این مطلب را می خواستم قبل از رای گیری بنویسم.دقیقا همان موقعی که به مرحله دوم رفتن آقای روحانی قطعی شده بود، اما حالا آن را می نویسم که انتخاب شدن ایشان قطعی شده است و فکر می کنم گفتن این حرف ها امروز که طرفداران ایشان شاد و خرم هستند، بهتر باشد.
اول: نگرانم از رایی که در کمتر از یک هفته به دست می آید.تا قبل از مناظره سوم آقای روحانی حتی در جایگاه دوم نیز قرار نداشت.بعد مناظره در رقابت نزدیکی با سایر رقبا برای دوم شدن بود و بعد به یک باره و با انصراف آقای عارف و بعد حمایت قاطع آقایان خاتمی و هاشمی، چنین اوجی گرفت.بدیهی است که مقدار زیادی از این رای احساسی است.رایی که یک هفته ای به دست بیاید ، با اندک فشاری ممکن است برعکس شود و این اصلا پسندیده نیست. ای کاش مکانیسمی داشته باشیم که به مانند کشورهای پیشرفته اینقدر نتایج انتخابات مان متحیر کننده نباشد.
دوم: نگرانم از این رای، که عاریتی است. و عمده آن به خاطر حمایت اقای خاتمی و بعد آن، آقای هاشمی است. در اینکه روحانی، نماینده آقای هاشمی است ، شکی نبود. اما حمایت آقای خاتمی و تدبیر ایشان در کناره گیری اقای عارف نقش بیشتر و متناقض تری داشت.قبول دارم که افراط های سال 88، اصلاح طلبان را به تفریط امسال کشاند و این حمایت در کوتاه مدت به نفع شان تمام شد. اما نگرانی من از نتایج بلندمدت این حمایت است. در هر صورت این دولت ، دولت آقای روحانی است که اعتدالی و نردیک به اندیشه های آقای هاشمی است. در حالی که رای آورده شده ، بیشتر از سبد رای اقای خاتمی بود. امیدوارم اصلاح طلبان به عنوان یک جریان با ریشه و دارای محبوبیت، بلافاصله خودشان را از این دولت جدا کنند و مشی انتقادی شان را حفظ کنند.
سوم: این بار هم به مانند سال های 84 و 76 رای به دست آمده سلبی است تا ایجابی. مردم به اصول گرایان «نه» گفتند تا به آقای روحانی «آری». نگرانم از نگاهی که «نه» پرور است.
چهارم: رفتار تندروانه مبنی بر بستن فضا و تخریب و توهین به شخصیت هایی که سالیان سال مسئولین رده اول کشور بودند و در نهایت رد صلاحیت آقای هاشمی ، نتیجه کاملا عکس داد. نمی دانم چرا برخی نمی خواهند این واقعیت را بپذیرند که تندروی، چاره کار نیست. به نظرم رییس جمهور شدن اقای هاشمی به مراتب بهتر از اقای روحانی بود ولی تنگ نظری و احساس خطر کردن های بی مورد این فرصت را از کشور گرفت. فقط امیدوارم جناب روحانی حواسشان به این مساله تندروی باشد و حب قدرت، ایشان و اطرافیانشان را به آن وادی نکشاند. نگرانم از تندروی ها.
پنجم: امسال از لحاظ نظرسنجی ها وضع واقعا افتضاحی داشتیم. ایا وقت آن نرسیده که موسسات تخصصی ایجاد شود که هم بتوانند به صورت علمی به نظرسنجی بپردازند و هم اطمینان مردم را جلب کنند تا اینقدر در برابر نتایج به دست آمده انگشت به دهان نمانیم.
ششم: خدا به آقای جوادی آملی طول عمر بدهد. وقتی می فرماید که مردم ستون حکومت هستند و در حالی که نظام و ولایت فقیه را قبول دارد و در موردش یکی از بهترین کتاب ها را نوشته است. رفتار این سالهای ما متاسفانه این موضوع را نشان نمی دهد. مردم را به نهان روشی انداخته ایم و در لحظه ، رفتار و عکس العملی نشان می دهند که قابل پیش بینی نیست. می ترسم از زمانی که این رفتار در جهتی قرار بگیرد که مدیریت آن در دست ما نباشد. تا دیر نشده مسئولان به مردم برگردند و به آنان به سان ستون خیمه نظام بنگرند.
هفتم: نگرانم از افرادی که کوته بین هستند. با یک کشمش گرمی شان می شود و با یک غوره سردی شان. گروهی در اتفاقات سال 88 تخت گاز رفتند و امسال ،به یک باره قافیه را باختند و از یاس و سرخوردگی سخن راندند.ما به انسان ها و سیاستمداران دوراندیش تری نیاز داریم.به آنهایی که صبر و حوصله دارند و تغییر و تحول و توسعه فرهنگی و فکری را سرلوحه خودشان قرار دادند و نگاه شان به آینده ، بسی فراتر از طول عمر خودشان است.