بنا داشتم مطلبی در مورد اطاعت از ولی فقیه که برخی اطاعت از تنفیذ شده اش را چون اطاعت از خدا دانستند،بنویسم.
فعلا این قسمت از کتاب ولایت فقیه امام خمینی را مطالعه بفرمایید تا بعد.
وقتى مىگوییم ولایتى را که رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله وسلّم) و ائمه (علیهم السلام) داشتند، بعد از غیبت فقیه عادل دارد، براى هیچ کس این توهّم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (علیهم السلام) و رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله وسلّم) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست بلکه صحبت از وظیفه است. «ولایت» یعنى حکومت و اداره کشور و اجراى قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است نه این که براى کسى شأن و مقام غیر عادى به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادى بالاتر ببرد. به عبارت دیگر، «ولایت» مورد بحث، یعنى حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصورى که خیلى از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفهاى خطیر است.
«ولایت فقیه» از امور اعتبارى عقلایى است(1) و واقعیتى جز جعل ندارد مانند جعل (قرار دادن و تعیین) قیّم براى صغار. قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقى ندارد. مثل این است که امام (علیه السلام) کسى را براى حضانت، حکومت، یا منصبى از مناصب، تعیین کند. در این موارد معقول نیست که رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله وسلّم) و امام با فقیه فرق داشته باشد.
(1)امور اعتباری، در برابر امور تکوینی، اموری را گویند که به فرض و جعل و قرارداد ایجاد می شود و آن را به واضع و جاعل آن نسبت دهند.چنانچه اگر واضع آن شارع باشد، آن را اعتبار شرعی نامند.و اگر واضع آن مردم باشند که برای اداره امور زندگی خود وضع و جعل کنند،آن را اعتبار عقلایی گویند.