45 روز مانده تا انتخابات
جمعی از اصلاح طلبان به تعبیر خودشان «رویکردها و برنامه های پیشنهادی برای برون رفت کشور از بحرانها و چالشهای کنون» را منتشر کرده اند. این بیانیه پر است از عبارت برنامه و البته مهمترین چیزی که در آن وجود ندارد، برنامه است.
البته در اینکه سعی کرده اند به جای شعارهای بسیار کلی، کمی شعارهایشان را جزیی تر بکنند و در تمامی زمینه ها حرفی برای گفتن داشته باشند، قابل تقدیر است، اما آنچه منتشر کرده اند بیشتر شبیه رسالت و ماموریت(misson) و در برخی موارد اهداف بلند مدت و کوتاه مدت (goals & objectives) است تا برنامه و یا به تعبیر بهتر استراتژی.
به این تعابیر توجه کنید: اصلاح مناسبات میان دولت و مردم بر اساس اخلاق، اصلاح ساختار دولتی برای ظهور دولت توانمند و قابلیت سازدر روند تقویت شهروند مدنی، تحقق «دولت عدالت گستر» برای ایجاد بسترهای مناسب اقتصادی در خلق فرصتهای برابر، تححق «دولت مدنی و شهروندمدار» برای تقویت و تحکیم پایههای اقتصادی و ... که مثلا برنامه های این جریان برای حوزه اقتصاد است.
برنامه یعنی چه کاری، به چه طریقی، با چه هزینه و در چه زمانی، توسط چه کسانی و ... می خواهیم انجام بدهیم تا مثلا مناسبات میان دولت و مردم را بر اساس اخلاق اصلاح کنیم.
وقتی وارد حوزه برنامه ریزی می شویم ، تازه متوجه خواهیم شد که کدام یک از این آمال و آرزوها شدنی و کدام یک غیرقابل دستیابی هستند.وقتی برنامه مشخص شود آن موقع است که می توان ارزیابی کرد و فهمید که کدام تیم انتخاباتی بررسی بیشتری بر روی مشکلات فعلی و راه های اصلاح آنها داشته است.
مثلا یک کاندیدایی ادعا کرده بود که طی 4 سال ،1000 سالن سینما می سازد.این یعنی نزدیک شدن به برنامه ! و آن موقع است که مخاطب می تواند افق دید آن کاندید و صحت ادعاهایش را بسنجد.