88/11/13
11:17 صبح

استاد مهرجویی!

بدست روح اله ریاضی در دسته

حاتمی کیا اهل حال و دل است و مهرجویی به تمام معنی یک استاد سینما.
سینمای حاتمی کیا بدون یک سوژه بکر و نگاه خاص و مقدار متنابهی شور و حال کارگردانش هیچ چی در چنته ندارد.اما اینجا تازه جایی است که سینمای مهرجویی معنی پیدا می کند.استاد مهرجویی از هیچ، فیلم می سازد، جذب ات می کند و حرفش را به گونه ای می زند که گاه خودت هم متوجه اش نمی شوی.برعکس حاتمی کیا که هنگام حرف زدنش را کاملا احساس می کنی ولی به گونه ای سخن می گوید که در دلت می نشیند.و البته کارگردانهای بسیاری داریم که حرفشان در فیلم توی ذوق می زند. و کلافه ات می کند؛ آنگونه که گویی بیانیه پایانی راهپیمایی را قرائت می کنند.
طهران، تهران داریوش مهرجویی و کرم پور تفاوت دو فیلم ساز را نشان می دهد، یکی از زندگی عادی و روزمره ما ،‌فیلمی جذاب و بکر می سازد و در لایه هایی حرفش را که خیلی خاص و ویژه و انتزاعی نیست ،می زند و دیگری حرفی تکراری و البته بزرگ را که نمی تواند در حد یک اپیزود بیانش کند و با تیپ های اغراق شده و بازی های نه چندان دلچسب ، یله رهایش می کند.
اپیزود اول فیلم ظهران، تهران و به رنگ ارغوان تا به حال بهترین فیلمهای جشنواره از نظر من بوده اند.جشنواره ای که کاملا دولتی است و حرف های دولتی را می زند که گاه به حرف خودش هم اعتماد و باور ندارد.

88/11/11
1:55 عصر

غنیمت یک لحظه دیدن!

بدست روح اله ریاضی در دسته

در جامعه ای که رییس جامعه مدرسینش تا تهدید به افشاگری می شود ،حرفهایش را قورت می دهد.
دبیر شورای نگهبان قانون اساسی و بازوی اسلامیت اش ،هر روز حکم اعدام و برخورد قاطع صادر می کند
رییس جمهور ان شاا... قانونی اش همه کاری می کند و هر حرفی می زند جز آنچه به وظایفش مربوط است(مثلا به جای دادن سر وقت بودجه و برنامه 5 ساله ،به دیدن فیلم ها می رود و همایش بعد انتخاباتی برگزار می کند)
و خیلی موارد خوب و سرور انگیز دیگر ، یک عده منتقد توقع دارند که در جشنواره فیلم فجری که با فیلمهای توقیفی گذشته سرپا نگه داشته شده ، فیلمهایی که بشود فیلم نامیدشان،‌به وفور یافت شود و نگاه های مردمی و غیر دولتی و حکومتی ، سو سو زنان به حیات ادامه دهند.
خوب اگر شدنی بود که خیلی چیزهای دیگر هم می شد.
«طلا و مس» و «نفوذی» فیلمهای متوسط خوبی هستند.هم فیلم هستند و تا حدی روان روایت می کنند و هم جذابیت پنهان و سوژه دارند.ولی تکراری و دولتی هستند و نتوانستند از آثار قبلی تولید شده در این موضوعات و ژانرها ، فراتر و بالاتر بروند.
اما هر چه باشند ، از «کیمیا و خاک» و «ناسپاس» و «آل» قطعا بهتر درآمده اند.
وقتی هیچ چی سرجایش نیست ، توقع فیلمنامه و کارگردانی و دکوپاژ و ... را باید بی خیال شد.
همین که چرخ سینما با سلیقه مدیران دولتی ، می چرخد و تک و توک فیلمهایی تولید می شود که اسمشان فیلم است و گاه چون به رنگ ارغوان ،‌می شود بیشتر از یک فیلم قصه گوی جذاب صرف به آنها نگاه کرد، غنیمت است.
شهر دو چشمی ها و یک چشمی ها که نیست.الان هنگامه ی یک لحظه دیدن است.چه بهتر که در آن یک لحظه ،تصویر ماندگارتری را به تماشا بنشینیم.

