سوال اصلی را در عنوان این یادداشت پرسیده ام.
فرض اول این است که ما مشکل داریم.کارآیی و بهره وری و شاخص های رشد و توسعه و ... مان پایین است.
اگر کسی چنین فرضی را قبول نداشته باشد که بحثی نیست و پیام نوروزی امسال هم خطاب به او نیست.
فرض دوم این است که یکی از مهمترین علل این عقب افتادگی ها در کم کاری ماست.
فرض دیگری هم وجود دارد که علت را در جای دیگری جستجو می کند که در یادداشت بعد به آن می پردازم.
اگر فرض دوم را قبول کنیم می رسیم به مرحله اصلی که همان پیچیدن نسخه درمانی است.
یعنی چه کار کنیم تا این کم کاری کاهش یابد و به آن اهداف برسیم و عقب ماندگی ها را جبران کنیم.
همان طور که در یادداشت قبل اشاره کردم احیانا بدیهی ترین راه حل همان توصیه به همت و کار مضاعف است که به آن اشاره شده.اما واقعیت آن است که عمل به این توصیه اگرچه ممکن است در کوتاه مدت نتایج و آمار خوبی به همراه داشته باشد، اما در دراز مدت به احتمال قریب به یقین با مشکلات بیشتر و پیچیده تری مواجه خواهیم شد.چرا که کم کاری علت های متفاوتی دارد که توجه صرف به یک علت ،شکل ناهمگون و کاریکاتوری را به وجود می آورد که تجزیه و تحلیل اش مشکل تر خواهد شد.
به طور خلاصه به برخی علت ها اشاره می کنم.
در فرهنگ کشور ما کم کاری تبدیل به یک فضیلت شده و افراد با افتخار از زیرکار در رفتن ها و کار نکردن هایشان خاطره نقل می کنند.
از آن طرف افراد پر کار معمولا با نیش و کنایه ها و سنگ اندازی ها مواجه اند ،چون ممکن است پرکاری آنان برای دیگران گران تمام شود؛ برای همین به مانند مثال قطار در حال حرکت، سنگ ها به سمت فرد پر کار روانه می شود.
نتیجه:برای پر کاری با فشارها و سنگ اندازی ها مواجه می شویم.
ساختار نظام اداری و قانون کار ما رکن دیگر مشکل است.
از طرفی افرادی که به استخدام دائمی در می آیند ، چون جای پایشان محکم شده ،لزومی به تلاش اضافی نمی بینند و قانون کار هم بعضا قوانین سختی برای اخراج یک کارمند رسمی در نظر گرفته و برای همین است که بسیاری از کارفرماها به سمت کارگر و کامند قراردادی رفته اند.
از آن طرف هم به دلیل بسیاری محدودیت ها و سوء تدبیرها، اصلا صنعت و بسیاری از حوزه های دیگر،توانایی استفاده از کار مضاعف ما را ندارد و لذا کار مضاعف انجام شده،هرز می رود.
همچنین معمولا حقوق و و مزایای یک کارمند بهره ور و غیر بهره ور تفاوت چندانی نمی کند.
نتیجه: در صورت پرکاری انرژی ات هرز می رود و کسی قدردان تو نیست و در مشکلات تنها خواهی بود.
مسایل اقتصادی
ناگفته پیداست که درآمدهای بسیاری از اقشار جامعه با یک حقوق، کفاف زندگی آنها را نمی دهد.بسیاری از شرکت ها به دلیل مشکلات مالی، اضافه کارهای با حقوق را حذف کرده اند.در نتیجه بسیاری از افراد ،نیازمند کار دوم هستند و این یعنی در کار اول تا حد ممکن باید انرژی ذخیره کرد تا در کار دوم که معمولا آزاد و دستمزد محور است(مثل مسافرکشی) بتوان درآمد بیشتری کسب کرد.
