سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/2/26
2:18 عصر

انتقال مشکل!

بدست روح اله ریاضی در دسته

برای آنهایی که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند مساله ترافیک تبدیل به اتفاقی روزمره شده است.حتما در طول مسیر کار و منزل، با تقاطع ها و خیابان هایی مواجه شده اید که بار ترافیکی بالایی دارند و معمولا هم انتقاد کرده اید که چرا فکری به حال این ترافیک و رفع آن نمی شود.اما اگر مسئولان شهری به مانند شما به فکر بیافتند و مشکل ترافیک آن تقاطع و خیابان را با ساخت پل و تقاطع غیرهم سطح حل کنند ایا مشکل ترافیک منطقه شما حل خواهد شد یا بار ترافیکی به چند خیابان و تقاطع آن طرف تر کشیده می شود و این رشته سر دراز خواهد داشت؟

در حقیقت نصب پل به مانند مسکنی عمل می کند که وظیفه اش تنها انتقال درد از نقطه ای به نقطه دیگر است و الا توانایی درمان درد را ندارد.

متاسفانه آنچه در سطح کلان مدیریت در دولت و حتی شهرداری تهران مشاهده می کنیم از همین نبود نگاه سیستمی نشات گرفته است.

در نگاه موضعی شما فقط به درمان یک مشکل توجه کرده و تمام هزینه و زمان تان را به آن اختصاص می دهید در صورتی که این بدن اجتماع نیازهای دیگری هم دارد و چه بسا حل یک مشکل بدون در نظر گرفتن سایر موارد حتی مشکل زا هم بشود.

بگذارید دو مثال بزنم.

همین چند روز پیش روزنامه همشهری تیتری زد که سرانه فضای سبز تهرانیها با احداث پارک ولایت به استاندارد جهانی رسید.خوب سوال اصلی این است که دیگر در چه مواردی از مدیریت شهری ما به استاندارد جهانی رسیده ایم؟

اینکه یک پادگان عظیم در تهران را کاملا تبدیل به پارک کنیم و به فضاهای فرهنگی، ورزشی، اجتماعی و دیگر متغیرهای محیطی و انسانی بی توجه باشیم و حد آنها در درجه پایینی باشد کافی است؟

مثلا مساله توزیع مواد مخدر که پایگاه اصلی اش برای مشتریان رده آخر پارک ها هست، با این گسترش یک باره ، به معضلی جدی تر نبدیل نمی شود؟

یا ماجرای مسکن که دولت محترم از حل شدن آن تا سال 92 خبر می دهد.ایا مردم الان فقط مشکل مسکن دارند و انبوه سازی و شهرک های اقماری و با فاصله زیاد از مراکز و ... در کنار داشتن مشکلات خاص خودش باعث نمی شود که در صورت فرض محال حل شدن مشکل مسکن ،توجه جامعه به سمت های دیگری برود که شاید معضلات بزرگتری از بی مسکنی را به همراه خود بیاورد که با این راه حل هایی که با فرض ثابت بودن دیگر متغیرها ارائه می شود قابل حل نباشد؟

برای همین کار جهادی و تلاش شبانه روزی بدون داشتن نگاهی همه جانبه و تفکری سیستمی چه بسا جز خستگی ،دست آورد دیگری نداشته باشد و ما را از چاله به چاه بیاندازد.

پی نوشت:می دانم که این مساله نیازمند توضیحات بیشتری بود ولی از حوصله وبلاگ خارج می شد و سعی کردم به صورت خلاصه معضل نبود تفکر سیتمی را بیان کنم.


90/2/23
11:53 عصر

هشدار می دهم،پس بصیرت دارم!

بدست روح اله ریاضی در دسته

یک عده انگار تنها وظیفه شان هشدار دادن است.دائم به دنبال موضوعی می گردند که شایسته هشدار باشد و بعد در هر تریبون و منبری که گیر می آورند شروع می کنند به هشدار دادن!

