مسئله اینجاست که وقتی سخن از «پیشرفت» میرود، با دگرگونی و تحول مواجهیم اما وقتی سخن از اسلام و فقه و شریعت است، با احکام ثابت. ما باید به این پرسش پاسخ دهیم که این تغییر و تحول از یکسو و این ثبات از سوی دیگر چگونه با هم سازگار میشوند؟ اکنون فقهی که عهدهدار احکام ثابت شریعت است، میخواهد درباره پیشرفت که ناظر به دگرگونی است، نظر دهد....
به نظرم برای ارائه چنین الگویی 3 راهکار وجوددارد:
1 - ما نمیتوانیم یک الگوی اسلامی و بومی ارائه دهیم، پس باید تسلیم الگوی غربی شویم.
2 - الگوی توسعه را از جهان غرب بگیریم، مورد نقد و اصلاح و آنگاه آن را مبنای عمل قرار دهیم.
3 -الگویی را که دنیا میشناسد، کنار بگذاریم و براساس ارزشهای اسلامی خودمان، درصدد طراحی الگویی جدید برآییم. من با راهکار دوم موافقم، با آنکه ظاهرا باید به راهکار سوم رأی دهم، اما به نظرم وظیفه امروز ما طراحی یک الگوی جدید نیست.
وظیفه ما این است که همان الگوی شناخته شده را بگیریم و پس از بررسی و تحلیل، آنگاه ببینیم که کجاها با هدفها و ارزشهای ما سازگار است و کجاها نیست. برای این مسئله چند دلیل دارم:
1 - ما در دنیایی زندگی میکنیم که الگوهای موجود خود را بر ما تحمیل کردهاند و ما اکنون در نقطه صفر و آغازین برای تبیین سمت و سوی حرکت خود نیستیم. بنابراین امکان انتخاب کردن در همه عرصهها و زمینهها نیست.
2 - الگویی توسعهای که امروز در دنیا شناخته شده، حداقل 200سال آزمون و خطا پشت سر آن است. این مدت آثار مثبت و منفی آن را نشان داده است. در حالی که اگر از نگاه صرف اسلامی بنگریم، هیچ تجربهای در این زمینه نداریم.
3 - مهمترین دلیل آنکه؛ ما در شرایطی میتوانیم الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را ارائه کنیم که مسائل اسلامی ازنظر ما منقح و روشن باشند و در آن صورت بتوانیم بگوییم که الگوی غربی نه و الگوی اسلامی هم این است، حال آنکه امروزه چنین آمادگیای را نداریم. مثلا در ماجرای فتوای امام(ره) درباره شطرنج در سال 1367 و حکم ایشان مبنی بر اینکه اگر شطرنج تنها بازی فکری باشد و قمار نباشد، حرام نیست، برخی از علما واکنش نشان دادند. از جمله آیتالله قدیری، از شاگردان امام(ره) نامهای به ایشان نوشت و عنوان کرد که این فتوای درستی نیست. امام(ره) در پاسخ وی، ضمن اظهار تاسف از برداشت وی از احکام الهی، نوشته بودند که؛ آنگونه که جنابعالی از اخبار و روایات برداشت میکنید، تمدن جدید باید از بین برود و مردم کوخنشین شده و یا برای همیشه در صحراها زندگی نمایند. بنابراین، اگر در چنین شرایطی بخواهیم چنین الگویی را تدوین کنیم، باید احکام فقهی منقح شوند.
کامل اش را اینجا بخوانید.