سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/10/24
1:38 عصر

محدوده تقلید صحیح

بدست روح اله ریاضی در دسته

دینداران باید با تشخیص قلمرو تقلید صحیح که به حوزه" احکام "مربوط می شود، در قلمرو "مصادیق"، از عقل و دانش خود استفاده نموده و به دور از تقلید باطل، آگاهانه و بر اساس تحقیق تصمیم گیری کرده و در مصادیق مانند ماهواره منتظر فتوای حلال یا حرام از سوی فقها نمانند. زیرا آنان غالبا با تأخیر و احتیاط نظر داده و چه بسا در شرایطی که ابزار های نو، کاملا شیوع پیدا کرده و فراگیر شده، و دیگر مخالفت با آن ها هم فائده ای ندارد، فتوا به حلّیت می دهند! چه این که اختلاف نظر های آنان درباره مصادیق، پیوسته وجود داشته و دارد.

اصل مطلب را اینجا دنبال کنید.


92/10/9
2:18 عصر

افتخار یا سرافکندگی!

بدست روح اله ریاضی در دسته سیاست ما عین چی ماست؟

خیلی وقت است که قصد ندارم سیاسی بنویسم.این سطور را فقط به عنوان یک سوال ببینید و لاغیر.

موتور حماسه سازی و زوم کردن روی 9 دی بدجوری روشن شده و سروصدایش هم گوش فلک را کر کرده، اما با عقل مهجور و محبوس من، نه تنها 9 دی یک واقعه حماسه آفرین و یادبود وار نیست، بلکه حتی یک نقطه تاریک هم هست.چرا؟... عرض می کنم.

خودشان می گویند مردم در 9 دی برای دفاع از ولایت و نظام به صحنه آمدند.توی دهن فتنه گران و به تعبیر خطرناکتر «کودتاچیان» زدند و سخنران مودب آن روز هم آنان را گوساله و بزغاله خطاب کرد.بعضی هایشان که می گویند مردم از اول هم ولایی بودند و فقط...

بله! فقط بروز نمی دادند. یعنی بعد از 22 خرداد و با کمی اغماض 29 خرداد، این جماعت فتنه گر هر کاری خواستند کردند و عکس آتیش زدند و بمب گذاشتند و براندازی سازی کردند و مردم خداجو و همیشه در صحنه و ولایی و انقلابی، با وجود تهدیدهای سران نظام و دادگاه ها و اخبار یک طرفه تلویزیون ، خم به ابروی مبارک نیاوزدند و در منزل نشستند و 20:30 دبدند.آن هم نه یک ماه و دو ماه، بلکه 7 ماه و در نهایت هم با تحریک احساسات حسینی شان و با ارائه اخبار یکسویه، این جماعت که نمی دانیم واقعا چند نفر بودند به صحنه آمدند.

9 دی یعنی از 22 خرداد و با وجود تهدیدات 29 خرداد، همین جماعت 9 دی ای هم نسبت به ادعای حکومت مبنی بر سالم بودن انتخابات و چی و چی بودن فتنه گران شک داشتند و اگر نداشتند هم حاضر نشدند به بهانه های مختلفی که ایجاد شد به صحنه بیایند.بقیه که جای خود دارد!


92/9/3
3:41 عصر

خوب، بد ، زشت توافق هسته ای

بدست روح اله ریاضی در دسته سیاست ما عین چی ماست؟

در مورد توافق هسته ای اخیر سه نوع نگاه وجود دارد:

الف: نگاه بدبینانه

اگر به بندهای قرارداد اخیر نگاهی بیاندازیم و وضع دیروز و فردایمان را بی خیال شویم و تنها در حال و قرارداد قرار بگیریم، آنچه داده ایم و متعهد شده ایم ، در برابر آنچه به دست آورده ایم حقیقتا ناچیز است.