آن چنان هم یا اعتماد به نفس این کار را انجام می دهند که گویی در به وجود آمدن موضوع مورد هشدار، آنها هیچ نقشی نداشته اند و الان صرفا در جهت تنویر افکار عمومی و امر به معروف و نهی از منکر قدم بر می دارند.

آنهایی که وقتی شعار داده می شد :«مناظره به پا شد  ... کله پا شد» غش و ضعف می کردند و ماشاا... ماشاا... گویان این شعار را دشمن شکن می دانستند ،امروز باید ثمره دفاع چشم و گوش بسته شان از بی قانونی و پا گذاشتن بر روی اخلاق و شرع را پس بدهند.

اما گویا به جای پاسخ گویی فرار به جلو گزینه مطلوب تری خواهد بود.و چه چیزی بهتر از فریاد های آی دزد! آی دزد! هشدار آمیز که حواس همان عوام صاحب بصیرت شان را پرت کند،اگر بکند!


90/2/22
12:12 صبح

حکم ولایی

بدست روح اله ریاضی در دسته

استاد عزیزم جناب سروش محلاتی در مطلبی خواندنی به بیان وجوهی که می تواند حکم ولایی و حکومتی را اختلاف زدا و یا اختلاف زا بکند،بیان کرده است.که خلاصه اش را در ادامه می آورم.

موارد موفقیت آمیز:

1-حکم حکومتی در قانون پیش بینی شده باشد و اعتبار حقوقی نیز داشته باشد.

2- حکم توسط کسی صادر شود که دارای مرجعیت فقهی و فراگیر باشد و یا در امری صادر شود که اکثریت مراجع در آن اتفاق نظر دارند.(برای دیدن مثالها به اصل یادداشت مراجعه کنید)

عواملی که می تواند موفقیت این حکم را تحت تاثیر قرار دهد:

1- عدم قبول داشتن ولایت مطلقه فقیه توسط تعداد قابل توجهی از مراجع در گذشته و حال.(مانند آیات بهجت، وحید، شبیری و...)

2- عدم قبول داشتن شعاع نفوذ بی حد برای حکم حاکم و معتبر نداستن ان نسبت به فتوای در نظر برخی فقها.

3- نداشتن زمینه مناسب اجتماعی و حتی برداشت هایی که حکم را جانبدارانه و یا فاقد دلیل روشن و قابل قبول می داند.

4-  عدم تاکید لازم بر ولایت مطلقه در قانون اساسی و برداشت هایی که به خاطر عدم صراحت این قانون از آن استنباط می شود.

نتیجه: بهتر است اگر می خواهیم به حکم حکومتی استناد کنیم،به گونه ای شفاف و صریح در قانون قرار گیرد تا ...


90/2/16
12:4 عصر

پیش گویی!

بدست روح اله ریاضی در دسته

«ما که در جریان امور هستیم، مى‌بینیم میدانیم که اینها خلاف واقع است؛ فحاشى کردند؛ رئیس جمهور را خرافاتى، رمال، از این نسبت‌هاى خجالت‌آور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زیر پا گذاشتند.» اینجا

اینها بخشی از خطبه های 29 خرداد است.

حالا این تیترها:

فرمانده سپاه: مردم به دنبال جن و انس نیستند. اینجا

نظر مراجع درباره رمالی و جن گیری اینجا

رابطه جن گیر با جریانی در دولت اینجا

حالا قضاوت با خودتان.آن موقع چه کسی درست می گفت؟ چه کسی نسبت خجالت آور می داد؟

و چه نتایجی می توان گرفت؟ بگم...؟


90/2/15
6:1 عصر

دفاع قرون وسطایی!

بدست روح اله ریاضی در دسته

من نمی دانم واقعا حواسشان هست چه کار می کنند؟

همه چیز از یک سوال کوچک شروع می شود: ایا همه آنچه که به ما می گویند درست است؟

و بعد در صورت تهدید و انکار این سوال رسوب می کند در وجود آدمی و اگر حتی سالها به آن فکر نکند، روزی باز خواهد گشت و فکر نکردن به آن ناممکن خواهد شد.