88/11/10
2:23 عصر

صدسال به این سالها!

بدست روح اله ریاضی در دسته

در اوایل دوران جوانی و دانشگاه دو علاقه مهم داشتم.سینما و نویسندگی.
اولی در توده های سردرگمی از حوادث گم و گور شد و نویسندگی به وادی روزنامه نگاری کشیده شد.
دید کلی ام این بود که در هر عرصه می شود موجود مطلوبی بود و آن کرد که رضای دوست و رضای نسبی خودم را به همراه داشته باشد.اما تجربه روزنامه نگاری ام که بیشتر در نشریات و سایت های اصولگرا بود با حقایق تلخ و ویران کننده ای روبرویم کرد که عطایش را به لقایش بخشیدم و هیچ گاه ماجرا را برای کسی واگویه نکردم.
جشنواره فیلم فجر که پا می گیرد و به خصوص وقتی فیلمی نظرم را جلب می کند و به تعبیری زنده تر ،عاشقم می کند ، دوباره به همان علاقه اوان دوران جوانی فکر می کنم و البته ترسی که نکند این عرصه هم مرا به یاس بیشتر بکشاند به سراغم می آید.
فیلمهای جشنواره امسال به جز تک و توکی همه ناامید کننده بودند و اگر بخواهیم بر مبنای احتمال حرکت کنیم نتیجه کار ما چه خواهد شد؟
یکی از فیلمهای قابل تامل و تاحدی قصه گو،‌ «صد سال به این سالها» ی سامان مقدم است که مهمترین مولفه اش بازی رضاکیانیان و فاطمه معتمد آریاست.سخن اصلی فیلم هم در مورد رنج و مرارت هایی است که به ایران ما در این سی ساله وارد شده و از او تصویری تکیده و بی رمق ساخته است.ایرانی که لباس عروس می دوزد و هر روز لباس عزا بر تن می کند.
این فیلم که دو سال در توقیف بوده ،انگار دارد حرف چون مایی را روایت می کند که به خصوص در این چند ماه ،‌خون دل خوردیم و طعنه شنیدیم و دم نزدیم.
اگر چه من با شادی های ایده آل جناب سامان مقدم خیلی موافق نیستم و بیانیه آخری که در فرودگاه و از زبان پرویز پرستویی بیان شد را در نهایت تصنع می بینم ،ولی چاره ای نیست از تعریف متوسط از این فیلم.
نمی دانم شاید قسمت جبری ما و مردم ما این رنج و محنت هاست و یا شاید تنها امثال «رفیع» (نقش رضا کیانیان) ها هستند که با زندگی کوتاه ولی فرحمند خود ،‌کیف دنیا و احیانا آخرت را خواهند برد.

88/11/7
10:12 صبح

فیلم مزخرف خوب!

بدست روح اله ریاضی در دسته

هرچه می خواهم از «به رنگ ارغوان» رد شوم و بروم سراغ«صد سال به این سالها» و «طلا و مس» نمی شود.دیشب برای بار دوم به رنگ ازغوان را با جمعی از دوستان دیدم.همه خوششان آمده بود و می شد احساس رضایت را از چشمهایشان خواند.سکانسی که ارغوان را از منزلش بیرون می آورند ؛‌با آن موسیقی متن معرکه ،یکی از زیباترین سکانسهای سینمای ایزان است و شما را به یاد سکانسی در آژانس می اندازد که حاج کاظم قاطی کرد و سرش را به شیشه کوبید و ....
دیشب یک فیلم به تمام معنی مزخرف از محصولات بنیاد سینمایی فارابی دیدیم که به نحو شعاری و احیانا مورد پسند مدیریت دولتی سینما ،حادثه انقلاب را به تصویر می کشید و متاسفانه نه بازی جانداری داشت و از همه مهمتر نه فیلمنامه پر کششی.بارها خمیازه کشیدیم.اسم فیلم هم «کیمیا و خاک» بود.