ما متعهد شده ایم که غنی سازی بالای 20 درصدمان را کاملا متوقف کنیم و به تعبیری به حالت تعلیق دربیاوریم و حتی اورانیوم بالای 20 درصدمان را هم رقیق کنیم.در مقابل بخشی از پول نفت مان را که فروخته ایم ، لطف کنند و بهمان بدهند و منت بگذارند اجازه دهند فروش نفت مان از این کمتر نشود و برخی تحریم های ظالمانه را به حالت تعلیق دربیاورند. همه تعهدات طرف مقابل بر اساس برخی اخبار غیررسمی، حداکثر یک پنجم تحریم های فعلی را به حالت تعلیق در می آورد. یعنی همان در غلتان دادن و آب نبات گرفتن. همچنین قرار است در مراحل بعدی چه چیزی بدهیم تا بقیه تحریم ها را رفع کنیم و آیا امتیازهای باقیمانده طرفین متناسب است؟

ب: نگاه خوش بینانه انفعالی

همین که ترمزی گرفته شد و وضع فعلی مان بدتر نشد و سراشیبی کمی شیب اش کند شد، کافی است. بخشی از پول ها هم آزاد می شود و کسری بودجه تا حدی حل و ارز به بازار سرازیر و تورم رکودی فعلی و بار روانی بازار فروکش می کند و تا 6 ماه دیگر یک خاکی به سرمان می کنیم.

ج: نگاه خوش بینانه فعال

اتفاقی که در این 6 سال اخیر افتاد این بود که ابتدا جا انداختند ایران مشکوک است، سپس پرونده را به شورای امنیت بردند و تحریم های جهانی و یک طرفه وضع کردند و در نهایت اثرات سوء تحریم بر روی خودشان و شرکایشان را تا حدودی رفع کردند.در حقیقت بیش و پیش از تحریم فیزیکی، ما دچار تحریم روانی شدیم.

الان به جز در داخل کشور و برخی ملت های دوست، در عرصه افکار جهانی، تحریم ایران کار ظالمانه ای نیست چرا که ایران در حال فعالیت های مخفی و خطرناکی است که امنیت منطقه و جهان را تهدید می کند.در ضمن عمده دولت های حتی همسایه ایران نه تنها با این تحریم ها مخالف نبودند که برخی چون عربستان ، عراق و ... حتی به دنبال جایگزین کردن خودشان به جای امور تحریم شده ایران رفتند.

بنابراین اولین کار ما رفع تحریم روانی بود که چاره ای جز امتیاز بیشتر دادن نبود و سپس ترک برداشتن تز تحریم یک جانبه و بدون منطق. ما می خواهیم به دنیا بگوییم که فعالیت ما خطرناک نیست و به کسی آسیب نمی رساند و آنچه تا به امروز بر علیه ما وضع شده، ظالمانه بوده است.

در این نگاه توافق فعلی تنها یک حرکت ابتدایی است و تازه دیپلماسی فعال منطقه ای و جهانی شروع می شود تا ایران را از یک کشور منزوی و غریبه به کشوری دوست و صاحب نفوذ تبدیل کند که کسی نتواند آن را تحریم کند و از حقوق اولیه اش محروم سازد.

 


92/8/7
8:21 صبح

خاتمی درون ما

بدست روح اله ریاضی در دسته سیاست ما عین چی ماست؟

تعطیلات آخر هفته گذشته، مهمان عزیزی داشتیم که سخن را به سیاست کشاند و نالید و فحش داد و شکوه کرد. ما هم با وجود آنکه از نظر نگاه سیاسی با آن مهمان عزیر اختلافات ریشه ای داشتیم، سکوت کردیم و سعی ، که بحث را به جای دیگری بکشانیم و از عید و زیبایی بگوییم و احوالپرسی و تعارف شیرینی و ... بکنیم.

وقتی اقای روحانی در دقیقه نود یکی از وزرایش را عوض کرد و نام دیگری را به مجلس فرستاد، حدس می زدم که سعی خواهند کرد بر روی دیگری تمرکز کنند تا رای نیاورد و ...

