سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/10/22
2:36 عصر

این روزها...

بدست روح اله ریاضی در دسته

این روزها زیاد غصه می خوریم،‌دق می کنیم و نمی میریم!
زیاد انگشت به دهان می مانیم، باورمان نمی شود و باور می کنیم
زیاد طعنه و کنایه می شنویم،‌و کم طعنه می زنیم
کم به وجد می آییم، و دوباره
این روزها زیاد غصه می خوریم....
می گردیم و می گردند و نمی رسیم به آنچه جویای آن هستیم؛ «آرامش»
می دانم که فقط در یاد اوست که آرامش دست یافتنی است.
می دانم که دلهایمان را زنگار گرفته و کشف نقاط سفیدش ،نیازمند مجاهدتی طاقت فرساست.
اما امسال ،‌دوباره که محرم شد و ذکر«حسین» بر لبم نشست و با آن ندیده ی در دل نشسته مانوس شدم، احساس کردم گمشده ی خویش را لحظه ای در آغوش گرفته ام.
لحظه ای ناب که حوادث عاشورا و بعدش ،‌آن را برایم به  رویایی در شبی دلپذیر تقلیل داد.
رهبر گرانقدر! ،مراجع و علمای بزرگوار!‌، سخنرانان و مداحان گرامی!، ‌آقایان سیاسی و فرهنگی و...! ،گرداننگان سایت ها و روزنامه های داخلی و خارجی! ،دوستان و اساتید گرانقدری که با هم سخن گفته ایم و ایمیل فرستادیم و به وبلاگ هم سر زدیم.
تو را به خدا یک چیزی بگویید،‌کاری بکنید و متنی بنویسید که هیجان زده و متعجب و غمگین و دلواپسمان نکند.
اگر هم نمی توانید آرامش بدهید، آرامشمان را نگیرید.
این تیرها، بدجوری تکه تکه ی وجودمان را می آزارد.تنها در سایه ی آرامش است که می توان با فراغ بال از تن به درشان کرد و منتظر تیرهای عمیق تر و سمی تر ماند.
الابذکر الله تطمئن القلوب