حاصل عمر امام(ره)،
فقیهی که بسیاری او را سرآمد فقیهان امروز می دانستند و او را صرفا شایسته ی لقب
آیت الله العظمی بودن می خواندند، در حالی به دیدار استاد خویش شتافت که در طول
عمر 87 ساله اش به جز مدت کوتاه 10 ساله(57 تا 68) در بقیه دوره ها آن چنان که
باید قدر دانسته نشد و اگر چه مرارت های جسمی زیادی در طول دوران طاغوت متحمل شد ،ولی
آن چه به او در دوره بعد از عزل از رهبری رسید بسیار تاسف بارتر و عمیق تر بود.
تصویر رسمی و
حکومتی که از ایشان در رسانه ها و تریبون های وابسته به حکومت تبلیغ می شود،در
عبارت «شیخ ساده لوح» بودن ایشان خلاصه می گردد.
عبارتی که به صورت
توهین آمیز از دهان هر فرد عامی و بی سواد و گاه سرتاپا گناهی به ایشان حواله می
شد و این عمل متاسفانه با تایید و یا سکوت برخی از مسوولین و بزرگان ،عملی موجه و
حتی ثواب لقب می گرفت.
اگر چه ممکن است از
سطور اولیه این نوشته گمان برید که من قصد تعریف و تمجید بی حد و حصر و یا مرده
پرستی از آیت الله العظمی را دارم،ولی واقعیت آن است که در زندگی ایشان نقاط مبهم
بسیاری وجود دارد که هیچ کدام از تفسیرهای حکومتی که تا به امروز اغلب آنها را
دیده و شنیده ام ،نتوانسته اند آن نقاط ابهام را رفع و رجوع کنند.
حتی اگر تمام آنچه
سعی دارند در مورد بیست و چند سال آخر عمر او به ما بقبولانند را بپذیریم ،نمی
توانیم خدمات بی حد و حصر او در سالهای قبل را نادیده بگیریم.
حصر ،عدم امکان
انجام تدریس آنگونه که در شانشان بود ،حذف تصویر ایشان در موقعیت هایی چون مجلس
خبرگان،زدن ابتکاراتی چون روز قدس و هفته وحدت به نام دیگران، تاثیر ایشان در مطرح
شدن و بزرگ شدن برخی کسانی که امروز شناخته شده اند و ... مواردی است که به نظر من
دلایل عاقلانه و انسانی برای آنها وجود ندارد.
از نظر من آیت الله
العظمی منتظری با حتی قبول تمام تفاسیر نظام خواسته از او ،شخصیتی بود که می شد
بیش از این ها از او در اعتلای نظام و افزایش قدرت حقیقی عقلایی و ... آن ،از او
بهره برد.
جامعه ما تبلیغ می شود ،می بایست برای اثبات سفیدن بودن یک نفر ، به گونه ای دیگران را سیاه نشان داد ،که ظرفیت های
سفید وجودشان نادیده گرفته شود و معطل بماند.