نتیجه:قسط ها و کرایه خانه و پول کفش و لباس بچه ها را چه کسی می دهد؟
مسایل اجتماعی
حتما مثال آن کارگری که آجر بالا می انداخت را یادتان هست که یک روز آن را به نحو احسن انجام می داد و روز دیگر نه.که علت اش در مسایل خانوادگی بود.واقعیت آن است که کار یکی از اجزای زندگی ماست و بنابر روایات هم تاکید شده که اوقات روزانه تان را به چند قسمت تقسیم کنید.وقتی اجزای دیگر در جای خودشان و به شکل قابل تاملی تامین نشوند و راضی کننده نباشند، نمی شود توقع داشت که کار درستی داشته باشیم.
آمارهای بالای مشکلات خانوادگی و آمار طلاق و جنایت و اعتیاد و ... نشان دهنده ناخوشایند بودن ارکان دیگر زندگی روزمره ماست.کسی که محیط امن و آرام خانوادگی و اجتماعی و حتی سیاسی نداشته باشد چگونه می تواند آدم پر کاری باشد؟
نکته بعدی در بی تفریحی ما ایرانی هاست.ما شادی و تفریح جمعی نداریم در صورتی که برای ختم و عزا و خرما خوران تا دلتان بخواهد برنامه رسمی داریم.جدای از برخی تفریحات حرام که در کشورهای دیگر رواج دارد ،بسیاری از موارد حلال و مباح هم متاسفانه به نحو درستی یا استفاده نمی شود و یا امکان استفاده اش نیست.
نتیجه: پرکاری باعث تشدید خستگی ها و بیشتر شدن مشکلات خانوادگی و اجتماعی می شود و راهی برای تخلیه و انرژی گیری دوباره هم وجود ندارد.
نتیجه نهایی: در کشور ما چه خوب و چه بد،دولت و حکومت دارای بیشترین قدرت و ثروت و رسانه هستند.سیاست و اقتصاد و فرهنگ و اجتماع ما دولتی و حکومتی هستند.در صورتی که به دنبال رشد هستیم ،توصیه به همت و کار مضاعف اگر اجرایی شود بیشتر باعث استهلاک و فرسوده شدن افراد می شود و در بسیاری از زمینه ها ما را با مشکل های پیچیده تری مواجه می کند که در بلند مدت نه تنها به آن اهداف نمی رسیم که به گونه ای از آنها دور می شویم که توان ما در چاره کردنشان هم کاهش می یابد.بنابراین اگر بنا بر تعیین استراتژی باشد ،بهترین کار آن است که این دولت و حکومت مقتدر! ابتدا با ابزارهایی که در اختیار دارد به تغییر فرهنگ کشور ما ،سپس به ایجاد فرصت های شغلی و تدوین قوانین مناسب ،در گام بعد با الگوهای تشویقی و حقوق و مزایای درخور و ایجاد یک اقتصاد با ثبات اقدام کند و در کنار همه آنها مسایل اجتماعی و خانوادگی را در نظر بگیرد.ایجاد تفریحات سالم و نشاط انگیز و کم کردن استرس های مختلف و ... همه مواردی است که بدون توصیه هم می تواند پر کاری را در کشور ما به ارمغان بیاورد.فقط باید مسوولین محترم در دولت و مجلس و قوای حکومتی زمینه های لازم را فراهم کنند.
کلام آخر:با عرض پوزش،اگرچه قطعا مردم هم باید گام هایی بردارند ،ولی وقتی به دنبال حکومت مطلق هستیم و همه چیز در ید قدرت حکومت هست، واقعا دست امثال ما برای یاری رسانی در این زمینه ها خالی است اگر چه کوره راه هایی هم وجود دارد.
12:2 عصر
آیا همت و کار مضاعف بهترین نسخه است؟
بدست روح اله ریاضی در دسته
2:15 عصر
راه حل بدیهی!
بدست روح اله ریاضی در دسته
یک شبه ضرب المثل مدیریتی وجود دارد که می گوید:«همیشه بدیهی ترین راه حل، بهترین راه حل نیست»
ناظر به آن است که معمولا ما در برابر مشکلات پیش بینی نشده و یا نکرده،می رویم سراغ دم دست ترین راه حل های ممکن که معمولا به مانند یک داروی مسکن ،برای مدت کوتاهی ما را از مشکل فارغ می کند ولی آن را حل نمی کند و در آینده نه چندان دور،مشکل قوی تر شده به سراغمان می آید و ممکن است طی دفعات متوالی ما را از پا در بیاورد.