ابتدا این کار را خطای سیاسی می دانستم و البته هنوز هم می دانم ، ولی بر خلاف این گفته که روحانی نجابت خاتمی را کنار بگذارد، خوشحالم که نجابت درونمان شعله ور شده است و این بار همه ما در وجودمان به جای برخی ها، یک خاتمی داریم.


92/8/7
8:12 صبح

یک لحظه!

بدست روح اله ریاضی در دسته شاعری که کار نیست!

فاصله آنقدر زیاد بود

که ثانیه ها در امتداد نصف النهار نگاه تو دویدند

و در حوالی خط استوا

 که نگاهم در نگاهت قفل شد

عقربه ها ذوب شدند و...

زمان از یادم رفت

 


92/7/26
9:5 صبح

نمونده عید قربونی!

بدست روح اله ریاضی در دسته شاعری که کار نیست!

می خوام قربون بشم اما، نمونده عید قربونی

هزار تا حرف دارم باهات، همونایی که می دونی

بگم تکراریه اما، نگم توی دلم مونده

یه راهی پیش پام بگذار، نمونم توی حیرونی

***

خودت خواستی بیام اینجا، حودت گفتی که می آیی

حالا زیرش نزن این بار، حواسم هست که اینجایی

تموم قصه ام اینه، خلاصه، ساده و کوتاه

منم اونی که بد کردم[1]، تو هم اونی که آقایی[2]

***

ببخشید این همه مدت ،قرارام شد سر کاری

یه چیزی تو دلم می گه، هوامو هر دفه داری

منو دست کسی نسپار، اونا ناقص منو می خوان[3]

فقط بین همه مردم، تو خوب و بد، خریداری

بعد نوشت: ترانه هنوز تموم نشده، دیدم موعدش می گذره، شاید کامل اش را سال بعد همین جا بذارم!

 


[1]  انا الذی اسات

[2] انت الذی مننت

[3] و الا غیرک فلا تکلنی الهی الی من تکلنی الی قریب فیقطعنی ام الی بعید فیتجهمنی

 


92/7/19
9:39 عصر

فرغ(ق) دوغ و دوغاب!

بدست روح اله ریاضی در دسته

قبل از انتخابات که با برخی از دوستان در مورد ضرورت شرکت در رای گیری صحبت می کردم، یکی از استدلال هایم این بود که رای می دهم تا وضع از اینی که هست بدتر نشود.

الان هم سر همین حرفم هستم و به نظرم یکی از بهترین گزینه ها برای تحقق این موضوع ،به عنوان رییس جمهور انتخاب شد.

اما نکته ای که هم برای من و هم برای برخی مسئولین انتخاب شده در دولت فعلی وجود دارد آن است که مفهوم بدتر نشدن وضع و اعتدال و فراجناحی بودن نباید یک جورهایی قاطی شود.

این که می گوییم وضع بدتر نشود خیلی بستگی به وضعیتی که الان در آن هستیم ،دارد. یک موقع شما چند متر با پرتگاه فاصله داری و اگر هیمن جا به ثبات برسی خطری شما را تهدید نمی کند. یک موقع می بینی اگر شما حتی سر جایت بایستی ،ولی پرتگاه به سمت شما خواهد آمد. یک موقع دم پرتگاهی و یک لغزش منجر به سقوط مرگبار می شود و یک موقع، داری توی پرتگاه می افتی و دست ات به شاخه چوب خشکی بند است که هر لحظه ممکن است بشکند.

به غیر از حالت اول، در بقیه موارد ماندن در وضع فعلی نه مفید است و نه معقول. یعنی باید ببینیم چقدر وضع خراب است. دولت فعلی اصرار زیادی بر حل مساله سیاست خارجی و اقتصاد دارد، چرا که می داند مثلا الان نمی شود در همان وضع قبلی ماند.بلکه شرایط به گونه ای است که فشار تحریم و وضع بد اقتصادی و انزوای سیاسی ، روز به روز بیشتر می شود.الان نمی شود گفت ما سعی می کنیم تورم چهل درصدی را تثبیت کنیم و یا مثلا تحریم های فعلی را غمی نیست و سعی می کنیم بیشتر نشود و انزوای کنونی عزت مدارانه است!

