اعتراف می کنم که هنوز نتوانستم با جهان بینی عبدالرضا کاهانی ارتباط برقرار کنم.این حس را در مورد فیلم های اول اصغر فرهادی هم داشتم اما با «درباره الی» و «جدایی» آن دنیای تلخ و گزنده برایم کاملا باورپذیر شد. اما این عدم تعامل با دنیای کاهانی باعث نمی شود که فیلم او را بهترین فیلمی که تا به الان دیدم ، ندانم.به جز بازی خاص و نچسب نگار جواهریان بازی ها قابل قبول بود و حتی کودک داستان بازی بهتری داشت.سر فیلم هم حوصله ام سر نرفت و یک اتفاق ساده و روزمره به زیبایی تبدیل به یک داستان خوب شده بود.به نظرم «بی خود و بی جهت» ارزش توی صف ایستادن دارد.(امتیاز 8 از 10)
اما «یه عاشقانه ساده» یه افتضاح ساده بود.شاید بپرسید مگر افتضاح پیچیده هم داریم؟ گاهی وقت ها سر یک فیلم خیلی زود به این نتیجه می رسی که بلند شی و بری.نه داستانی ،نه بازی جذابی و نه حتی یک سکانس قابل قبول.اصلا نمی دانم برای چی این فیلم ساخته شده بود و سامان مقدم کافه ستاره و پارتی کجا فرار کرده است؟حالا که یوزارسیف سلحشور را داشتیم فقط جای کاهنان معبد آمون خالی بود و یک تشکر از فرج ا... خان!(امتیاز صفر از 10)