آنقدر هم مثال به خصوص در کشور ما برای این مساله وجود دارد که نگفتنی هستند و از حوصله خارج؛ البته بعضی هایشان در گذشته نه چندان دور در کشورهای دیگر هم پیاده می شدند.
یک نمونه اش مساله اعتیاد است.وقتی شما به عنوان یک مسوول تصمیم گیر در برابر معضل اعتیاد قرار می گیرید شاید بدیهی ترین راه حل این باشد که جلوی ورود جنس را بگیرید.تا با این کار هم مانع رشد اعتیاد شوید و هم معتادان را به سمت ترک آن سوق دهید.و هم خودتان را وظیفه شناس و در راستای خدمت به مردم معرفی کنید.
طی این سالیان طولانی ،هزاران تن مواد مخدر در کشور ما کشف و آتش زده شده.یکی از مهمترین وظایف و اقدامات پلیس ما که با افتخار هم از آن یاد می شود ،جلوگیری از ورود مواد مخدر به کشور و شهرهاست.
اما همان آمارهای رسمی نشان می دهند که اعتیاد در کشور ما در حال رشد است.
از طرفی طبق بررسی های انجام شده در کشورهای دیگر، با کم شدن مواد مخدر جرایم دیگر چون قتل و سرقت و چاقو کشی رشد فزاینده ای داشتند و جامعه ناامن تر شده.چون افراد معتاد برای دسترسی به جنس نایابی که گران تر شده ،نیازمند مبالغ بالاتری هستند که آنها را به سمت جرایم دیگر سوق می دهد.
همه اینها در مورد مساله ای مثل اعتیاد نشان می دهد که معادله بدیهی و دم دست کمبود جنس مساوی است با کمبود معتیاد و کمبود معتاد مساوی است با بهبود امنیت و آسایش جامعه و ... چندان درست هم نیست.(یا به تعبیر گویاتر چند مجهولی است )
حالا برای جامعه ای که بهره وری و بازدهی در آن پایین است و رقم خوبی در شاخص های رشد و توسعه و علم و ... ندارد هم ،پیچیدن نسخه کار و همت مضاعف ،اگرچه بدیهی ترین راه حل است ولی شاید بهترین آنها نباشد.که در یادداشت بعدی به آن می پردازم.
4:14 عصر
لحظه تحویل سال
بدست روح اله ریاضی در دسته
معمولش به این است که لحظه تحویل سال دوست داریم در کنار بهترین عزیزانمان باشیم، آن هم در عزیزترین مکانها.
برای همین گروهی به مکانهای زیارتی می روند و گروهی دیگر به منزل بزرگ ترها.
سال که تحویل می شود،مختصر دعایی می کنیم و کینه و کدورت ها را به کنار می گذاریم و همدیگر را بغل می کنیم و بر سر و روی هم بوسه روا می داریم.
بعد هم نوبت عیدی دادن می شود.
بعید می دانم کسی در این لحظه ماندگار شده دوست داشته باشد زندان بان باشد؛آن هم برای زندانی که پشت میله هایش مملو از کسانی است که در زندان اند ،چون آزادی شان را تحمل نکرده اند.
خانواده های بسیاری از این بدیهیات و معمولی های ما بهره مند نیستند.
یا عزیزانی در زندان دارند و یا عزیزانی که زندان بان شده اند.
به یاد همه آنان هستیم؛محمد نوری زاد، علیرضابهشتی شیرازی و ...
به امید روزی که چنین زندانیانی نداشته باشیم و زندان بانانمان وجدانی آسوده داشته باشند.
این معز الاولیاء و مذل الاعداء
2:12 عصر
سالی که نکو بود
بدست روح اله ریاضی در دسته
امسال سالی از جنس «درد» بود. سالی که «درد» در آن نهادینه شد.صبحها را با «درد» شروع کردیم و شبها از زور «درد» به خواب رفتیم.
اما «درد» و «درد» مندی آنقدر که اسمشان بد در رفته، مذموم و مطرود و منحوس نیستند،برای همین امسال از نظر من یکی از بهترین سالهای تاریخ بیست و چند ساله کشور ما بود؛ برای اینکه تا وقتی که «درد» نباشد، فکر «درمان» هم نخواهد بود، به خصوص در کشوری چون ایران.
هر سیستمی چون بدن انسان اگر «درد» اش نیاید و این گونه افق دید متولیانش محدود باشد و تلاش و تکاپو و جستجویی برای یافتن مشکلات و معضلات نداشته باشد، با یک سرماحوردگی کوچک،ممکن است نیست و نابود شود.
اتفاقاتی که طی امسال رخ دادند،می توانند به مثابه واکسنی که حاوی میکروب ضعیف شده است ، نگریسته شوند و ضامن بقا و تقویت سیستم شوند، اما اگر به ضرب و زور مسکن و انکار بخواهیم خودمان را سر زنده نشان بدهیم،مرگ این سیستم دیر و زود خواهد داشت، ولی سوخت و سوز نه.
اولین اتفاق فرخنده امسال به رسمیت شناخته شدن انتقادات و اعتراض ها و یا همان ،«درد» بود.
اعتراضات انباشته شده و جهت یافتند،آنچه در درون سیستم و در لایه های مختلف طاقت همه را طاق کرده بود، سر باز کرد.اگرچه به مانند سالیان گذشته خواستند دوباره به بیرون و عوامل بیرونی و دشمن و منافق و فتنه گر و ... ربطش بدهند؛ تا سیستم را سالم ترین و همه را راضی نشان دهند،اما تلاش هایشان به نتیجه دلخواه نرسید،چه اینکه اگر رسیده بود از امام حسین(ع) برای احساساتی کردن مردم استفاده نمی کردند و ترمز این فحش ها و انتقادهای تند و تیز و ویژه نامه های جستجوگر فتنه شان ، باید رنگ و بویی دیگر می گرفت.
این روزها حتی مصلحت طلبها هم به عرصه آمدند و مشکل را فریاد زدند و صرفا منفعت طلب ها بودند که بیان مشکل را به نفع خودشان نمی دانستند و مدام انکارش می کردند.
بت «ما مشکل نداریم و همه خوب اند» شکست!
ساده اندیشی بود اگر اعتراضات و انتقادات را صرفا ما حصل انتخابات و نتایجش و تحریک برخی ها بدانیم، این ها نتیجه برخوردها و روش های قبلی مان بود که همه در ایجاد آن مقصر بودند.
بحث بر سر طبیب درمان کننده هم نیست،چه اینکه برخی گروه معترض فعلی را دارای صلاحیت نمی دانند، بلکه بحث بر سر این است که آقایان و خانم های مسوول و متولی و گرداننده سیستم و یا مسوولان و متولیان گذشته آن ،پذیرفتند کارهایی کردند که اینک «درد» شان می آید و همین باعث شده که جمع نه چندان اندکی از مردم ما معترض هستند به برخی ساختارها و روش ها و افراد.مردم معترض هم فریب خورده و عامل موساد و سیا و ضدانقلاب و... نیستند، اگر اطلاع دقیق ندارند باید روشن شان کرد و اگر درست می گویند، باید اصلاح کرد.
دومین اتفاق فرخنده هم ناتوانی سیستم برای چاره جویی و درمان «درد» بود!
از بس دلمان را به راهپیمایی های حکومتی و مدح و تمجیدها خوش کرده بودیم،به محض وقوع نارضایتی گسترده عنان از کف دادیم و آنچه در خبرهایمان بر ضد اسراییل و پلیس کشورهای پیشرفته در برابر معترضانشان در بوق و کرنا می کردیم ،با برخی تفاوت ها در خیابان های شهرمان اجرا ساختیم.
خودمان را فراموش کرده بودیم و آجرهایی را که سیستم را می ساختند،کج،کج روی هم رفته بودند و چون زلزله ای نیامده بود،از چشم ما به دور بودند.
اما پس لرزه های انتخابات ،دانه به دانه، آجرهای اخلاق و انسانیت و مسلمان بودنمان را لق کرد و نشان داد که این کشتی نجات ادعایی،سوراخ های کوچکی دارد که روز به روز بزرگ و بزرگ تر می شوند و همه را به اعماق غرق شدن خواهند برد.
امسال به روشنی هرچه تمام تر ،ایرادات این سیستم و رویه های غلط گذشته و حال جلوی چشممان قرار گرفت؛ می شود از آنها پند گرفت و به فکر اصلاح شان بود،و هم می شود آن گونه که تا به امروز تبلیغ شده ،تمامی را انکار کرد و سیستم را مقتدرتر و محکم تر و روینده تر قلمداد کرد.
من و دوستانم به عنوان جزیی کوچک از این سیستم ،توجیه و انکار و مصلحت سنجی را به کنار گذاشتیم و فارغ از چپ و راست و اصول گرا و اصلاح طلب و کاندیداها و روسای جمهور قبل و فعلی،عیب ها و ایرادات را گوشزد کردیم.
پند گرفتن و نگرفتن اجزای اصلی و تاثیرگذار سیستم،به خودشان بر می گردد.فقط نباید فراموش کنیم که صبر و یاری خدا اندازه ای دارد.به خصوص که حجت ها را به روشنی تمام کرده باشد و «درد» مان آمده باشد.
2:38 عصر
مطهری علیه مطهری!
بدست روح اله ریاضی در دسته
یکی از مهمترین برکات اتفاقات رخ داده در این چندماهه این بود که برخی ها مصلحت سنجی را کنار گذاشتند.شاید هم به عمق برخی رفتارهای غلط و تبعات و خسارات ناشی از آن بیش از پیش پی بردند و وارد عرصه شدند.
در این بین سه تن از روحانیون جوان به نظر من نقش متفاوت و ویژه ای داشتند.آقایان محمدمطهری، رسول جعفریان و محمدسروش محلاتی.
که در این بین نقش حجت الاسلام سروش محلاتی بسیار ویژه است.ایشان شاید جزو ممتازین حوزویانی باشد که در مورد اسلام سیاسی و نظریات امام(ره) کار جدی کرده و اگر چه یادداشت هایشان شاید به صراحت دو نفر اول نباشد ،ولی به نظرم بسیار ریشه ای تر و در دراز مدت مفید به فایده تر است.
جواب هایی + + + + که به ادعاهای یکی از فقهای شورای نگهبان دادند را اگر یادتان باشد ،بدون پاسخ ماند،چون پاسخی نداشت.
در آخرین یادداشت شان هم به موضوعی پرداخته اند که واقعا برای خود من هم سوال اساسی بود.
برخی دوستان گذشته که با هم رفیق هیات و مناجات و ... بودیم و به نمازشان اقتدا می کردیم،امروز به گونه ای در مقابل ما قرار می گیرند که به مسلمانیمان شک کرده بودیم.و نمی دانستم که کجای کار ما یا ایشان غلط و یا متفاوت بوده که این همه فاصله را موجب شده.
به طور نمونه اصرار و ابرامشان بر دروغ گویی و تایید دروغ گویی دیگران.(یک زمانی اگر یادتان باشد خبرگزاری فارس روزی بیش از ده تا خبر تکذیب شده داشت که نشان می داد این اخبار دروغین سهوی و تصادفی نیستند.)
این یادداشت آخر آقای سروش محلاتی هم بیان می کند که چرا برخی این گونه بی محابا دروغ می گویند و البته معلوم می سازد اختلاف فکری و روشی برخی مدعیان امروز را با راه امام و شهید مطهری و اسلام .
اینکه نظر کسی که مطهری زمان نام گرفته ،دقیقا متضاد نظرات امام راحل و شهید مطهری در امر مهمی چون دروغ باشد خیلی موارد گنگ و سوال انگیز ذهن ما را پاسخ می دهد و علنی کردن این تناقض ها برای کسانی که از سر جهل پشت اینان راه افتاده اند و یا به آنان اعتماد کرده اند را آگاه تر می سازد تا جاهلانه دوغاب را به جای دوغ نپندارند.
5:55 عصر
سالنامه 88(صفحه اول)
بدست روح اله ریاضی در دسته سالنامه
امسال سال تلخی بود، بسیار تلخ؛ آنقدر که برخی آرزوی مرگ کردند و بر درگذشتگان ماقبل امسال رشک بردند.
امسال سال شکسته شدن حرمت ها بود
سال بزرگ شدن کوچک ها و کوچک شدن بزرگ ها
سال دروغ و تقلب و قتل و باتوم
سال به یغمارفتن اخلاق و دریده شدن پرده ی عصمت
سال مسابقه برای اعمال خشونت و حکم قتل و کشتار و سرکوب، صادر کردن
سال آدمهای چهره در هم کشیده و سخنرانی های از روی عصبانیت
سال غزه شدن تهران و بی بی سی شدن صدا و سیما و ...
بقیه اش را نگویم
اما این رسم روزگار است که برای دیدن خوبی ها و شیرینی ها و راستی ها ،باید بدی ها و تلخی ها و ناراستی ها به جولان بیایند.
اگر چه امید و آمال هایمان رنگ باخت،ولی واقع نگر شدیم
اگرچه دلهایمان شکست، ولی چشمانمان باز شد
اگرچه اشک ها در چشممان جمع شد و سوزش گاز اشک آور و باتوم و ... را چشیدیم ،اما یک لحظه فکر کردیم
از جنس همان تفکری که شاید برتر از عبادت های بی تفکر باشد
امسال سال شکسته شدن حصارهایی بود که خواسته و یا ناخواسته به دورمان کشیده بودیم
سال از رونق افتادن توجیه ها و عیان شدن اسرار درون
از شکستن قفس تا به پرواز آمدن ،راهی دشوار در پیش است،و مهم آن است که ثابت قدم باشیم
دوست عزیزم،آزادی ات ! آزادی مان! مبارک و فرخنده
امیدوارم رفتنمان ، طعم رسیدن را بچشد(1)
و به امید روزهای بهتر،و سالهایی منطبق بر آرزوهای زیبایتان.
(1) موجیم و وصل ما از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است(قیصر امین پور)
12:21 عصر
حفظ نظام!
بدست روح اله ریاضی در دسته
یک جمله معروفی از امام(ره) است که چند ماهی است در کنار یکی دوتا جمله دیگر، تبدیل به مهمترین و پرکاربردترین جمله کشور شده.که «حفظ نظام از اوجب واجبات است!» و مدام از قول برخی مسوولین می شنویم که مگر امام(ره) نفرمود که کذا....
برای همین از سپاه و بسیج و نیروهای امنیتی گرفته تا دولت خدمتگذار!همه مسابقه گذاشته بودند تا نمره بیشتری در دفاع از حفظ نظام بگیرند.از زندانی کردن های پیش گیرانه و حمله های فتح المبینانه به منازل،تا توهین و تحقیر و له کردن شخصیت زندانیان،تا حتی به قتل رسیدن برخی،فحش و ناسزا گفتن به بسیاری از مسوولین فعلی و گذشته تا دستور به قتل و بگیر و ببند و برخورد قاطع و ... ای که از حوصله شما و این قلم خارج است.
اما سوالی که برای من و احتمالا برخی از افراد ایجاد شده این است که آیا امام (ره) به دستاورد جدیدی رسیده اند یا حرفشان مطابق بر آموزه های اسلام بوده؟یعنی آیا زمان پیامبراکرم(ص) و امامان معصوم که دو تن شان به حکومت هم رسیدند ،این قانون و اصل حفظ نظام از اوجب واجبات است وجود داشته و یا از اقتضائات عصر حاضر است؟
بگذریم از این استدلالی که برخی بزرگان انجام دادند و حفظ نظام را به منظور حفظ اسلام دانستند و لذا برخورد غیر اسلامی برای حفظ نظام را رد کردند.
نگاهی به زندگانی معصومین حکومت کرده در صدر اسلام نشان می دهد که گویی آن بزرگواران از این روش های امروزی برای حفظ نظام آگاه نبودند و یا این اصل را قبول نداشتند.الان نیروهای امنیتی با تکنیک های خاص خودشان سعی در فهمیدن آن دارند که در کجاها بر علیه نظام حرکتی در حال انجام هست و یا احتمال حرکتی وجود دارد و یا به منظور پیش گیری از برخی حرکت ها وارد عمل می شوند.
در حالی که معصومین ما بر اساس تفکر شیعی ولی الله اعظم بوده و به اذن خدا از تمام اسرار عالم آگاه بوده اند.یعنی کارشان به حدس و گمان هم نمی رسیده.می دانستند در دل فردی چون عمر چه می گذرد و از گذشته و آینده اش هم باخبر بودند.
برای همین اگر رویه های امروز را بپذیریم باید زبانم لال بر پیامبر اکرم و امیرالمونین و امام مجتبی خرده بگیریم که چرا نتوانستند مانع از دست رفتن نظام اسلامی شوند(همان کاری که امثال حسینیان انجام دادند و صلح امام حسن(ع) را به نفع ایشان نداستند).و کار را به جایی رساندند که برخی مدعی اند تا به امروز حکومت اسلامی واقعی تشکیل نشده و در کشور ما بعد از 1400 سال اولین تجربه رخ داده.
برای پیامبر اکرم کاری داشت که عمر و ابوبکر را زندانی کند (به خصوص که رییس قبیله و ... هم نبودند و اتفاقا بیشتر اعتبارشان هم به واسطه همراهی با پیامبر بود) و مقدمات جانشینی علی(ع) را فراهم کند و بعدش که آب ها از آسیاب افتاد ،آن انحراف دهندگان را با شرط سکوت آزاد کنند و به اوجب واجبات عمل فرمایند.
یا مثلا امیرالمونین با یک دروغ مصلحتی مانع حکومت یازده ساله عثمان شوند و یا با اطلاع از کارشکنی طلحه و زبیر ،مانع حرکت آنان از کوفه شوند و....
به نظر من رمز ماندگاری آن بزرگواران اتفاقا در این بوده که سعی نکردند ،به منظور توجیه هدف،وسیله را توجیه نکنند و برای همین اگرچه کل دوران حکومت شان به بیست سال هم نمی رسد،اما حاکم بر دلها شده اند و آن روزی که آخرین غایبشان ظهور می کند ،مردم فوج فوج به گرد او حلقه خواهند زد.
6:18 عصر
وطن دوستی !
بدست روح اله ریاضی در دسته
"انا نحب خلیج الفارس و سپاهان الایرانی"
8:21 صبح
دکتر قول داد
بدست روح اله ریاضی در دسته
قول دادند که تورم بیش تر از 11.6 درصد نشود.
حالادیگه حرفیه؟
دستتان درد نکند از این تلاش های فشرده و شبانه روزی
یا می دانستید سر کارید و یا سر کار رفتید.
رای تان را بدهید و بروید دنبال کارهای کوچک تری چون نامه تقدیر و تشکر نوشتن
این کارها و حرف ها به شما نیامده که فضولی اش را می کنید.
این یادداشت هم خواندش بد نیست اگر چه تکراری است.
11:22 صبح
تفاوت عاقل و جاهل
بدست روح اله ریاضی در دسته
(امام علی علیه السلام)
درباره
آرشیو یادداشتها
-
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
آبان 1387
آذر 1387
دی 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
شهریور 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
دی 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
آذر 93
مهر 93
دی 93
دی 94
تیر 94
بهمن 94
یادداشتهای آرشیو نشده
پیوندها
-
ام بی ای
محمدرضا اسدی
حسین حمیدی
حسین دسته باشی
مهدی قمصریان
نجوای من
برداشت های روزانه محسن
آیت خدا ؛مرتضی تهرانی
محمدجواد
مجتبی حاجی قاسمی
محمود
محمدحسین حسینی
دکتر حسن سبحانی
در حیرت
آریان گلصورت
علیرضا
عوام الناس
فریدمدرسی
اسحاق رهنما
دل نوشت
کوروش علیانی
دغدغه های حاجی
جنبش سبز
مسعود دیانی
محسن بیات زنجانی
مجتبی جراحی
سلمان عزیزم
مجید
آنتیک
وبلاگ خودم (بلاگفا)
وبلاگ ازلی ام
تورجان
نانوشته های یک ناشناخته
مه دی
خارج فقه استاد سروش محلاتی