همه ما در رخدادهای اجتماعی می توانیم دارای دو شخصیت باشیم.اولین شخصیت ما از حقیقت و «من» ما نشات می گیرد و شخصیت دوم به حساب آن سمت و مقام حقوقی است که ما در آن قرار داریم.این سمت حقوقی لزوما به معنای رسمی آن و انتصاب و انتخاب افراد در یک فرآیند خاص نیست. بلکه می تواند کاملا غیررسمی باشد؛ به مانند شخصیت حقوقی «پدر» در یک خانواده.
برای همین است که شما تا زمان مجردی و فرد بودن تان ،شیوه تصمیم گیری و کنش گری خاص خودتان را دارید که با تشکیل خانواده نمی توانید به همان روش عمل کنید.چرا که این جا شخصیت حقوقی شما به عنوان یک همسر و والد برای شما نقش متفاوتی را ایجاد و ایجاب می کند.
این تمایز بین شخصیت حقیقی و حقوقی در کنش های اجتماعی گسترده و تعاملات سیاسی نقش پررنگ تری پیدا می کند و برای همین است که در ادبیات سیاسی مفاهیمی مانند حزب و توسعه سیاسی و ...مطرح می شود. و اگر چه در کشور ما این مفاهیم هنوز به آن حد بلوغ نرسیده اند ولی چه کسی است که بتواند وزن سنگین این اصطلاحات و آرزوی آن را در ادبیات افرادی چون سیدمحمد خاتمی انکار کند.
به نظر می رسد اقای خاتمی اگر چه از مبدعان و مدافعان تحزب و توسعه سیاسی در کشور ماست، اما در عمل به همان راهی می رود که دشمنان تحزب به آن مشغول هستند.
نمونه عینی آن در شیوه رای دادن آقای خاتمی در انتخابات اخیر مشاهده می شود که البته سابقه بسیار طولانی تری دارد و از ابتدای حیات سیاسی وی در سال 76 این روش ،هر روز دوستان دیروز را به دلگیران و قهر کنندگان امروز تبدیل کرده و می کند که لیست بلندبالایی از آنها موجود است.
در همین موضوع انتخابات ،رییس جمهور سابق ایران در چند ماه گذشته لب به سخن می گشاید و مواردی را مطرح می کند که اطرافیان او از آن تعبیر به شرایط لازم برای حضور نیروهای منسوب به وی در انتخابات می کنند. و ایشان نیز هیچ گاه این تعبیر را نفی نمی کنند.معنی این گونه سخن گفتن و بعد از آن اشاره کردن به آنکه در انتخابات کاندید نمی دهیم ولی آن را تحریم هم نمی کنیم ، نشانه دوباره ای از جایگاه ایشان به عنوان «نماد» یا «نماینده» یک جریان خاص هست. اما رفتار ایشان و حضور مخفیانه و محرمانه شان در انتخابات آینه تمام نمای مردی است که خود تصمیم می گیرد و خود به انچه صلاح می داند عمل می کند و اطرافیان و نزدیکان او و حتی خودش نمی توانند به عنوان همان نماینده جریان خاص، توجیه سریع و روشنی در مورد این رفتار داشته باشند.
آقای خاتمی می تواند همین الان از نمایندگی هر جریانی کنار بکشد و معنی آن این است که دیگر از طرف جریان و گروه و مجموعه ای سخن نگوید و بشود شخص شخیص «سیدمحمدخاتمی» و در ان صورت خودش تصمیم بگیرد و عمل کند.اما اگر می خواهد به عنوان نماد یا نماینده هر جریانی که می پسندد و چارچوب و خط مشی و استراتژی و ماموریت آن را مشخص می کند حرکت کند، باید بتواند این رفتار را در آن طیف اطرافیان خود به گونه ای موجه نشان دهد.مگر آنکه ایشان نیز بخواهد بر مبنای ولایت خود و اینکه او می فهمد و دیگران نمی فهمند عمل کند، که در آن صورت دیگر نیازی به تحزب و توسعه سیاسی و مانند آن نیست.
به نظر می رسد الان بهترین زمان برای آن است که رییس جمهور سابق تکلیف خودش را با دوستان و اطرافیان و مردمی که به او چشم دوخته اند و یا حرکت سیاسی اش را نظاره می کنند مشخص کند.حتی اگر حزب ایشان یک نفره باشد باز هم از این حالت کج دار و مریز بسیار بهتر است.به خصوص برای سیاست مداری که بخشی از دوست داشتنی بودنش به صداقت و نجابت اش بر می گردد.