جشنواره امسال تا اینجای کار استثنایی ترین جشنواره ای بوده که تا به حال دیده ام. تک جمله ها در مورد فیلم ها:
خوب، خیلی خوب و عالی که دیدنشان توصیه می شود:
چ: به وجد آمدم و می خواستم تا خانه پیاده بیایم، ولی ماشین برده بودم/
خانه پدری: دو اپیزود اول میخکوب تان می کند و فراتر از کیانوش عیاری است اما در ادامه به سابق بر می گردد.
طبقه حساس: نتوانسته مارمولک و لیلی با من است را تداعی کند، ولی سر پا مانده
عصبانی نیستم: فیلمی گیج کننده و نوآور ترین فیلم جشنواره
زندگی مشترک آقای محمودی و بانو: همه چیز سر جایش است به جز برخی موارد اضافی و برخی بی حوصلگی ها در فیلم نامه
ملبورن: دوست اش دارم ولی حاضر نیستم پایش بایستم
متوسط هایی که به یک بار دیدن شان می ارزد:
قصه ها: اگر فیلم های قبلی اش را ندیده باشیم تکلیف مان با فیلم مشخص نخواهد بود
بیگانه: گاهی آنقدر در خودمان می پیچیم که کلاف سردرگمی می شویم
مهمان داریم: فیلم متوسطی که به همه مان روحیه ای خاص داد.
رد کارپت: عطاران به مانند ساک اش که در آن بیسکویت مادر و شلنگ آورده به تنهایی باتر فیلم را به دوش می کشد.
نبینید هم چیزی از دست نداده اید:
آرایش غلیظ: وقتی همه چیز فانتزی و اتفاقی می شود ولی بازی های خوب دارد
معراجی ها: محصول سینمای رانتی و یک سوال: ده نمکی کی قرار است کادربندی یاد بگیرد؟
مردن به وقت شهریور: بعضی ها فرزند زمان خودشان هم نیستند و فقط ادایش را در می آورند.
شیار 143: حوصله ام سر رفت و اگر حضور دوستان نبود حتما رهایش می کردم
چندمتر مکعب عشق: فرم درخشان و سوژه ای تکراری
پنج ستاره: وااااااااااااااااااای!
اشباح: از این پس در به کار بردن لفظ استاد وسواس بیشتری به خرج می دهم