مقدمه: این مطلب حاصل تجربیات من در طول بیش از ده سال گذشته است و اگر چه در برخی جاها از میانی علمی هم سود بردم اما برای ساده تر شدن بحث به انها اشاره نکردم.خوشحال می شوم دوستان عزیز در این تجربه و نتایج حاصل از آن مرا همراهی کنند.
یک ضرب المثلی است که می گوید «آدمی بدون دوست نشاید(شایسته نیست)» و ما ایرانی ها هم که ته رفیق بازی و مرام و البته فضولی هستیم بیشتر از آدم های ساکن در سایر کشورها مسئله رفاقت و دوستی برای مان مطرح است.اما خود بنده در اول کار و عمده دوستانی که در اطراف دیدم، در انتخاب و نگهداری دوست و رفاقت هایمان به کج راهه می رویم و برای همین شاید بد نباشد کمی بیشتر در این مورد موشکافی بکنیم.
دوستانی که ما انتخاب می کنیم در حالت کلی به 4 دسته تقسیم می شوند.
دوستان درجه اول؛ بعنی رفیق خانه و گرمابه و گلستان و آنکه به قول کامو وقتی دوست اش در سختی است او نیز خود را به سختی می اندازد تا با او حس مشترکی داشته باشد.کسانی که در شادی و غم صدایشان آرامش دهنده و شانه شان تکیه گاه ماست و اولین تماس مان را با آنها می گیریم و از هم صحبتی و همراهی با آنها به بهترین نحو لذت می بریم و در حوزه اندیشه و تفکر هم کمک کار هم و برادر هم هستیم. از نظر من چنین دوستی مانند کیمیاست که شاید فردی در طول عمر خویش، نتواند نمونه ای از آن بیابد و اگر هم کسی آن را یافت ، سوای آنکه باید شاکر حضرت حق باشد، در نگهداری آن بکوشد و امید چندانی به یافتن تعداد زیادی از این نوع دوست نداشته باشد. که یکی دو تایش هم غنیمت است.
دوستان درجه دوم؛ یعنی کسانی که در دوستی مان با آنها چیزی برای مبادله داریم.یعنی کالا و خدمت ارزشمندی که حاضریم برای آن با هم به رفاقت برسیم.مثلا خود من دوستان مخصوص سینما، هیات و ... و یا رفقایی که در طول دوره تحصیل و کار و ... به دست می آوریم داشته و دارم. مهمترین نکته در رفاقت ما با این دوستان امتداد همان مبادله است و تفاوت ها تا جایی که برای طرفین عذاب آور و نافی مبادله نباشد، قابل اغماض هستند.مثلا وقتی با کسی به سینما می روی اینکه او نماز می خواند یا نه ربطی به رفاقت سینمایی شما ندارد اما اگر نحوه معاشرت و ادب و سایر مواردی که در نحوه سینما رفتن شما تاثیر دارد به وجود بیاید این رابطه قابل بازبینی خواهد بود.به نظر من عمده رفقای ما در این دسته قرار می گیرند و از حداقل هایی مانند رفقای مقطعی تا حداکثری مانند رفقایی که شاید با هم همکار و هم خانه باشیم در این طیف قرار می گیرند.
دوستان درجه سوم؛ یعنی کسانی که آن مبادله در آن به دلایل نه چندان حادی از بین رفته است.با کسی هم دانشگاهی بودید و قبلا هر روز همدیگر را می دیدید ولی الان دو سه سالی است که از هم خبر ندارید.اگر در خیابان با هم مواجه شوید طبیعی است که یک گپ کوتاه و کلی با هم داشته باشید و خبرهایی از هم و دیگر دوستان بگیرید.معمولا شاره تلفن این دوستان را در گوشی داریم و اگر فکر کنیم در کاری می توانند به ما مشورت بدهند ، با آنها تماس می گیریم.
دوستان درجه چهارم؛ یعنی کسانی که هیچ وقت با آنها به حالت مبادله نرسیده ایم و دوستان دوستان ، همکار و ... ما هستند که در حد یک سلام و علیک و مانند آن با آنها برخورد می کنیم.
اما دلایلی که به رفاقت های ما آسب جدی میر ساند عبارتند از:
1- هر کسی شایسته دوست درجه اول شدن نیست.ما برخی اوقات به دلایل احساسی و بدون تحقیق و شناخت کافی، افراد را در جایگاه درجه اول می نشانیم و البته دیری نمی پاید که سرخورده و ناراحت زیر کاسه و کوزه رفاقت مان می زنیم و پشیمان می شویم.
2- تغییر درجه دوستی ما با افراد باید تابع مرور زمان و کمی متعادل باشد.یعنی یک دفعه دوست درجه چهار را یک نکنیم و با برعکس.سعی کنیم مرحله به مرحله حرکت کنیم و دچار خطاهای متداول ادراکی و امثال آن نشویم و در صورت بررسی کافی اگر شرایط را نامناسب دیدیم دوستی مان را به درجات با فاصله بیشتر منتقل کنیم.بارها دیده ام که با یک سوء رفتار و یا سوءبرداشت دوستانی حتی حاضر به یک سلام و علیک عادی با هم نمی شوند.
3- ابتدای دوستی مان کمی با احتیاط عمل کنیم. چرا که هیچ وقت دیر دوست شدن با کسی زیان بارتر از زود دوست شدن و زود بریدن نیست.
پی نوشت: فکر کنم یک کمی زیادی پدربزرگی شد. به بزرگی و پدربزرگی خودتان ببخشید.