قبل از انتخابات که با برخی از دوستان در مورد ضرورت شرکت در رای گیری صحبت می کردم، یکی از استدلال هایم این بود که رای می دهم تا وضع از اینی که هست بدتر نشود.
الان هم سر همین حرفم هستم و به نظرم یکی از بهترین گزینه ها برای تحقق این موضوع ،به عنوان رییس جمهور انتخاب شد.
اما نکته ای که هم برای من و هم برای برخی مسئولین انتخاب شده در دولت فعلی وجود دارد آن است که مفهوم بدتر نشدن وضع و اعتدال و فراجناحی بودن نباید یک جورهایی قاطی شود.
این که می گوییم وضع بدتر نشود خیلی بستگی به وضعیتی که الان در آن هستیم ،دارد. یک موقع شما چند متر با پرتگاه فاصله داری و اگر هیمن جا به ثبات برسی خطری شما را تهدید نمی کند. یک موقع می بینی اگر شما حتی سر جایت بایستی ،ولی پرتگاه به سمت شما خواهد آمد. یک موقع دم پرتگاهی و یک لغزش منجر به سقوط مرگبار می شود و یک موقع، داری توی پرتگاه می افتی و دست ات به شاخه چوب خشکی بند است که هر لحظه ممکن است بشکند.
به غیر از حالت اول، در بقیه موارد ماندن در وضع فعلی نه مفید است و نه معقول. یعنی باید ببینیم چقدر وضع خراب است. دولت فعلی اصرار زیادی بر حل مساله سیاست خارجی و اقتصاد دارد، چرا که می داند مثلا الان نمی شود در همان وضع قبلی ماند.بلکه شرایط به گونه ای است که فشار تحریم و وضع بد اقتصادی و انزوای سیاسی ، روز به روز بیشتر می شود.الان نمی شود گفت ما سعی می کنیم تورم چهل درصدی را تثبیت کنیم و یا مثلا تحریم های فعلی را غمی نیست و سعی می کنیم بیشتر نشود و انزوای کنونی عزت مدارانه است!
اما با وجود آنکه همین وضع در سایر حوزه های ما نیز ساری و جاری است، اما برخی انتصابات انجام شده ، چندان خوشایند نیست.
یک بار به برخی از وزرای نه چندان مناسب اشاره کردم که هم اکنون نتیجه فعالیت آنها را مشاهده می کنیم. به طور نمونه در وزارت ارشاد و کشور و ارتباطات، واقعا اتفاقات عجیب و غریبی در حال رخ دادن است.
نمونه اش سازمان سینمایی و تداوم حضور جمال شورجه در شورای پروانه ساخت. یعنی زین پس سینمایی که اگر هنوز برایش ته مانده جانی باقی مانده باشد از صدقه سر آقای شمقدری و رفقا در معرض نابودی است، و فیلمسازانی که به خاطر برخی سخت گیری های نجومی عطای فیلم سازی را بخشیده بودند، دوباره سر و کارشان به امثال آقای شورجه ای بیافتد که ملاک اش برای درست شدن خانه سینما، دفن چند شهید گمنام در ساختمان آن است. کسی که قطعا انسان محترمی است ولی بعید می دانم سینما را بفهمد و نگاه اش هم که چه عرض کنم!
اگر قرار باشد با کمی تعدیل ،همان سیاست های مضمحل کننده قبلی ادامه پیدا کند که دیگر چیزی باقی نمی ماند که بتوانیم در موردش حرف بزنیم.سینمای امروز حاصل همان جمال شورجه هاست که خودشان و نظرشان محترم هستند و البته نتیجه اش هم مشخص.حداقل قبلی ها و سیاست ها و آرمان هایان را همه می شناختند و تکلیف شان با آنها مشخص بود اما با توجه به سیاست های جدید،برخی از انتصاب های جدید را کجای دلمان بگذاریم واقعا!