30 روز مانده تا انتخابات
داستان فیلم شکار (hunt) در مورد ما آدم هاست و روحیاتی که در وجودمان نهفته است و در مواقع حساس آن خوی نه چندان مناسب ما عیان می شود و جلوه می نماید.
واقعیت آن است که ما آدم ها معمولا به دنبال مقصر می گردیم.برای این اتفاق بد که افتاد، همه مقصر هستند جز خود من. رفتار من عین درستی و دقت بود و این و آن بودند که باعث این فلاکت شدند.
در فیلم، یک ادعایی در مورد فردی مطرح می شود که مورد خوبی برای باور پذیر بودن آن ادعاست. از همسرش طلاق گرفته و جویای کار بوده.اما در فیلم تا قبل از بیان شدن آن ادعا، او سالم ترین و وظیفه مند ترین شخصیت در بین آن آدم هاست.
با ادعای یک دختر مهدکودکی، انسان هایی که همه بیان می کنند که می خواهند رفتار معقولی انجام دهند، اما در اندک زمانی «وا» می دهند، با ذهن معیوب خودشان به این ادعا پر و بال می دهند و در نهایت و در حالی که پلیس و نهادهای قانونی به بررسی موضوع می پردازند، خودشان وارد صحنه می شوند، حکم صادر کرده و اجرایش می کنند و حتی حقوق اولیه این آدم را نیز به رسمیت نمی شناسند.
در حقیقت همه این آدم ها به دنبال یک «شکار» و «قربانی» می گردند و در نهایت اگر چه این گونه به نظر می رسد که بیگناهی این آدم به اثبات رسیده ، اما....
به تعبیر عمران صلاحی عزیر، «حالا حکایت ماست!»
این که شرایط فعلی مان این است و اگر خیلی ها می گویند که مطلوب نیست، همه مان در آن سهیم هستیم.
مثلا در عرصه انتخابات ، اینکه بگوییم همه کسانی که به رییس جمهور قبلی رای دادند فقط مسئول وضع فعلی هستند، یک جورهایی دنبال «قربانی» گشتن است.جملاتی از سنخ:
من که گفتم رای دادن بی فایده است؟
من هیچ وقت رای ندادم.
من به این آدم رای ندادم.
تا وقتی این نظام هست، همینه.
من آن روز بر اساس تکلیف به ایشان رای دادم.
من اشتباه کردم که به ایشان رای دادم.
رای ما به ایشان انتخاب بین بد و بدتر بود.
و...
از لحاظ مسئولیت پذیری در آنچه امروز گریبان گیرمان شده است، هیچ تفاوتی بین آدم ها ایجاد نخواهد کرد.
همه ما مسبب وضع فعلی هستیم و برای بیرون آمدن از آن، باید تلاش کنیم و منطقی بیاندیشیم و مسئولیت پذیر باشیم