چند سالی است که نوعی نگاه خاص بین افراد نسبتا عاقل جامعه حکمفرما شده است.این دوستان در جواب مردم عوام تر که نظرشان را در مورد انتخابات می پرسند به گونه ای از اصطلاح دفع افسد به فاسد ،انتخاب بین بد و بدتر و در نوع آقای مهدوی کنی اش «اقل الشرین» استفاده می کنند.
من با تمام احترامی که برای این دوستان قائلم ولی این گونه استدلال را در دراز مدت بسیار مخرب می دانم که برخی پیامدهای آن در انتخابات دور گذشته و این دوره کاملا مشهود است.که به اختصار به آنها می پردازم.
در صورت قبول این گزاره ها باید به دنبال عیوب افراد رفته و در نهایت کسی که عیوب کمتری دارد را انتخاب کنیم.این روش علاوه بر آنکه عقلایی نیست، شرعی و اخلاقی هم نمی باشد و در مکتب ما رد شده است.
از طرفی به دلیل آنکه جامعه پتانسیل لازم برای شناسایی افراد را ندارد به سمت کسانی متمایل می شود که آنها را کمتر می شناسد.این رویه در سالهای 76 و 84 کاملا مشهود است.کاندیداهایی که در دو انتخابات ذکر شده شکست خوردند کاملا شناخته شده بودند و بهتر است بگویم که مردم گمان می کردند آنها را کاملا می شناسند.در انتخابات اخیر هم عنوان می شود که رای رییس جمهور فعلی تقریبا ثابت است و کاندیداهای دیگر هستند که تلاش می کنند رای خود را بالا ببرند.
در نظر بگیرید که یک بار هم شده از دست شورای نگهبان در برود و شخص پرتی نامزد رییس جمهوری شود.بنابر همان رویه مردم به او رای خواهند داد و معلوم نیست که چه بر سر مملکت آید.
اگر چه انتخاب کم عیب ترین در کوتاه مدت می تواند یک روش باشد ولی در دراز مدت اکثریت را به سمت یاس و بی تفاوتی می کشاند و مشاهده می کنیم که آمار کسانی که با قاطعیت از عدم حضور در انتخابات دم می زنند در حال رشد است.
تقریبا عقل و منطق هم در این روش تعطیل است.مظلوم نمایی و احتمال ترور هم مزید بر علت می شود تا در عرض یک هفته همه نظرشان تغییر کند و فله ای به یک نفر رای دهند به گونه ای که حتی خوش بین ترین طرفداران آن کاندیدا هم چنین رایی را تصور نکنند.
اما اگر به گونه معکوس به انتخابات بنگریم و آن را انتخاب بین صالح و اصلح بدانیم ،هم جای بحث و تبادل نظر باز می شود و هم درصد تصمیمات یک شبی و یک هفته ای کاهش پیدا می کند.از طرفی باید پذیرفت که هیچ انتخاب و انتخاب شونده ای کامل نیست ولی می توان درصد خطا را با عقلانیت و هوشمندی کاهش داد و بگذارید بقیه اش را با زبان ساده ای که شهید مطهری در کتاب پیرامون جمهوری اسلامی بیان کرده به پایان برسانم.
« اگر( سرپرستان اجتماع) بخواهند ولو با حسن نیت ( تا چه رسد به این که سوء نیت داشته باشند) به بهانه این که مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمی فهمند آزادی را از آنها بگیرند به حساب اینکه مردم خودشان لیاقت ندارند، این مردم تا ابد بی لیاقت باقی می مانند.
مثلا انتخابی می خواهد صورت بگیرد، حالا یا انتخاب وکیل مجلس و یا انتخاب دیگری . ممکن است شما که در فوق این جمعیت قرار گرفته اید واقعا حسن نیت داشته باشید و واقعا تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب بکند و فرض می کنیم واقعا هم آن فرد شایسته تر است؛ اما اگرشما بخواهید این را به مردم تحمیل کنید وبگویید شما نمی فهمید و باید حتما فلان شخص را انتخاب بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند. اصلا باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند ، آنکه می خواهد وکیل بشود تبلیغات کند، آن کسی هم که می خواهند انتخاب بکند مدتی مردد باشد که او را انتخاب بکنم یا دیگری را ،او فلان خوبی دارد، دیگری فلان بدی را دارد. یک دفعه انتخاب کند، بعد به اشتباه خودش پی ببرد ، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش کامل بشود و بعد به صورت ملتی در بیاید که رشد اجتماعی دارد. والا اگر به بهانه اینکه این ملت رشد ندارد باید به اوتحمیل کرد، آزادی را برای همیشه از او بگیرند، این ملت تا ابد غیر رشید باقی می ماند. رشدش به این است که آزادش بگذاریم ولو درآن آزادی ابتدا اشتباه هم بکند صد بار اگر اشتباه بکند، باز باید آزاد باشد.»