد.

برای همین شاید بهترین روش از دید مشاوران ایشان کاستن شورو شوق و انگیزه مردم برای رای دادن است.

چگونه؟

اگر با کسانی که رای نمی دهند صحبت کنید دو تا جواب متداول خواهید شنید.

اول اینکه چه فایده و چه فرقی می کند و همه چی از قبل تعیین شده؟

دوم اینکه  برخی کم کم به لجبازی و ضدیت با نظام می رسند.

آقای احمدی نژاد هم در سخنانش همین دو موضوع را می خواست به مردم القا کند. آقایان هاشمی و ناطق نوری نماینده دو طیف منتسب به نظام بودند.از طرفی خبرگان و مجمع تشخیص و از طرف دیگر بازرسی رهبری.

واقعا انسان نه چندان فکور با شنیدن آنکه رییس جمهورش دو رکن نظام را متهم به فساد می کند چه نتیجه ای می گیرد.آیا جز اینکه:

ما این همه مشکل داریم ،بعد آنها کلی خورده اند.

ما که از اول گفتیم این نظام فاسد است.

احمدی نژاد که به درد نمی خورد، حالا فهمیدیم که بقیه هم به درد نمی خورند.

چرا ما خودمان را قاطی دعوا و زبانم لال کثافت کاری آنها بکنیم.بگذار خودشان همدیگر را بدرند.

و نتایجی از این قبیل.

صحبت های شب گذشته ایشان در گفتگوی ویژه خبری هم ادامه همان سناریو بود.در کنار آمارهای غیرواقعی از دوران جنگ که در مناظره مطرح نکردند و وقتی رقیب نبود پشت هم گفته و استدلال و نتیجه گرفتند،یک مبحثی فرمودند که تا به حال به گمانم یک مقام دست چندم هم در رسانه ملی آن را مطرح نکرده بود.

ایشان به برخورد با بدحجاب ها و بریدن گیس آنها در زمان جنگ پرداخته و آن را به دولت موسوی نسبت دادند.

در اینکه نسبتشان دروغ بود شکی نیست ،ولی هدف؟

موسوی هم یکی مثل احمدی نژاده.

امشب هم احتمالا برنامه جالبی برای آقای کروبی خواهند داشت.

در نتیجه من یکی استدلال ها و دلایل بسیاری دارم که همه به نتیجه ای که گفتم منجر می شود.و چون خودم نمی خواهم امثال مشایی و هاشمی ثمره در هدفشان موفق شوند به همه توصیه می کنم که افراد را به شرکت در انتخابات ترغیب کنند.برای من که فرقی نمی کند به چه کسی رای داده شود،حتی احمدی نژاد.

حضور موثر مردم مشت محکمی بر دهان بی تقوایانی است که همه را به بازی گرفته اند.

ببخشید آخرش این طوری شد ،چون رفته بودم نماز جمعه و آنجا همش شعار مرگ بر فلانی بود.بد آموزی داشت.

88/3/8
1:32 صبح

میرحسین در بیت رهبری

بدست روح اله ریاضی در دسته خاطره

امشب پس از سالها رفته بودیم بیت رهبری.شام غریبان حضرت زهرا (س)بود و شب جمعه.

دیر رسیدیم و تنها پرده نمایشی که جلومان بود ما را به فضای داخل حسینیه می برد.

بعد از اینکه رهبری آمدند.حاج مهدی سماواتی شروع به مداحی کرد.دوربین هم هر از چندگاهی مسوولان نشسته در کنار رهبری را نشان می داد که یک دفعه در نمایی دو نفره اسحاق جهانگیری و میرحسین موسوی را نشان داد.تقریبا همه کسانی که در کنار ما بودند نسبت به این تصریر واکنش نشان دادند.

مداحی که تمام شد.میرحسین بلند شد و با خداحافظی از رهبری به سمت در خروج رفت.که ناگهان جمعیت داخل حسینیه به تحریک گروهی شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» سر دادند.

دو دقیقه ای نگذشته بود که محمود احمدی ن‍ژاد وارد شد و این بار شعار دیگری با مشت های گره کرده.

«صل علی محمد بوی رجایی آمد»

ایشان هم با همان شیوه خاص خود، به احساسات جمعیت پاسخ داد.

من هم به قول آقای ابطحی این خاطره را همین جوری تعریف کردم.

88/2/28
1:53 عصر

آقای بهجت دوست داشتنی!

بدست روح اله ریاضی در دسته حرف دل

دقایقی از اذان نگذشته بود که می آمد. عده ای دستانشان را بالا می گرفتند تا شاید با تکان دست جوابی بدهد.

این آخری ها نمی توانست جواب همه را بدهد.سخت تر راه می رفت و بیشتر تکیه اش به عصایش بود.

