شوره زارم، کویرم، هبوط ام
مثل فردای توفان لوط ام
میوه هایم همه خشک و گس شد
همدم طعم کاج و بلوط ام
نقش واری از آلام خویش ام
حبس در میله های خطوط ام
آرزوهای وارونه دارم
در بلندی به فکر سقوط ام
عطر من بوی کافور دارد
سنگ بگذار روی حنوط ام
شعر گفتن دوای دلم نیست
قافیه باختم، در حبوط ام