اما با وجود آنکه همین وضع در سایر حوزه های ما نیز ساری و جاری است، اما برخی انتصابات انجام شده ، چندان خوشایند نیست.

یک بار به برخی از وزرای نه چندان مناسب اشاره کردم که هم اکنون نتیجه فعالیت آنها را مشاهده می کنیم. به طور نمونه در وزارت ارشاد و کشور و ارتباطات، واقعا اتفاقات عجیب و غریبی در حال رخ دادن است.

نمونه اش سازمان سینمایی و تداوم حضور جمال شورجه در شورای پروانه ساخت. یعنی زین پس سینمایی که اگر هنوز برایش ته مانده جانی باقی مانده باشد از صدقه سر آقای شمقدری و رفقا در معرض نابودی است، و فیلمسازانی که به خاطر برخی سخت گیری های نجومی عطای فیلم سازی را بخشیده بودند، دوباره سر و کارشان به امثال آقای شورجه ای بیافتد که ملاک اش برای درست شدن خانه سینما، دفن چند شهید گمنام در ساختمان آن است. کسی که قطعا انسان محترمی است ولی بعید می دانم سینما را بفهمد و نگاه اش هم که چه عرض کنم!

اگر قرار باشد با کمی تعدیل ،همان سیاست های مضمحل کننده قبلی ادامه پیدا کند که دیگر چیزی باقی نمی ماند که بتوانیم در موردش حرف بزنیم.سینمای امروز حاصل همان جمال شورجه هاست که خودشان و نظرشان محترم هستند و البته نتیجه اش هم مشخص.حداقل قبلی ها و سیاست ها و آرمان هایان را همه می شناختند و تکلیف شان با آنها مشخص بود اما با توجه به سیاست های جدید،برخی از انتصاب های جدید را کجای دلمان بگذاریم واقعا!

 


92/7/18
3:1 عصر

برداشتی از سه گانه ای عاشقانه

بدست روح اله ریاضی در دسته سینما چند نما است؟

همدیگر رو توی قطار دیدیم. تو آمدی و در ردیف یغلی قطار اتوبوسی نشستی. من یک پیشنهاد دادم و برای فرار از زن و شوهری که با دعواهایشان به زبانی غریبه و ناآشنا ، آشفته ات کرده بودند، به رستوران قطار رفتیم.

و از انجا داستان ما شروع شد.یک داستان 24 ساعته برای شهر وین و سال 1995 به نام قبل از طلوع. یک داستان کوتاهتر برای شهر پاریس و سال 2004 به نام قبل از غروب و داستانی بلندتر برای یونان و سال 2013 به نام قبل از نیمه شب. سال های 9 گانه ای که می گذشتند و باز ما بودیم و مسیری که با هم راه می رفتیم و از همه چیز می گفتیم و زندگی و زمانه به سختی کلاس جبر شده بودند.

بعدش: برداشتی آزاد از سه گانه بی نظیر before sunrise,before sunset ,before midnight که دیدن اش را بدجوری توصیه می کنم!


92/7/6
8:30 صبح

بالاخره ... مذاکره!

بدست روح اله ریاضی در دسته سیاست ما عین چی ماست؟

از همن روز اول به مساله مذاکره چندان خوشبین نبودم. نه آن «نرمش قهرمانانه» و «چرخش غیرمترقبه» را درک کردم. نه بعدش پالس های مثبت طرف ایرانی که «اختیار تام» دارم و نه از آن طرف «اشتیاق» آمریکایی ها و «امتناع» ایرانی ها را .

هنوز هم معتقدم که مذاکره با آمریکا در ادبیات مقامات عالی رتبه ما جایی ندارد. نگاه آنها به آمریکا نگاهی است بس بدبینانه و این چرخش هم احتمالا جزو سناریویی بود که قبلا یک بار در دولت اصلاحات اجرا شد. نتیجه این سناریو هم اثبات دروغگویی و یا حداقل غیرقابل اعتماد بودن طرف آمریکایی بود و بعدش دیدیم که در دولت قبل سیاست ها چگونه بود و جمایت ها چگونه.