به نزدیک محراب که می رسید،می ایستاد.سرش را بالاتر می گرفت و همه مسجد را نگاه می کرد.حتی بالکن طبقه دوم را هم بی نصیب نمی گذاشت.

و بعد محراب و اذان و عشق بازی.او می خواند و ما مبهوت چگونه خواندنش می شدیم.می خواند و می خواند و فراموش می کردیم رکعت ها و سجده ها و ذکرهایمان را.به السلام علیکم آخر که می رسید چنان ضجه ای می زد که غم، سراسر وجودمان را می گرفت.تازه به خودمان می آمدیم که تمام شد!

نمازی که همیشه سرسری اش می گرفتم ،چه زیبا شده بود و چه زود می گذشت.

آقای بهجت یکی از دلایل من برای قم رفتن بود.حالا یکی از بهانه هایم رفت و لذت نماز پشت سرش خواندن را با خودش برد.

خیلی حرف ها بود که می خواستم در مورد ایشان و نقشی که ایفا کرد و قدری که ندانسته شد بزنم.

اما الان فقط می شود شعر قیصر امین پور را زمزمه کرد که:«بی تو هر روز ،روز مباداست!»

به امید ظهور آقا امام زمان(عج)

 

عکس های زیر حالت هایی که گفتم را بهتر نشان می دهد:

http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=880577

http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=880505

http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8802271225

این هم مطالبی از ایشان در سایتشان:

http://bahjat.org/fa/index.php?option=com_content&task=blogcategory&id=18&Itemid=37

http://bahjat.org/fa/index.php?option=com_content&task=blogcategory&id=20&Itemid=39

http://bahjat.org/fa/index.php?option=com_content&task=category&sectionid=7&id=81&Itemid=59

http://bahjat.org/fa/index.php?option=com_content&task=category&sectionid=9&id=22&Itemid=41


88/2/24
1:1 عصر

رویه غلط دولت نهم!

بدست روح اله ریاضی در دسته سیاست

من همیشه معتقدم نمی شود یک نفر را به خاطر یک اتفاق تایید یا رد کرد.انتخاب رییس جمهور را همین گونه می بینم.

حتی حدیثی از امام کاظم(ع) هست که می فرمایند مومن گناه می کند ولی ملکه اش نمی شود.حالا اگر رییس جمهور فعلی یک جایی خطایی کرد معادله یک مجهولی نیست که نتیجه اش بشود اینکه آدم خوبی نیست و بهش رای ندهیم.اما اگر یک چیزی تبدیل به رویه شد و مرتب تکرار شد می شود از آن به عنوان یک نکته منفی در عملکرد دولت یاد کرد.

یکی اش مساله دروغگویی است.آن هم در مورد عزل و نصبها.جدا از اینکه بسیاری از عزل کردن ها دردولت فعلی از روش مناسبی برخوردار نیست عکس العمل مقام عزل کننده هم جالب توجه است.

دو تا خبر اینجا در مورد یک اتفاق کوچک که دیروز رخ داده است آوردم.ماجرای عوض شدن رییس دانشگاه امام خمینی(ره) قزوین است(آقای غفوری فرد).که وزیر علوم گفته استعفا داده و علی رغم میل باطنی با استعفای ایشان موافقت کرده و خود غفوری فرد تاکید کرده که استعفا نداده.هر دو تا خبر را هم دو تا خبرگزاری معتبر زده اند.

متاسفانه چنین روندی را بارها در دولت نهم و حتی در استعفای وزرا و رییس بانک مرکزی هم دیدیم.

می شود گفت برادران من ! یا با هم توافق کنید و یا دروغ تحویل ملت ندهید.اگر به نظرتان کار درستی کردید، سر حرفتان قاطعانه بایستید.

اما دو تا خبر مذکور:

http://isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1336537&Lang=P

http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=877957

نکته دوم هم پرونده آن خانمی است که به جرم جاسوسی دستگیر و حالا آزاد شده.وزیراطلاعات دوباره تاکید کرده که جاسوس بوده.یکی نیست بگوید حالا که آزاد شده چنین تاکیدی جز سنگ روی یخ شدن یکی از مهمترین وزرای ما چه نتیجه ای دارد.وقتی همه این آزادی را نتیجه دستور رییس جمهور می دانند که بالادست ایشان است ،نمی شود ساکت ماند و اینقدر اصرار نکرد.

http://www.ayandenews.com/fa/pages/?cid=7306

درانتها هم چون یک عده شروع کردند به علم کردن ماجرای استعفای آقای میرحسین موسوی یک عده هم شروع کردند به جواب دادن به آنها که هر دو را می توانید در لینکهای زیر ببینید.

http://www.rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=28768

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=28833

http://www.ayandenews.com/fa/pages/?cid=7317

http://www.ayandenews.com/fa/pages/?cid=7312


88/2/20
6:24 عصر

ازکدام کاندیدا می شود سوال کرد؟

بدست روح اله ریاضی در دسته سیاست، طنز

جمله حکیمانه ای وجود دارد به این مضمون که«ندانستن عیب نیست،نپرسیدن عیب است.»

