من هم به مانند آقای محمد نوری زاد اعتراف می کنم که عکس امام عزیزم را پاره کردم.
البته نمی دانم در
آن لحظه های مکرر ،چگونه دوربین های صدا و سیما از این صحنه تصویر برداری کردند و
آن را به روی آنتن بردند؟ و چرا الان؟
چون بارها و
سالهاست که من مشغول پاره کردن عکس امامی هستم ،که می خواهند به من بقبولانند آن
گونه بوده که آنها می گویند.
من تصویر امامی را
که فقط گفته باشد«پشتیبان ولایت فقیه باشید...» و بقیه سخنانش چون«میزان رای ملت
است» ،وصیت به نظامیان در مورد عدم ورود به سیاست و ... وابسته به زمان و مکان و
قابل تغییر باشد، پاره کرده ام
من تصویر امامی را
که با مردمش عاشقانه سخن نگوید و گویی همه اش مشغول قلع و قمع و خشونت بوده ،
پاره کرده ام.
من تصویر امامی را
که بسیاری از یاران و حواریون زمانش امروز طلحه و زبیر و خائن و منافق و ...
نامیده می شوند و آنانی که در زمان حیاتش خون به دلش کردند،از او طلب پوزه بند
کردند، و یا در روزنامه هایشان اراده رزمندگان را سست می کردند و امروز مدافعش شده
اند ، پاره کردم.
من تصویر امامی را
که فقط یک عکس ساده و صامت باشد و سخنانش می بایست به تایید و تفسیر فلان فرد و
جریان قرار بگیرد ، پاره کرده ام.
من تصویر امامی را
که فرازمینی و نقد ناپذیر خوانده و طلب شود را نه یک بار که بارها پاره کرده ام.
مردم خوانده و امامان خدا خوانده ام در دل دارم که لحظه به لحظه اعمال و رفتار و
حتی افکارم را در صیقلای شیشه چون آینه قابش، مرور و عرضه می کنم؛ برای خطاهایم از
او شرمسارم و فیض خوب بودن و خوبی کردن را از او طلب می کنم.