این بار که می خواهم از این فیلم بگویم نقد فیلم و ... نمی نویسم.
نمی دانم تا به حال در موقعیتی گیر کردید که هر راه حلی بدهید نتیجه اش ضرری برای شما باشد؟من که بارها در این موقعیت قرار گرفتم.
فیلم های اصغر فرهادی عموما روایتگر چنین موقعیت هایی هستند.برای همین هست که تلخ و گزنده اند و یکی مثل حاتمی کیا را شاکی می کنند.من هم اوایل به همین خاطر از فیلم هایش بدم می آمد.چون هنوز بچه بودم و در فضایی فانتزی و بچه مدرسه ای وار مثبت اندیش زندگی می کردم.
اما بعدش دیدم که دنیا نامرادتر از این حرف هاست و به خصوص در کشوری که اتفاق های بدون فکر در آن زیاد می افتد.و این یعنی بی فکر یه کاری می کنی و بعد نمی تونی جمع اش کنی و هل داده می شوی در شرایطی که نه راه پس داری و نه راه پیش.و البته معمولا همان راهی را می روی که اولش داشت انجام می شد و تو سعی کردی جلویش را بگیری.
نادر اگه دو بار جلوی زنش می ایستاد و می گفت نمی ذارم بری،می فهمید که سیمین بیشتر از اونی که دنبال رفتن به خارج باشه دنبال اینه که شوهرش نازش رو بکشه.حالا به هر دلیلی که باشه کار می رسه به اون جایی که مجبوره دروغ بگه و حتی دختر معصومش هم به دروغ گفتن بیافته و باباش بمیره و زندگی راضیه مختل بشه و اخرش هم جدایی و انتخاب ترمه.
برای بقیه شخصیت ها هم می شود همچنین بیانیه ای را خواند.
اما اون چیزی که منو بعد این هم تلخی به سمت آثار فرهادی کشوند این بود که بر خلاف خیلی ها فرهادی دروغ نمی گه و خیالی و موهومی فیلم نمی سازه.اینو از همذات پنداری کسانی می گم که باهاشون فیلم رو دیدم.برای همین طعم تلخ و گزنده فیلیمی چون جدایی نادر از سیمین را به بیانیه های شعاری اون کارگردانی که فیلم اش روی پرده است ترجیح می دهم.