اما به نظر من بستگی به طرفش دارد.یعنی کسی که می خواهید از او سوال بپرسید.و الا ممکن است اتفاقهای زیادی برایتان بیفتد که تبعاتش گردن خودتان خواهد بود.

مثلا فرض کنید سوالتان این باشدکه:«چرا پول نفت را سرسفره مردم نیاوردید؟»

خوب جواب می شنوید که «آقای رییس جمهور چنین حرفی نزده اند!».حالا شما بروید تبلیغات دوره قبل را بیاورید که خودتان روی پوسترها زده اید.بی خودی خودتان را خسته کردید ؛چون واقعا هم آقای رییس جمهور چنین حرفی نزدند . آن موقع که این جمله گفته شد ،آقای خاتمی رییس جمهور بودند و ایشان هیچ وقت چنین جمله حکیمانه ای!عرض نکردند.

یا مثلا فرض کنید روی سوالتان پافشاری بکنید.خیلی هم قانونی بروید دنبال آنکه برای اولین بار از رییس جمهور سوال کنید که «چرا آقای مشایی فلان جمله نامربوط را گفته وبازخواست نشده؟»کار بالا خواهد گرفت و رهبری هم تاکید خواهند داد که ایشان جمله نامربوطی گفته و بی خیال سوالتان شوید.

از طرفی بعضی وقتها این فقط شما نیستید که سوال دارید.برادر شریعتمداری و آقای رسایی و زاکانی و خیلی های دیگر هم که در دوستی شان با دولت شکی نیست این سوال را می پرسند که «چرا هنوز آقای مشایی با رییس جمهور پالوده می خورد و مدام چون هاله ای در اطاف ایشان آفتابی می شود؟» حالا اگر آن دوستان جواب گرفتند،شما دشمنان هم منتظر جواب باشید.

تازه این مواردی که من گفتم خوب ترین هایش بود.چون بعضی وقتها آنقدر سوالتان ؛مثل گم شدن یک میلیارد دلار،جزیی است که ارزش پاسخ دادن ندارد.

در برخی موارد هم که ممکن است شما اصلا حق سوال کردن نداشته باشید.مثلا باید بروید گذشته خودتان را درست کنیدو یا اگر یک سوال بپرسید ،50تا سوال از خودتان خواهند پرسید(مثل آقای هاشمی).

و یا نکند شما ایادی دشمن و خیانت کار به آرمانها هستید که تا دولت می خواهد قدم مثبتی بردارد ،سوالتان می گیرد.

شما فقط می توانید سوال به معنای درخواست کنید.پول بخواهید تا دوچرخه بخرید،وام بلا عوض تا دیوارهایتان را رنگ کنید و یا مثلا سربازی پسرتان را بیاندازید سرکوچه.

برای همین اگر هنوز علاقه مند به سوال به معنی پرسیدن هستید بهتر است تا شور و شعف انتخاباتی حکمفرماست،سراغ دیگرانی بروید که احتمال پاسخگویی شان وجود دارد.

شاید مهمترین سوالی که می شود از آقای مهدی کروبی پرسید این باشد که«نمی خواهید به نفع دیگری انصراف دهید؟» .باور بفرمایید ایشان آنقدر به این سوال علاقمند هستند و چنان روحیه پاسخگویی دارند که حتی اگر کسی هم این سوال را از ایشان نپرسد،پاسخ خواهند داد :«نه خیر».و اضافه خواهند کرد:«من تا آخر هستم!».

سوال پرسیدن از آقای محسن رضایی هم شاید بی معرفتی باشد و بهتر است شما با پرسیدن سوالات بیشتر ایشان را سردرگم نکنید.

فقط می ماند آقای میرحسین موسوی که خودش هم نه که دلش نخواهد ،مدام این ور و آن ور می رود تا ملت سوال پیچش کنند.همین طور هم به من ایمیل و پیامک می رسد که سوالات زیادی از ایشان طرح شده است.

البته بعضی از سوالها را جواب داده اند،ولی بعضی وقتها بهتر است آدم مرتب سوالش را تکرار کند تا برخلاف جمله حکیمانه ای که اول مطلب آوردم، دانستن خیلی هم بی عیب نباشد و پرسیدن و مرتب پرسیدن خوب تر جلوه کند.


88/2/19
3:9 عصر

چه کسی کاندید اصلح تر است؟

بدست روح اله ریاضی در دسته

چند سالی است که نوعی نگاه خاص بین افراد نسبتا عاقل جامعه حکمفرما شده است.این دوستان در جواب مردم عوام تر که نظرشان را در مورد انتخابات می پرسند به گونه ای از اصطلاح دفع افسد به فاسد ،انتخاب بین بد و بدتر و در نوع آقای مهدوی کنی اش «اقل الشرین» استفاده می کنند.