و بعد اگر بخواهند موضوع مورد سوال را آنقدر بالا ببرند که کسی در کوتاه مدت توانایی رسیدن به آن را نداشته باشد ،ولی آنقدر این سوال ها را روی هم انباشته می شود و ذهن و فکر آدم ها جرات پیدا خواهد کرد که بالاتر برود و دستش به موضوع مورد سوال برسد.آن موقع است که بعد از آن همه مجاهدت دیگر سوالی در کار نخواهد و کار به بازجویی و احساسات می رسد و رها شدن موضوعی که بیش از حد بلند شده باشد،نتیجه ای جز شکستن آن و از بین رفتن اش نخواهد داشت.

همان اتفاقی که در عصر رنسانس افتاد و دین و مذهب و کلیسا سالیان سال مهجور ماند و الان شبیه زنگ تفریحی شده برای تسکین وجدان دردی که گاه به سراغ انسان غربی می آید.

تقاضا دارم که ولایت فقیه را در حد توحید و چه و چه بالا نبرید و دست نیافتنی اش نکنید، که اگر حتی جلوی سوال های امروز ما را بتوانید با این کار بگیرید، فرداها اتفاقی خواهد افتاد که از رنسانس هم عمیق تر و دامنه دارتر خواهد بود.

من پیش گو نیستم ولی تاریخ درس های تکراری زیادی دارد.کافی است یک بار پاس اش کرده باشید!


90/2/15
10:51 صبح

حکم حکومتی و وحدت فرماندهی!

بدست روح اله ریاضی در دسته

در مورد حکم حکومتی سخن بسیار است و مجال برای پرداختن به آن کم.اما آنچه مرا به نوشتن در این باره ترغیب کرد استدلالی بود که از طرف توجیه گران این حکم مطرح شد و آن را مصداقی از وحدت فرماندهی در دانش مدیریت دانستند که باید این موضوع کمی شفاف تر شود.

اصل وحدت فرماندهی یک از اصول زیر مجموعه اصل اختیار است که بنا بر آن در سلسله مراتب اختیار در سازمان که قبلا هم به آن پرداختم،می بایست وحدت فرماندهی و حتی وحدت مدیریت وجود داشته باشد و افراد از یک نفر دستور بگیرند تا تشتت ارا و سردرگمی به حداقل برسد.

ملاحظه می کنید که معنای این اصل این نیست که در جمیع امور فقط یک نفر حق دستور دادن دارد بلکه در هر امری بهتر است(گاهی اوقات هم می تواند بدتر باشد چون اصول مدیریتی محض و جهان شمول نیستند) یک نفر دستور دهد.اما این یک نفر از کجا می آید؟ما می توانیم هر کسی را جای آن یک نفر بنشانیم و برایش قدرت و اختیار بالایی در نظر بگیریم؟

قطعا نه! اصل وحدت فرماندهی دو اصل دیگر را نیز در بر می گیرد و از طریق رابطه مکملی با آنهاست که معنی می یابد.

اولی اصل تخصص است.اگر قرار است کسی در امری حق دستور داشته باشد حداقل حتی عقلایی اش هم این است که او در آن زمینه متخصص باشد.اگر هم نمی تواند خود متخصص باشد از پشتوانه و مشاوره تخصصی بهره مند باشد.از لحاظ عقلایی و مدیریتی نمی توان وحدت فرماندهی در مورد امری اقتصادی را به یک فقیه عادل باتقوا و ... بسپاریم.چه اینکه اقتصاد تعریف خودش را دارد و تحلیل آن نیازمند دانش مختص به آن است.

دومی هم اصل پاسخگویی است.این درست است که در برخی موارد چاره ای جز تصمیم گیری سریع داریم و تصمیم جمعی و مشاوره و ... زمان را تلف می کند اما اگر با اتکا به اصل وحدت فرماندهی تصمیم غلطی گرفته شد بعدا باید تصمیم گیرنده نسبت به تصمیم اش پاسخگو باشد و اگر نتواند از آن دفاع کند وحدت فرماندهی اش سلب گردد.نه اینکه مدام روی ان تصمیم غلط پافشاری شود و حتی با تدبیر و درایت خوانده شده و کسی جرات نکند بگوید بالای چشم اش ابروست!

