سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/1/18
1:35 عصر

سطحی نگری دینی (علامت و عاقبت)

بدست روح اله ریاضی در دسته

استاد سروش محلاتی در یادداشت آخرشان به واکاوی سطحی نگری دینی و علامات و عاقبت آن پرداخته اند.بسیار خواندنی و بحث روز است. که خواندنش را به تمامی دوستان توصیه می کنم.
اما چون ممکن است برخی دوستان حوصله شان نیاید ، خلاصه ای از آنچه نوشته اند را با اجازه ایشان در وبلاگ قرار می دهم که به مباحثی که در آینده به آن می پردازم هم مربوط است.

افراد سطحی نگر ، دین را منکر نمی شوندو در صدد مخالفت با آن هم نیستند، بلکه درکشان از دین،‌فراتر از برخی ظواهر نمی رود و به فهم عمیق دین منجر نمی شود.
این افراد دارای خصوصیات و مشخصه هایی هستند که در ادامه به صورت خلاصه به آنها می پردازیم.

الف)زودباوری
خیلی سریع به یقین می رسند و امور نیازمند دلیل را بدیهی در نظر می گیرند.
مثال: باور خواب ها و داستان هایی در مورد رویت امام زمان(عج)

ب)بی تابی و کم تحملی
با اندکی تشکیک در باورهای آنها ،‌دینداری طرف مقابل را زیر سوال می برند.

ج) مستند به گفته های دیگران
 این افراد گنجینه های نقل قول هستند.به جای تامل در دلایل نقلی و عقلی ،‌باورها و اعتقاداتشان مبنی بر حکایت های مجالس وعظ و خطابه است.
مفهوم حجت در آنها با اصل بصیرت متفاوت است.
در حالی که در نزد اهل نظر حجت واقعی عقل و وحی هستند و حتی روایات با این دو سنجیده می شوند،‌حجت در نزد آنان نقل قول های غیرمستند و حکایت های شگفت آور، خواب و رویا و استخاره است.

د)توهم قداست در همه مسایل مربوط به دین
از علم دسته گرفته تا فلان مداح و واعظ و ....
به راحتی اشخاص عادی در رتبه معصوم قرار می گیرند.

ه)تنها ملاک تدین فرد در پایبندی او به نمادهای دینی است.
مثال: انگشتر،‌ تسبیح،‌محاسن،‌سفر زیارتی رفتن و....

و) همه امور دینی و اجتماعی و سیاسی در منظر آنان در قلمرو تقلید قرار دارد.
برای همین از مجتهدشان در مورد صالح بودن یک فرد نظر می خواهند
از آن بالاتر اینکه تقلید را به معنی سرسپردن و چشم بستن می دانند.

ز)ممنوعیت پرسش گری
سوال را موجب تزلزل در عقاید مردم می دانند و راه حفظ ایمان مردم را در جلوگیری از شک و تردید می پندارند
این افراد اگر به قدرت هم برسند،‌با نگاه امنیتی به مسایل می نگرند و هرگونه پرسش را یک تهدید می دانند؛ چرا که پاسخ ها ممکن است قانع کننده نباشد و در نهایت به تردید حکومت بیانجامد.

در نهایت یکی از نتایج مصداقی این سطحی نگری ها :
«مثلاً بگوئیم بحث دربارة عقاید وهّابیان آزاد است، ولی بحث علمی در زمینة الگوی حکومت اسلامی، به مصلحت نیست!
چگونه
می‌توان تصور کرد که اگر تشکیک در مهم‌ترین اصول از سوی یک نویسنده اتفاق
بیفتد و در جامعه پخش شود، برای برخی از اهل فضل چندان حساسیّت برانگیز
نیست و آنها احساس وظیفه شرعی برای پاسخ دادن و یا مقابله کردن نمی‌کنند،
ولی اگر تشکیک در یکی از جزئی‌ترین فروع از سوی یک محقق اتفاق بیفتد، ـ در
صورتی که تصادم با قدرت داشته باشد ـ با پرخاشگری مواجه می‌‌گردد! مثلاً
اگر خطیب نماز جمعه تهران، در باب اتکای حکومت پیامبر به مردم بحث کند، و
از قضا در همان‌جا به «نصب‌ الهی» تصریح کند، برخی احساس تکلیف می‌کنند که
باید مصاحبة مطبوعاتی تشکیل داده و آن را تخطئه کرد! تا مبادا کسی در جواز
تصدّی حکومت با «زور» تردید کند!!
برای نویسنده روشن نیست که با توجه به این گونه موضع‌گیری‌های شتاب زده و خارج از فضای علمی:
1. اگر امروز شهید مطهری در میان ما بود و همان سخن خود را مطرح می‌کرد که «اگر امام [علی (ع)] را مردم از روی جهالت نمی‌خواهند، او به زور «نباید» و نمی‌تواند خود را بر مردم تحمیل کند»[15] با او چه برخوردی صورت می‌گرفت؟
2. و اگر امروز شهید بهشتی در میان ما بود، و بر همان سخن خود که در مجلس تدوین قانون اساسی گفته بود، اصرار می‌ورزید که: کسی نمی‌تواند تحت عنوان فقیه عادل خودش را بر مردم تحمیل کند»[16] با چه عکس‌‌العمل‌هایی از برخی حوزویان مواجه می‌‌گردید؟
و بالاخره می‌توان پرسید که: اگر امروز علامه طباطبائی در میان ما بود و می‌دید که
بخشی از کتاب یک مرجع مسلّم و فقیه بزرگ، به دلیل آنکه با ولایت مطلقه نظر
موافق ندارد، حذف می‌شود، و یا به فقیه مسلّم و مجتهد مبرّزی پیام داده
می‌شود که دربارة این موضوع بحث نکن و در تدریس خود به آن نپرداز و... ،
آیا باز هم علامه همان سخن خود را در تفسیر المیزان تکرار نمی‌کرد که:
«متأسفانه، ما مسلمانان نعمت آزادی اندیشه را از دست داده‌ایم و برخورد‌های کلیسایی بر ما حاکم شده است»{17}
»
[15]. مجموعه آثار، ج 17، ص 487.
[16]. مشروح مذاکرات مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی، ج 1، ص 378.
[17]. تفسیر المیزان، ج 4، ص 131.