من با تمام احترامی که برای این دوستان قائلم ولی این گونه استدلال را در دراز مدت بسیار مخرب می دانم که برخی پیامدهای آن در انتخابات دور گذشته و این دوره کاملا مشهود است.که به اختصار به آنها می پردازم.

در صورت قبول این گزاره ها باید به دنبال عیوب افراد رفته و در نهایت کسی که عیوب کمتری دارد را انتخاب کنیم.این روش علاوه بر آنکه عقلایی نیست، شرعی و اخلاقی هم نمی باشد و در مکتب ما رد شده است.

از طرفی به دلیل آنکه جامعه پتانسیل لازم برای شناسایی افراد را ندارد به سمت کسانی متمایل می شود که آنها را کمتر می شناسد.این رویه در سالهای 76 و 84 کاملا مشهود است.کاندیداهایی که در دو انتخابات ذکر شده شکست خوردند کاملا شناخته شده بودند و بهتر است بگویم که مردم گمان می کردند آنها را کاملا می شناسند.در انتخابات اخیر هم عنوان می شود که رای رییس جمهور فعلی تقریبا ثابت است و کاندیداهای دیگر هستند که تلاش می کنند رای خود را بالا ببرند.

در نظر بگیرید که یک بار هم شده از دست شورای نگهبان در برود و شخص پرتی نامزد رییس جمهوری شود.بنابر همان رویه مردم به او رای خواهند داد و معلوم نیست که چه بر سر مملکت آید.

اگر چه انتخاب کم عیب ترین در کوتاه مدت می تواند یک روش باشد ولی در دراز مدت اکثریت را به سمت یاس و بی تفاوتی می کشاند و مشاهده می کنیم که آمار کسانی که با قاطعیت از عدم حضور در انتخابات دم می زنند در حال رشد است.

تقریبا عقل و منطق هم در این روش تعطیل است.مظلوم نمایی و احتمال ترور هم مزید بر علت می شود تا در عرض یک هفته همه نظرشان تغییر کند و فله ای به یک نفر رای دهند به گونه ای که حتی خوش بین ترین طرفداران آن کاندیدا هم چنین رایی را تصور نکنند.

اما اگر به گونه معکوس به انتخابات بنگریم و آن را انتخاب بین صالح و اصلح بدانیم ،هم جای بحث و تبادل نظر باز می شود و هم درصد تصمیمات یک شبی و یک هفته ای کاهش پیدا می کند.از طرفی باید پذیرفت که هیچ انتخاب و انتخاب شونده ای کامل نیست ولی می توان درصد خطا را با عقلانیت و هوشمندی کاهش داد و بگذارید بقیه اش را با زبان ساده ای که شهید مطهری در کتاب پیرامون جمهوری اسلامی بیان کرده به پایان برسانم.

« اگر( سرپرستان اجتماع) بخواهند ولو با حسن نیت ( تا چه رسد به این که سوء نیت داشته باشند) به بهانه این که مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمی فهمند آزادی را از آنها بگیرند به حساب اینکه مردم خودشان لیاقت ندارند، این مردم تا ابد بی لیاقت باقی می مانند.

مثلا انتخابی می خواهد صورت بگیرد، حالا یا انتخاب وکیل مجلس و یا انتخاب دیگری . ممکن است شما که در فوق این جمعیت قرار گرفته اید واقعا حسن نیت داشته باشید و واقعا تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب بکند و فرض می کنیم واقعا هم آن فرد شایسته تر است؛ اما اگرشما بخواهید این را به مردم تحمیل کنید وبگویید شما نمی فهمید و باید حتما فلان شخص را انتخاب بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند. اصلا باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند ، آنکه می خواهد وکیل بشود تبلیغات کند،  آن کسی هم که می خواهند انتخاب بکند مدتی مردد باشد که او را انتخاب بکنم یا دیگری را ،او فلان خوبی دارد، دیگری فلان بدی را دارد. یک دفعه انتخاب کند، بعد به اشتباه خودش پی ببرد ، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش کامل بشود و بعد به صورت ملتی در بیاید که رشد اجتماعی دارد. والا اگر به بهانه اینکه این ملت رشد ندارد باید به اوتحمیل کرد، آزادی را برای همیشه از او بگیرند، این ملت تا ابد غیر رشید باقی می ماند. رشدش به این است که آزادش بگذاریم ولو درآن آزادی ابتدا اشتباه هم بکند صد بار اگر اشتباه بکند، باز باید آزاد باشد.»


<   <<   56   57   58   59   60   >>   >