اگر وحدت فرماندهی همراه با تخصص و پاسخ گویی باشد خطرات اش به حداقل می رسد والا این جوری مایه گذاشتن از علم فقط کار کسانی است که می خواهند با سواستفاده از علم و نادانی افراد توجیهی برای کار خودشان بتراشند.


90/2/8
1:16 عصر

وزیری که نمی خواهد دوباره سرباز شود!

بدست روح اله ریاضی در دسته

اگر از طرفداران دیروز و امروز محمود احمدی نژاد بخواهید دو ویژگی بارز شخصیتی او را برایتان بیان کنند بی شک «شجاعت»  و «کیاست» او جزو سه مشخصه بارز او خواهد شد.

این دو مشخصه بارها و به خصوص در مناظره 13 خرداد 88 خودش را جلوه نمود و همان طرفداران به نیکی از ان یاد کردند.

من به جد بر این باورم که برخورد امروز احمدی نژاد در برابر ابقای وزیر اطلاعات که به زعم من تنها لایه بیرونی این ماجراست ،نشات گرفته از همان کیاست و شجاعتی است که طرفداران جدیدا منتقد شده او که روزی به آن می بالیدند،در مقابلش جبهه گرفته اند.

برای روشن شدن موضوع نیازمند ارائه مثالی هستم.

در بازی شطرنج دو نوع وزیر وجود دارد.یک نوع وزیری است که از ابتدا در بازی وجود دارد و در کنار شاه قرار گرفته و وزیر دوم حاصل رسیدن سربازی به انتهای صفحه شطرنج است.

احمدی نژاد به درستی می داند که وزیری او ناشی از سربازی او بوده است و اگر تن به چنین وزارتی داده شده ،تنها و تنها برای آن بوده که وزیر و رخ و فیل حریف با حصر و زندان و تهدید از میدان به در شوند و شاه مقابل در مضیقه قرار گرفته و مدام امتیاز دهد.

و حال که این مهم ها تا حدودی محقق شده است،شاه و یا شاه زادگان نمی خواهند چنین وزیری را در کنار خود ببینند و حال نوبت سربازی دیگر است تا به یک باره وزیر شود.

البته بدیهی است که این تنها سقوط از مقام صدارت نیست، و کسی که خود برای حذف رقبا دست به هر بی اخلاقی ممکن زده است،و تنها بنا بوده است نقش نردبان را بازی کند، بعد از آنکه همه از رویش رد شدند چه سرنوشت شومی در انتظارش خواهد بود؟

برای همین کیاست است که رییس دولت دست به شجاعت زد و واقعه ای رقم خورد که حتی امثال بازرگان و بنی صدر هم جرات انجام آن را نداشتند.

وزیر بازی ما دو نکته را به خوبی می داند.اول آنکه دوستان اندکی دارد و ویژگی های شخصیتی او چون خودمحوری و عدم رعایت احترام و برخورد مناسب ،همان اندک دوستان او را نیز اندک تر ساخته است.

همچنین همین میزان محبوبیتی که دارد،به خاطر رسانه ها و حمایت هایی بوده که به دلیل نقشی که می بایست ایفا می کرد، در اختیارش قرار داده اند.و الا اکثریت مردمی که امروز به استقبال او می ایند فردا به استقبال رییس جمهور دیگری خواهند رفت که در جواب نامه هایشان تراول بفرستد و حتی شاید از او انتقاد هم بکنند که چرا بهشان کمتر از رییس جمهور بعدی می رسیده است.

برای همین وزیر می داند که تنها راه وزیر ماندن و حتی حذف نشدن اش حضور او و حلقه محدود دوستانش در قدرت است و این تنها در حالتی محقق می شود که در مجلس بعدی سهم قابل توجهی داشته باشد و این او باشد که تعیین کند سرباز بعدی که می تواند به وزارت برسد چه کسی است.