از آن طرق شوق آمرکایی ها برای مذاکره هم برای من جای سوال بسیاری دارد و تردیدها را برای هر ادم عاقلی افزایش می دهد.ما که خودمان از وجهه و اعتبار و قدرت بین المللی مان به خصوص پس از این سالهای نه چندان خوشایند آگاهیم. پس قطعا پشت پرده اهداف دیگری هست و در ذهن طرف مقابل قطعا نیات متفاوتی وجود دارد.

واکنش تندروهای داخلی که دو نمونه اش را اینجا و اینجا می توانید ببینید هم گویای آن است که فشارهای زیادی در «ناز» طرف ایرانی و احتیاط آن موثر بوده.

در کل من چندان از تماس آقای اوباما و کنار هم نشستن وزیران خارجه ایران و آمریکا خوشحال نشدم که هیچ، نگران هم شدم.

ما سی و چند سال است که بر آمریکا مرگ فرستادیم و با آنکه با کشورهای متخاصم تری نسبت به خودمان چون روسیه و انگلیس رابطه برقرار کردیم، آمریکا را به عنوان شیطان بزرگ ، صحیح و سالم محفوظ نگاه داشتیم و حرف زدن از رابطه و مذاکره را ذنب لایغفر دانستیم و انقلابی گری مان را در مواجهه با آمریکا بنا نهادیم. حالا که با وجود همه فشارهای داخلی و بی اعتمادی نظام، تابوی مذاکره و تماس تلفنی و گفتگوی حضوری شکسته شده، طرح ریزی یک برخورد اصولی و راضی نگه داشتن نسبی جامعه و مقابله با کارشکنی های داخلی و خارجی و در نهایت توانمندی در برقراری رابطه ای که منافع ملی مان را تضمین کند و رودست نخوریم، بسیار سخت خواهد بود.

حالا که آمریکایی ها پا پیش گذاشتند و ما هم دست رد بر سینه شان نزدیم، اگر این شروع به دستاورد قابل اعتنایی تبدیل نشود، نتیجه ان از عدم برقراری رابطه سهمگین تر خواهد بود. نشود آنکه کلاغی آمد راه رفتن کبک را بیاموزد و راه رفتن خودش را فراموش کرد.


92/7/2
8:27 عصر

جنگ، جنگ، تا...

بدست روح اله ریاضی در دسته جوراب بدبوی کلمات

یه عده وقتی بزرگ شدن، جنگ شد و رفتن جنگیدن. از او به بعد همه چی رو به صورت جنگ می بینن: جنگ سیاسی، جنگ اقتصادی، جنگ فرهنگی و...

تفنگ ها و ناوها و هواپیماها و تانک ها نابود شدند، پلاستیکی و کاغذی شان به بازار آمد.

دستت درن نکنه صدام! اگه تو حمله نمی کردی ما پیشرفت نمی کردیم. (استدلاتل بعضی ها برای بزرگداشت آغاز جنگ)

یه عده یه جورایی از جنگ صحبت می کنن که انگار بدشون kمی آد دوباره جنگ بشه!

اونی که جنگیدن براش اصل بشه، وقتی دشمkاش تموم بشن با دوستاش می جنگه.

خوبی جنگ اینه که مردم به خیلی چیزا فکر نمی کنن و بعضی ها خیلی کارا می تونن بکنن.

یه عده رفتن جنگیدن، بعدش کار دیگه ای بلد نبودن و همه اش به جنگ بعدی فکر کردن

جنگ، جنگ، تا... دوباره جنگ، جنگ!

اونی که جنگ رو شروع می کنه، لزوما اونی نیست که تمومش می کنه

جنگی تو تاریخ سراغ دارید که بازنده نداشته باشه


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >