هرفردی از افراد ملت حق دارد که مستقیما در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت ،اگر بر خلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد -خودبه خود- از مقام زمامداری معزول است و ضوابط دیگری وجود دارد که این مشکل را حل می کند.
(صحیفه امام.جلد 5.صفحه 409 )
در مورد دیگر خصوصیات زمامدار مسلمین به اینجا مراجعه کنید.
1:47 عصر
چه می خواستیم، چه شد
بدست روح اله ریاضی در دسته
12:23 عصر
امام زمان(عج) و عقلانیت
بدست روح اله ریاضی در دسته
یک جمله ای استادنا آیت الله جوادی آملی در آخرین جلسه اخلاق شان مطرح کردند که حسابی جانم را صفا داد.ایشان گفته اند:«جامعه ای که رشد عقلانی نداشته باشد به هر سمتی کشیده می شود».در ادامه هم توضیح دادند که:«حتی اگر حضرت حجت (ع) امروز ظهور کنند،این 7 میلیارد انسان را بر اساس عقل اداره می کنند.»
اول که بعد از آن خطبه معروف، یه گمانم ایشان بنادارند مسایل را به صورت سربسته و غیرمستقیم بیان کنند.
دوم اینکه از نظر منروی نکته مهمی انگشت گذاشته اند که از مهمترین ریشه های مشکلات اخیر و طولانی در کشور ما همین بی اعتنایی به این مساله عقلانیت است.
سوم اینکه، مثالی که زده اند قطعا باب طبع خیلی ها نیست.به خصوص کسانی که در این سالها در مصدر امور قرار گرفته اند و آنچه بیشتر از حضرت حجت(ع) برای خلق تعریف می کنند ؛شمشیر و سر بریدن و ... است.
قصد مو از ماست بیرون کشیدن ندارم،ولی برایم جالب بود که سایت ج ر س ؛که می گویند به ضدانقلاب و سیا و فراماسونری ها و ... وابسته است(من نظری در این مورد ندارم)، این خبر را با همین تیتری که خبرگزاری مهر زده ، و بدون دخل و تصرف منعکس می کند، اما جستجویی که دیروز در سایت های وابسته به جریان حاکم کردم،نتایج جالبی داشت.
رجانیوز و ایرنا اصلا خبر را درج نکرده بودند.فارس که خبر را زده بود، جمله اول ایشان در خبرش نبود(یک جور دیگر منعکس شده) ، در حالی که حتی دعای آخر جلسه را هم آورده بود.در کیهان هم امکان جستجو فراهم نشد.
نمی شود قاطعانه حکم صادر کرد، ولی با شناختی که از این دوستان دارم، احتمالا چنین بیانی به مذاق شان خوش نیامده.
حالا که صدر و ذیل کلامشان تقلید و سرسپردن و بصیرت مبتنی بر آن و هر چه فلانی گفت را به گوش جان پذیرفتن است،به نظر شما اگر کسی ادعا کند که روش امام زمان(عج) بر پایه عقلانیت است ،چه حالی به این دوستان دست می دهد؟
لینک سخنان ایشان در خبرگزاری مهر
لینک سخنان ایشان در خبرگزاری فارس
12:10 عصر
دوپینگ عقیدتی!
بدست روح اله ریاضی در دسته
یک سری جلساتی هست که من از آنها تعبیر به «دوپینگ عقیدتی» می کنم.معمولا هم با محوریت بسیج و از هر نوعی اش؛ دانشجویی ،کارکنان، مساجد و...، برگزار می شود.
در این جلسات فردی که در مورد استاد بودنش قبل جلسه همه توجیه شدند به ارائه سخنرانی و بعضا در ادامه به پرسش و پاسخ می پردازد.اما تقریبا همه چی در عین دموکراسی ظاهری مشخص است ، حتی سوال ها و جواب ها.
این استاد محترم اگر یک جورهایی به بیت رهبری هم وصل باشد که دیگر جور جور است و معمولا موارد مخفیانه و محرمانه و درگوشی را بیان می کند تا اعضای حاضر به کیف اطلاعات خاص داشتن هم برسند و پذیرش تعبدی سخنان استاد! برایشان راحت تر شود.
معمولا هم در سطوح مختلف و با درجه ای از عمومیت برگزار می شود.
حالا چرا دارم اینها را می نویسم ،به خاطر آن است که اساس حرکت کسانی که امروز زمام امور در دستشان هست از همین جلسات بوده و هست ،حتی دکتر احمدی نژاد.
برای همین باید یکی از علت های این جنگ و درگیری ها و حرف همدیگر را نفهمیدن ،در همین جلسات ریشه داشته باشد.
یک مثال دم دستی اش که با عمومیت برگزار شده ،سخنرانی جناب ذوالنور(جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه و نسب شناس معروف که می گفت همسر شهید باکری چون بعد ایشان با کس دیگری ازدواج کرده همسر شهید نیست) در مسجد اهل بیت قم است.
کل سخنانش را می توانید اینجا بخوانید اما برخی اش که به نظرم نکته داشت را در ادامه می آورم.
«در بسیاری از موارد خیلی از خواص و دانشمندان به علت نداشتن بصیرت لازم
دچار لغزش میشوند اما یک روستایی که حتی نمیداند اینترنت چیست، بصیرت
دارد.»
(اگر به مقاله سطحی نگری دینی مراجعه کنید احتمالا منظور ایشان از بصیرت را هم خواهید فهمید؛سطحی نگری دینی)
«هنوز هم بعد از 20سال بعضی سؤال میکنند که چگونه شد که رهبر انقلاب که
حجتالاسلام و المسلمین بود، یک شبه آیتالله العظمی شد؟ ما میگوییم که
آیا تأیید 80مجتهد خبرگان برای تأیید اجتهاد یک شخص کافی نیست؟»
(در مطالب ولایت فقیه به این موضوع خواهم پرداخت.البته امیدوارم یا ایشان واقعا حرف دیگری زده باشد یا برداشت من از حرفش غلط باشد)
«بسیاری ولایت فقیه را نفهمیدهاند و آن را در حد یک وکیل میدانند؛ اگر
افراد معنی ولایت فقیه را میفهمیدند، قائم مقام رهبری تعیین نمیکردند،
که بعدها در آن گیر کنند؛ آنهایی که این کار را کردند برای روز مبادا این
کار را انجام دادند.»
(این را کنار جمله قبلی بگذارید.هر دو کار را یک مجلس کرده.یک بار نفهم بوده و یک بار اوج فهمیدگی!)
«باید بپذیریم که 13میلیون به رئیس جمهور رأی ندادند و وقتی افکار عمومی با
این آقا همراه بود، اگر با وی برخورد میشد، این امر آتش فتنه را عمیقتر
میکرد؛ برخورد باید متناسب با سوژه باشد، اگر با برخیها برخورد شود به
قهرمانان ملی تبدیل خواهند شد.
»
(این جمله همه اش اعتراف به چیزی است که مدام انکارش می کنند)
«سید حسن آقا در دهه فجر با رهبری در مرقد امام (ره) حاضر شدند و همچنین با تماسی که رهبری داشتند رئیس جمهور را نیز همراهی کردند.»
(هم از آن موارد درگوشی که گفتم بهره برده و هم از حمایت های بی دریغ رهبری پرده برداشته)
12:59 عصر
تاملاتی در باب ولایت فقیه(2)
بدست روح اله ریاضی در دسته
می توان به جرات ادعا کرد که آنچه امروز در مجاری رسمی و حکومتی در مورد ولایت فقیه تبلیغ می شود و در اغلب سلسله نشست ها و جلسات به آن پرداخته می شود ، تنهاتعداد انگشت شماری از مباحث مرتبط با این مساله بیان می شود که انشاا... عمدی در این کار نباشد.
مثلا این جمله معروف شده امام (ره) که«پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد» را چند بار دیده و شنیده باشیم ،خوب است؟
و یا جمله کمتر معروفی چون:«ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است.»(1)
این جملات اگرچه قطعا از سوی امام خمینی بیان شده اند اما تنها دو جمله از بسیاری از جملاتی هستند که ایشان و دیگر علمای معتقد به ولایت فقیه بیان کرده اند و لذا اگر به دنبال شناساندن واقعی این مدل حکومتی به مردم هستیم باید یک نگاه کامل و همه جانبه به این موضوع داشته باشیم.
کلید درک چرایی بیان دوجمله بالا ،در آشنایی با ویژگی های ولی فقیه مورد نظر امام و دیگر علما نهفته است.
بنابر اصول پنج و صد و نهم قانون اساسی رهبر جمهوری اسلامی باید دارای صفات و ویژگی های زیر باشد:
1 - صلاحیت علمی لازم برای
افتا در ابواب مختلف فقه.
2 - عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت
اسلام.
3 - بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و
قدرت کافی برای رهبری.
صفت اول را به می توان به سیاق آیت الله جوادی آملیفاجتهاد مطلق خطاب کرد.
1-اجتهاد مطلق
«چون حکومت اسلام حکومت قانون است،برای زمامدار علم به قوانین لازم می باشد.»(2)
«عقل همین اقتضا را دارد؛زیرا حکومت اسلامی حکومت قانون است، نه خودسری و حکومت اشخاص بر مردم.»(3)
«اجتهاد تخصص بیرون آوردن احکام است از قواعد و احادیث،و جداکردن احادیث عملی است از غیرعملی که آن مربوط به یک قواعد علمی دقیق است که دست شماها به آن نمی رسد.»(4)
«فقیه حاکم بر نظام اسلامی که در عصرغیبت مجری و حافظ و مبین قرآن است، باید به تمام جوانب آن آگاه باشد.او باید علاوه بر شناخت احکام و معارف قرآن کریم درباره انسان و جامعه اسلامی، روایات رسیده از عترت را نیز به خوبی بررسی نماید و به شناخت کامل و جامع و از احکام برسد.اگر شخصی برخی از مسایل اسلامی برایش حل نشده و خود نمی تواند آنها را عمیقا بررسی نماید، او ولی مسلمین نیست؛یعنی نه مرجع فتواست و نه مصدر ولایت؛ نه می تواند فتوا بدهد و نه می تواند اسلام را به اجرا در بیاورد.»(5)
نتیجه ای که از جملات بالا گرفته می شود آن است که در حقیقت یکی از فلسفه های وجودی ولی فقیه ،فراهم آمدن امکان پیاده سازی احکام و فرامین اسلام است.در این موضوع کار به جایی می رسد که برای شخص فقیه هیچ جایگاه خاص و اختصاصی و هیچ مقام و عنوان بالاتر از عامه مردم در نظر گرفته نمی شود.«ولایت ،یعنی حکومت و و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است؛ نه اینکه برای کسی شان و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد.به عبارت دیگر، ولایت مورد بحث،یعنی حکومت و اجرا و اداره، برخلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است.»(6)
«فقیه و حاکم اسلامی، ولایت مطلقه اش، محدود به حیطه اجراست نه اینکه بتواند احکام اسلام را تغییر دهد اولا؛و ثانیا در مقام اجرا نیز، مطلق به این معنی نیست که هر گونه میل داشت، احکام را اجرا کند، بلکه اجرای احکام اسلامی نیز باید توسط راهکارهایی که خود شرع مقدس و عقل ناب و خالص بیان نموده اند، صورت گیرد»(7)
«در نظام اسلامی، هیچ امتیاز حقوقی میان شخص حقیقی رهبر و مردم نیست و اگر فرضا فقیهی خود را از قانون خدا مستثنی بپندارد، این گمان همان و سقوط او از رهبری و انعزالش همان.»(8)
«فقیه لا یسئل عمایفعل نیست که هر کاری بخواهد بکند و مورد سوال قرار نگیرد؛او نیز یکی از مکلفین است؛زیرا شخص فقیه جدای از شخصیتش،هیچ سمتی ندارد و مثل دیگر افراد جامعه است»(9)
نتیجه : این ولایت فقیهی که نگهدارنده کشور از آسیب ها و ضد دیکتاتوری است باید دارای شرایطی باشد که اولینش اجتهاد مطلق است.که بنابر آن شخص فقیه احکام و فرامین اسلامی را از منابع آن اجتهاد کرده و بر اساس آن عمل می کند.در این وادی او فقط یک مامور به وظیفه است و هیچ شان و مقامی برایش متصور نیست.و لذا اگر حتی برای خود مقامی تصور کند،خودبه خود از سمت خویش عزل می شود.
باب پرسش از فقیه در تمامی موارد باز است که در یادداشت بعد به آن خواهم پرداخت.
(1)صحیفه نور، جلد 10، صفحه 29
(2)امام خمینی، ولایت فقیه،ص 37
(3)همان، ص 38
(4)امام خمینی، کشف الاسرار،ص 325
(5)آیت الله جوادی آملی،ولایت فقاهت و عدالت،ص 137
(6)امام خمینی، ولایت فقیه،ص 40
(7)آیت الله جوادی آملی،ولایت فقاهت و عدالت،ص 251
(8)آیت الله جوادی آملی،ولایت فقاهت و عدالت،ص 255
(9)آیت الله جوادی آملی،ولایت فقاهت و عدالت،ص 257
1:15 عصر
مرتضی و صیاد
بدست روح اله ریاضی در دسته
هر دویشان را تا حدی می شناسم.انسان های شریف و دارای اندیشه بودند.اما این همه بزرگ شدنشان بیشتر بر می گردد به زمان شهادتشان.که می خواستند روحیه شهادت را در جامعه تزریق کنند و از این دو استفاده ها کردند.
جالب آن است که هردو در سال های آخر عمرشان بیشتر مورد غضب بودند تا مورد لطف و عنایت.
آوینی که سوره اش را به توپ بسته بودند و تلویزیون یک دقیقه اضافه از روایت فتح اش را قطع می کرد.
صیاد هم که با آن همه افتخارات و طرح هایی که ازش با تمجید یاد می کردند در شغل خنثایی چون بازرسی نیروهای مسلح به انجام وظیفه می پرداخت.
بعد که هجوم ها به آنها شروع شد و برای صاحب شدنشان سر و دست شکستند،دیدند که آنچنان این دو با نگرش های یک بعدی و مریدپروشان جور در نمی آیند.حتی در بین دوستان و اقوام شان هم کمتر کسی پیدا می شد که آنچه قدرت می خواست را از این دو بیان کند.
لذا کارشناسان جدید وارد عرصه شدند و یا فقط به خاطره های آن دو بسنده کردند که آدم های خوبی بودند و دلشان برای خدمت می تپید و ....
سیدابراهیم نبوی حرف جالبی زده.گفته اگر آوینی الان زنده بود پیش محمدنوری زاد بود.
البته من پیش گو نیستم.ولی با شناختی که از صیاد و آوینی پیدا کرده ام مجبورم تا حدی حرف نبوی را تایید کنم.
آن موقع تکلیف این خیابان ها و بزرگراه ها و یادواره ها معلوم نبود چی می شد.
البته چیزی که الان به وفور پیدا می شود،شخصیت و شهید مصادره شده است
1:35 عصر
سطحی نگری دینی (علامت و عاقبت)
بدست روح اله ریاضی در دسته
استاد سروش محلاتی در یادداشت آخرشان به واکاوی سطحی نگری دینی و علامات و عاقبت آن پرداخته اند.بسیار خواندنی و بحث روز است. که خواندنش را به تمامی دوستان توصیه می کنم.
اما چون ممکن است برخی دوستان حوصله شان نیاید ، خلاصه ای از آنچه نوشته اند را با اجازه ایشان در وبلاگ قرار می دهم که به مباحثی که در آینده به آن می پردازم هم مربوط است.
افراد سطحی نگر ، دین را منکر نمی شوندو در صدد مخالفت با آن هم نیستند، بلکه درکشان از دین،فراتر از برخی ظواهر نمی رود و به فهم عمیق دین منجر نمی شود.
این افراد دارای خصوصیات و مشخصه هایی هستند که در ادامه به صورت خلاصه به آنها می پردازیم.
الف)زودباوری
خیلی سریع به یقین می رسند و امور نیازمند دلیل را بدیهی در نظر می گیرند.
مثال: باور خواب ها و داستان هایی در مورد رویت امام زمان(عج)
ب)بی تابی و کم تحملی
با اندکی تشکیک در باورهای آنها ،دینداری طرف مقابل را زیر سوال می برند.
ج) مستند به گفته های دیگران
این افراد گنجینه های نقل قول هستند.به جای تامل در دلایل نقلی و عقلی ،باورها و اعتقاداتشان مبنی بر حکایت های مجالس وعظ و خطابه است.
مفهوم حجت در آنها با اصل بصیرت متفاوت است.
در حالی که در نزد اهل نظر حجت واقعی عقل و وحی هستند و حتی روایات با این دو سنجیده می شوند،حجت در نزد آنان نقل قول های غیرمستند و حکایت های شگفت آور، خواب و رویا و استخاره است.
د)توهم قداست در همه مسایل مربوط به دین
از علم دسته گرفته تا فلان مداح و واعظ و ....
به راحتی اشخاص عادی در رتبه معصوم قرار می گیرند.
ه)تنها ملاک تدین فرد در پایبندی او به نمادهای دینی است.
مثال: انگشتر، تسبیح،محاسن،سفر زیارتی رفتن و....
و) همه امور دینی و اجتماعی و سیاسی در منظر آنان در قلمرو تقلید قرار دارد.
برای همین از مجتهدشان در مورد صالح بودن یک فرد نظر می خواهند
از آن بالاتر اینکه تقلید را به معنی سرسپردن و چشم بستن می دانند.
ز)ممنوعیت پرسش گری
سوال را موجب تزلزل در عقاید مردم می دانند و راه حفظ ایمان مردم را در جلوگیری از شک و تردید می پندارند
این افراد اگر به قدرت هم برسند،با نگاه امنیتی به مسایل می نگرند و هرگونه پرسش را یک تهدید می دانند؛ چرا که پاسخ ها ممکن است قانع کننده نباشد و در نهایت به تردید حکومت بیانجامد.
در نهایت یکی از نتایج مصداقی این سطحی نگری ها :
«مثلاً بگوئیم بحث دربارة عقاید وهّابیان آزاد است، ولی بحث علمی در زمینة الگوی حکومت اسلامی، به مصلحت نیست!
چگونه
میتوان تصور کرد که اگر تشکیک در مهمترین اصول از سوی یک نویسنده اتفاق
بیفتد و در جامعه پخش شود، برای برخی از اهل فضل چندان حساسیّت برانگیز
نیست و آنها احساس وظیفه شرعی برای پاسخ دادن و یا مقابله کردن نمیکنند،
ولی اگر تشکیک در یکی از جزئیترین فروع از سوی یک محقق اتفاق بیفتد، ـ در
صورتی که تصادم با قدرت داشته باشد ـ با پرخاشگری مواجه میگردد! مثلاً
اگر خطیب نماز جمعه تهران، در باب اتکای حکومت پیامبر به مردم بحث کند، و
از قضا در همانجا به «نصب الهی» تصریح کند، برخی احساس تکلیف میکنند که
باید مصاحبة مطبوعاتی تشکیل داده و آن را تخطئه کرد! تا مبادا کسی در جواز
تصدّی حکومت با «زور» تردید کند!!
برای نویسنده روشن نیست که با توجه به این گونه موضعگیریهای شتاب زده و خارج از فضای علمی:
1. اگر امروز شهید مطهری در میان ما بود و همان سخن خود را مطرح میکرد که «اگر امام [علی (ع)] را مردم از روی جهالت نمیخواهند، او به زور «نباید» و نمیتواند خود را بر مردم تحمیل کند»[15] با او چه برخوردی صورت میگرفت؟
2. و اگر امروز شهید بهشتی در میان ما بود، و بر همان سخن خود که در مجلس تدوین قانون اساسی گفته بود، اصرار میورزید که: کسی نمیتواند تحت عنوان فقیه عادل خودش را بر مردم تحمیل کند»[16] با چه عکسالعملهایی از برخی حوزویان مواجه میگردید؟
و بالاخره
میتوان پرسید که: اگر امروز علامه طباطبائی در میان ما بود و میدید که
بخشی از کتاب یک مرجع مسلّم و فقیه بزرگ، به دلیل آنکه با ولایت مطلقه نظر
موافق ندارد، حذف میشود، و یا به فقیه مسلّم و مجتهد مبرّزی پیام داده
میشود که دربارة این موضوع بحث نکن و در تدریس خود به آن نپرداز و... ،
آیا باز هم علامه همان سخن خود را در تفسیر المیزان تکرار نمیکرد که:
«متأسفانه، ما مسلمانان نعمت آزادی اندیشه را از دست دادهایم و برخوردهای کلیسایی بر ما حاکم شده است»{17} »
[15]. مجموعه آثار، ج 17، ص 487.
[16]. مشروح مذاکرات مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی، ج 1، ص 378.
[17]. تفسیر المیزان، ج 4، ص 131.
10:31 عصر
ولی فقیه و نظر کارشناسان
بدست روح اله ریاضی در دسته
به بهانه سخنان رهبری در مورد کاهش تعرفه واردات خودرو که مجلسی ها را به تکاپو انداخته و حتی برخی ادعا کرده اند که با این قانون مخالف بوده اند و دارند با طرح دوفوریتی قانون امضا خشک نشده شان را عوض می کنند،بد نیست نگاهی به سیره امام خمینی در مورد نظر کارشناسان بیاندازیم.
حجت الاسلام سروش محلاتی در یادداشتی می نویسد:«بسیاری از افراد به این
اصل اساسی توجه میدهند که مقام ولایت میتواند با حکم خود، برخی از
محدودیتها را اعمال کند و جلوی برخی از حقوق و آزادیها را بگیرد. این
نکته کاملاً بجا و صحیح است، ولی باید توجه داشت که بر اساس مبنای حضرت
امام، این کار فقط در شرایطی صورت میگیرد که کارشناسان مربوطه، به آن نظر
دهند، و الا چنین کاری در خارج از نظر افراد صاحب نظر و دارای قدرت
کارشناسی، امکانپذیر نیست. عبارت حضرت امام چنین است:
در جمهوری
اسلامی جز در مواردی نادر که اسلام و حیثیت نظام در خطر باشد آن هم با
تشخیص موضوع از طرف کارشناسان دانا، هیچ کس نمیتواند رأی خود را بر دیگری
تحمیل کند و خدا آن روز را هم نیاورد. (صحیفه امام، ج21، ص 142)»
حتی امام در مورد مساله ای چون پذیرش قطعنامه و پایان جنگ ،با وجود آنکه خود را مخالف این تصمیم معرفی می کند،اما در ادامه به دلیل نظر عمده کارشناسان ،این جام زهر را می نوشد.
«و اما در
مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و
خصوصاً براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه
دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در
اجراى آن مىدیدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلًا
خوددارى مىکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به
نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و
دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛
و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم.»
در مورد دستور ایشان درباره بازنگری در قانون اساسی هم دوباره اعتنای ایشان به نظر کارشناسان را می بینیم.
«از آنجا
که پس از کسب ده سال تجربه عینى و عملى از اداره کشور، اکثر مسئولین و
دستاندرکاران و کارشناسان نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران بر این
عقیده اند که قانون اساسى با اینکه داراى نقاط قوّت بسیار خوب و جاودانه
است، داراى نقایص و اشکالاتى است که در تدوین و تصویب آن به علت جوّ ملتهب
ابتداى پیروزى انقلاب و عدم شناخت دقیق معضلات اجرایى جامعه، کمتر به آن
توجه شده است»
مورد آخر هم بدون هیچ گونه دخل و تصرفی:
سؤالکننده: آشتیانى، على اکبر (نماینده امام خمینى در ژاندارمرى)
[محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب اسلامى و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، حضرت امام خمینى- روحى له الفداء
سلام
علیکم. محترماً، به استحضار عالى مىرسانم، بر حسب اظهارات افسران کارشناس
تصادفات پلیس راه ژاندارمرى جمهورى اسلامى ایران، تصاویر شهداى معظم
روحانیت از ابتداى نهضت اسلامى تا پیروزى انقلاب و همچنین شهداى گرانقدر
جنگ تحمیلى که در کنار برادران خود با نثار جان به دیدار معبود شتافتهاند
در وسط بزرگراه تهران- قم نصب گردیده «1» و على رغم اینکه از لحاظ
تبلیغاتى بسیار مؤثر است و بیانگر شرکت مستقیم جامعه عزیز روحانیت در
سراسر تاریخ انقلاب مىباشد، لکن این تصاویر، توجه رانندگان را به خود جلب
نموده و موجب بروز تصادفات زیادى گردیده و مىگردد. على هذا مستدعى است
نظریه حضرت عالى را در این زمینه امر به ابلاغ فرمایند تا به همان نحو
اجراى امر شود. در پایان طول عمر همراه با سلامتى براى آن امام بزرگوار از
درگاه ایزد منان مسألت نموده و امیدوارم سایه پر مهر و محبت آن امام هُمام
را بر سر جامعه مسلمین جهان و همچنین این سازمان مستضعف مستدام بدارد. ان
شاء اللَّه.
سرباز کوچک شما: على اکبر آشتیانى- 26/ 1/ 68].
بسمه تعالى
عکسها را از بزرگراه جمع نموده و در صورتى که از نظر کارشناسان تصادفات اشکالى نداشته باشد در میادین شهر قم نصب نمایند.
روح اللَّه الموسوی الخمینىدر مورد اینکه در فقه نظر کارشناسان چه جایگاهی دارد ،می توانید به همان مقاله آقای سروش محلاتی مراجعه کنید
10:37 صبح
حلقه گمشده سریال های نوروزی!
بدست روح اله ریاضی در دسته
امسال به صورت جسته و گریخته دوتا از سریال های نوروزی را پی گیری می کردم.
روند مثبتی که چند سالی است در عرصه سریال سازی صداو سیما اتفاق افتاده، این است که کمتر با سریال های استریلیزه که همه یا خوب خوب اند و یا شر مطلق ،روبرو می شویم.
اما این فقط یک طرف ماجراست.حالا که سریال هایمان به جز موارد سیاسی و حکومتی تا حدی دارند شبیه جامعه می شوند، نباید از قسمت دوم وظیفه ای که داریم غافل شویم.
در سریال چاردیواری موضوع اصلی دختر داشجویی بود که می خواست برای ادامه تحصیل به خارج کشور برود و با مخالفت پدرش مواجه می شود.او هم یکی از همکلاسی هایش را راضی می کند که به صورت نمادین با او ازدواج کند و به دروغ می گویند که خانواده پسر هم در همان کشور خارجی هستند و باقی ماجرا.در کل سریال هم ،دروغ به جزء لاینفک دیالوگ بازیگرهای اصلی تبدیل می شود.
اما هنگام نتیجه گیری که می شود پدر متهم می شود که چرا راضی نبوده دخترش مجرد به کشور بیگانه برود.
در سریال زن بابا هم خانواده ای را می بینیم که برای به تصاحب درآوردن ارث پدری که هنوز زنده است به در و دیوار می زنند و کارهای خلافی می کنند.
نتیجه گیری هم می شود اینکه چون پدر سهم بچه هایش را نمی دهد آنها مجبور به چنین کاری شده اند.
جدای اینکه من با این نتیجه گیری ها مخالفم ،آیا مسوولان این سازمان عریض و طویل و روحانیون معظم و طرفداران نظام هم با چنین نتیجه گیری هایی موافقند؟ حتی این نتیجه گیری ها با مشاوره هایی که روانشناسان هم می دهند تناقضاتی دارد.
نشان دادن و واکاوی معضلات اجتماعی در رسانه وقتی می تواند مثمر ثمر باشد که به آموختن راه صحیح منجر شود. و الا اگر بنا بر بیان مشکلات باشد و آخرش همه چیز به خیر و خوشی تمام شود چه نیازی است به تبلیغ گسترده این مشکلات و در پاره ای از موارد آموختن آن به نابلدها.
جامعه امروز ما از لحاظ فرهنگی رها شده است و مدیرانمان مشغول حل و فصل مسایل سیاسی شان هستند
2:15 عصر
تاملاتی در باب ولایت فقیه(1)
بدست روح اله ریاضی در دسته
این روزها ولایت فقیه به سان مثل حدیث حاضر غایب شده است؛ از طرفی آن قدر در تریبون های رسمی از آن گفته می شود و دیدارها و سخنان ولی فقیه حاضر در تلویزیون و دیگر رسانه های رسمی بازتاب داده می شود که گویا تمامی ملت ایران با ولایت فقیه آشنایی نسبی دارند و آن را پذیرفته اند،اما از طرف دیگر در تمامی این حضور پر زرق و برق که می نگری، خبری از توضیح و چند و چون و دلایل عقلی آن نیست.(اگر هم هست،بسیار اندک و ناچیز است)
ولایت فقیه این روزها تبدیل به یک شعار و اسم رمز شده که شاه بیت اش جمله معروف امام(ره) است که:«پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.»