احمدی نژاد الان امتیاز می خواهد و نشان داده است برای دستیابی به انچه می خواهد حاضر به انجام دادن خیلی کارهاست.کارهایی که روسای دولت های قبل شاید اگر انجام می دادند امروز به الفاظی چون فتنه گر و محارب و ... ملقب نمی شدند.


90/2/6
12:11 عصر

نگاه مقبول

بدست روح اله ریاضی در دسته

اگر کسی مغازه‌ای با 100 تومان سرمایه در اختیار دارد، و مرتب با این سرمایه هزینه زندگی‌اش را تامین کند، اول ورشکستی اوست.

با نفت‌فروشی نمی‌توان کشور را اداره کرد. به خاطر اینکه نفت سرمایه است و اگر سرمایه را دادیم باید کارخانه ایجاد کنیم.

اداره مملکت به این نیست که انسان سرمایه را بفروشد و هزینه را تامین کند، بلکه باید سرمایه را به سرمایه تبدیل کنیم و از سود آن بهره ببریم.

شنیدن این جملات از یک اقتصاد دان شاید بدیهی باشد اما وقتی ببینی این جملات را یک عالم دینی و فیلسوف متبحر گفته،ان موقع است که شیرینی دوچندانی نصیبت می شود و دینی که این بزرگان داعیه دارش هستند برایت شیرین تر و قابل درک تر است تا دینی که امروز در بیشتر تریبون های رسمی تبلیغ می شود.

کاملش را اینجا بخوانید.


90/2/5
11:5 عصر

توضیح واضحات!

بدست روح اله ریاضی در دسته

این نظرات مدیریتی که به اقتضای رشته تحصیلی ام در وبلاگ مطرح می کنم،نظراتی هستند که من بیشتر پسندیدم و یا در تحلیل برخی موقعیت ها به نظرم کاراتر هستند.اصلا منظورم این نیست که این زاویه دید و concept ای که من ارائه می کنم عین حقیقت و واقعیت است و بقیه نظرها چرت اند.که اگر روزی این جوری بخواهم نقد کنم فرقی بین خودم و برخی حضرات مسئولین نمی بینم و خدا آن روز را برایم نیاورد.

اما در عالم علم طبیعی است که هر کس بخواهد نظریه های خودش را متقن تر بداند و سر آنها با دیگران بحث کند.برای همین هم هست که خیلی دست به عصا و با گزاره هایی که عدم قطعیت شان بالاست صحبت نمی کنم و گاه به گونه ای می نویسم که برخی فکر می کنند می خواهم نظر خودم را تحمیل کنم.

فضای وبلاگ آنقدر اجازه به تردید و بیان تمامی زاویه دید ها نمی دهد.برای همین این قطعیت ها را بگذارید به حساب اینهایی که گفتم و الا چه کسی است که ادعا کند من عالم دهرم و می خواهم جهان را مدیریت کنم؟اگر چه از این دست آدمها هم در کشورمان داریم.


90/2/5
10:28 صبح

واقعیت؟

بدست روح اله ریاضی در دسته

مدیر یک سازمان معتقد است که سازمان تحت مدیریتش در بهترین حالت ممکن قرار دارد.

مدیر سازمان رقیب معتقد است که سازمان او بهتر از سازمان های دیگر است.

کارمند سازمان یا از سازمانش راضی است و یا می خواهد استعفا بدهد.

مشتریان نسبت به سازمان ذکر شده چه قضاوتی دارند؟

و سوال اصلی اینکه واقعیت آن سازمان چیست؟ایا هر کسی می تواند برداشت خودش از سازمان را به اکثریت تعمیم دهد و مخالفانش زا به سکوت وادارد؟

«نباید به گونه ای صحبت و یا مطلبی نوشته شود که القای تنش و درگیری در جامعه باشد زیرا این موضوع، خلاف شرایط کنونی کشور است»


   1   2      >