اول: این جماعت شکست خورده در انتخابات چقدر به این انتخاب شهردار نیاز داشتند که اخبار سراسری انتخاب شهردار تهران را می کند اولین خبر و ارتباط مستقیم می گیرند با جناب سردار و سوریه و اولین سفر وزیر امور خارجه می روند جزو باقالی ها.
دوم: این رفتارهای خیلی بد که طی دو سه روز اخیر رخ داد و اصول گراها امثال جدیدی و رضازاده را چون خلاف آنها رای داده بودند متهم به فروش رای کردند و اصلاح طلب ها الهه راستگو و دنیامالی را به خاک مذلت نشاندند، واقعا مشمئز کننده بود.این حرف های عابدزاده در مورد فضای زندگی در خارج، خالی از لطف نیست.
سوم: من با شهردار شدن هر دو قالیباف و محسن هاشمی مخالف بودم. گزینه مناسب از دید من می توانست خانم ابتکار باشد که اصلا به مرحله نهایی نرسید.
چهارم: از وقتی آقای هاشمی دوباره به عرصه اول سیاست کشور برگشت مسایلی که حول و حوش وی رخ می دهد را نباید صرفا سطحی و در لایه های رویی تجزیه و تحلیل کرد. ایشان همیشه نشان داده که بر خلاف احمدی نژاد و جریان اصول گرایی، تبحر خاصی درحرکت در لایه های زیرین دارد که انتخاب رییس جمهور نزدیک به ایشان در انتخابات اخیر یکی از بهترین نمونه هاست.
پنجم: انتخاب قالیباف از نظر من محاسن بیشتری برای جناب هاشمی داشت که به برخی از آن مزایا در لفافه اشاره می کنم.
همه افراد مطلع می دانند و قالیباف هم خودش در جلسات خصوصی بارها اشاره کرده است که شهردار شدن وی به انتخاب اعضای شورا نبود. برای همین با وجود عدم همراهی و کارشکنی های دولتی که می گویند بغض اش از قالیباف بیشتر از هاشمی بود، باز هم توانست تصویر مناسبی از مدیریت خود به جای بگذارد و در حالی که آقای هاشمی حتی از ریاست خبرگان و امامت جمعه کنار گذاشته شد، قالیباف شهردار موفق جلوه داده شده ،ماند.
قالیباف در عمل نشان داده که آدم لابی گری است.چرخش دقیقه نود او در مناظره آخر از ولایتی به جلیلی را کمتر کسی به این زودی فراموش خواهد کرد.
پایین کشیدن چمران از ریاست شورا به مراتب سخت تر از انجام این کار برای قالیباف بود. من چگونه باور کنم اصلاح طلبانی که رای جدیدی و رضا زاده را به سمت خودشان برگرداندند، نتوانستند این کار را با دو گزینه لیست خودشان بکنند و آنان سر خود به قالیباف رای داده اند.
شهر تهران از لحاظ هزینه ها وضعیت بغرنجی دارد. در حالی که 30 درصد درآمدهای شهرداری فعلی درآمدهای پایدار بودند، 70 درصد بقیه از طریق روشهای غیرقانونی و یا غیر اصولی به دست آمده اند. به نظر می رسد برخی از این درآمدها مانند فروش املاک شهرداری در دوره اخیر به دلیل تمام شدن آنها کارآیی نداشته باشد و مابقی نیز به دلیل اکثریت یافتن اصلاح طلبان، به راحتی گذشته قابل انجام نباشد.
قالیباف با حمایت های بی حد و حصر و البته رانت های مختلف درست یا غلط برای خودش وجهه ای به دست آورده بود و قطعا در این وضع بغرنج، شهردار بعدی چون نمی توانست از آن حمایت های گذشته بهره مند شود، به چالش شدیدی کشیده می شد.که اگر محسن هاشمی بود، برای خود اقای هاشمی هم بد می شد.
محسن هاشمی در انتخابات شورا رد صلاحیت شد. اما با وجود تمام فشارها کاندیدای شهرداری شد و در مرحله اول برابر با قالیباف رای آورد.با این کار رد صلاحیت او به چالش کشیده شد.
نتیجه: قالیباف الان دیگر شهردار آن جای دیگر نخواهد بود. آن قدرت و رانت قبلی را نخواهد داشت و با رای معناداری که دیروز به او داده شد، خودش به خوبی می داند که باید از کجا حساب ببرد و به کجا حساب پس دهد.