نه صدر و ذیل همین جمله امام(ره) را در جایی می شنویم و نه دیگر سخنان ایشان رادر مورد ولایت فقیه مورد نظرشان.وقتی هم که از قاطبه مردم در مورد این رکن رکین نظام جمهوری اسلامی پرس و جو می کنی، تقریبا همان هایی را تحویل ات می دهند که در تریبون های رسمی ،به صورت شعاری بیان شده.
طی این چند ماهه اگر چه گروهی سعی داشتند بیشتر این موضوع را بشکافند ،اما عمده صحبت ها در مورد ضرورت آن بوده نه کارکرد و چگونگی اش.در حالی که به نظر می رسد دغدغه عمده افرادی چون صاحب این قلم که ساکن ایران و مسلمان و وفادار به ارمانهای عالی انقلاب هستند، ضرورت حضور ولی فقیه نیست، بلکه چگونگی و مدل مناسب و دلایل عقلی پشت سر آن است.
برای همین طی مطالعاتی که در طول این چند ماهه داشته ام به نتایجی رسیده ام که اگر توفیق باشد ،در جمعه هر هفته آنها را در وبلاگ به اشتراک می گذارم.تا شاید با همیاری و تبادل نظر بین دوستان بتوانیم به حسن ها و عیب ها و الزامات مدلی که اکنون در کشور ما پیاده می شود دست یابیم.
سعی خواهم کرد در تمامی یادداشت تنها از نوشته و گفتار کسانی استفاده کنم که چون صاحب این قلم با تشکیل حکومت توسط اسلام و مدل مبتنی بر ولایت فقیه موافق باشند.چون وارد شدن در دو حوزه دیگر نه به صلاح است و نه در حد دانش صاحب این قلم.
برای همین عمده مطالب از کتاب و گفته های بنیانگذار کبیر انقلاب،شهدای بزرگوار مطهری و بهشتی ،و کتاب ولایت فقاهت و عدالت آیت الله جوادی آملی برداشته شده اند.
به امید روزی که به جای شعار،به شعور نسبی دست یابیم در پشت آنچه بلند بلند شعار می دهیم ،آشنایی و شناخت نسبی وجود داشته باشد.
برای آشنا شدن با فضای فعلی ترویجی در مورد ولایت فقیه، خواند این دو مطلب را توصیه می کنم.
مواضع رهبر انقلاب درباره تعرفه واردات و آینده صنعت خودروسازی ایران / مجلس با "دو فوریت" تجدید نظر می کند
واکاوی مبنایی فتنه بعدی انقلاب و پرچمدار احتمالی آن
8:55 عصر
جمهوری اسلامی!
بدست روح اله ریاضی در دسته
یکی از اقوام، یکی از شعارهایی که خیلی مربوط به فردا می شود را با همان آهنگی که مردم آن زمان می خواندند، برایمان می خواند.
شعار عجیبی است و مخصوص این روزها.
نمی دانم به چه دلیل در این سالهای بزرگ شدن ما از این شعار خبری نبود.
بگذریم!
اگر سیلابش را بگذارید در کلمه آخر یک جورهایی شبیه آهنگ آن می شود.
شعار هم این است:
«جمهوری اسلامی، آری حکومت خودکامه، هرگز»
درباره
آرشیو یادداشتها
-
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
آبان 1387
آذر 1387
دی 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
شهریور 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
دی 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
آذر 93
مهر 93
دی 93
دی 94
تیر 94
بهمن 94
یادداشتهای آرشیو نشده
پیوندها
-
ام بی ای
محمدرضا اسدی
حسین حمیدی
حسین دسته باشی
مهدی قمصریان
نجوای من
برداشت های روزانه محسن
آیت خدا ؛مرتضی تهرانی
محمدجواد
مجتبی حاجی قاسمی
محمود
محمدحسین حسینی
دکتر حسن سبحانی
در حیرت
آریان گلصورت
علیرضا
عوام الناس
فریدمدرسی
اسحاق رهنما
دل نوشت
کوروش علیانی
دغدغه های حاجی
جنبش سبز
مسعود دیانی
محسن بیات زنجانی
مجتبی جراحی
سلمان عزیزم
مجید
آنتیک
وبلاگ خودم (بلاگفا)
وبلاگ ازلی ام
تورجان
نانوشته های یک ناشناخته
مه دی
خارج فقه استاد سروش محلاتی