این خودتحویل گیری آقای دکتر ! به مسوولان جشنواره هم سرایت کرده و در حالی که در سالهای گذشته برای انتخاب بهترین فیلم از نگاه تماشاگران ،کارتهایمان را در یکی از صندوق های ضعیف ،‌متوسط و یا خوب می انداختیم ،امسال گزینه ها تبدیل به خوب و خیلی خوب و عالی شده.یکی از تماشاگران در کنار گزینه خوب بالای صندوق نوشت:«مزحرف!» و برگه رای را داخل آن انداخت.
پس خلاصه اش می شود اینکه دیشب فیلم مزخرف خوبی دیدیم که کیلومترها با اثر عالی ای  چون به رنگ ارغوان فاصله دارد.اثری که با دیدنش آرزو می کنی که ای کاش من هم فیلمساز می شدم و چنین فیلمی می ساختم.

88/11/6
12:10 عصر

به رنگ حاتمی کیا

بدست روح اله ریاضی در دسته

در این هفت ماه ،سکوت کسی چون ابراهیم حاتمی کیا برایم بسیار ازاردهنده بود. آنقدر که نمی خواستم فیلم از توقیف رها شده اش را ببینم. دلم گرفته بود از کارگردانی که گاه به نظر من شکوه و گلایه اش را در جایی مطرح می کرد که جایش نبود. پذیرفته بودیم حاتمی کیای آن گونه را و نمی توانستیم بپذیریم این گونه بودنش را .حاتمی کیای این روزها آنی نبود که می شناختیم، که برخی دیالوگ های فیلمهایش را چون اشعار حافظ و سعدی حفظ کرده بودیم ،‌که هر مجله ای که عکس او را به بهانه مصاحبه می زد،‌می خریدیم و ....
اما با دیدن به رنگ ارغوان فهمیدم که ابراهیم ما پنج سال پیش حرفش را زده بود.حتما کار خدا بود که پنج سال توقیبف شود و وقتی به نمایش در بیاید که باید.
نمی دانم مسوولین مربوط ،فهمیدند حرف حاتمی کیا را.
وقتی ارغوان می فهمد که هوشنگ مامور اطلاعات است.از صبح چشمش به دنبال پیدا کردن اوست.در مینی بوس، در کلاس درس و بعد به سمت درخت برآورده کننده حاجت می رود.
هوشنگ بالای شاخه درخت؛ همان جایی که آخرین بار ارغوان نشسته بود،‌ تکیده و بی حال نشسته و گفتگوها پیش می رود.تا آنجایی که ارغوان از هوشنگ می پرسد که "اگر تو جای من بودی چه کار می کردی؟"
و هوشنگ عقل و وظیفه اطلاعاتی و به تعبیری حفظ نظام به هر قیمت و ...را رها می کند و جوابی را می دهد که دلش می گوید .و به تعبیر من اسلام واقعی می گوید.
این بی نظیرترین سکانس به رنگ ارغوان است.و جایی است که به نظر من حاتمی کیا حرف اصلی اش را زده.حرفی که اگر چه پنج سال پیش زده شده ،ولی زمان واقعی بیانش امسال و در حال و هوای این روزهاست.
بعدالتحریر: به رنگ ارغوان را از دست ندهید.امروز تقریبا روز آخر اکرانش است.

88/11/4
1:31 عصر

یارگیری!

بدست روح اله ریاضی در دسته

در دوران مدرسه،‌زنگ های ورزش جناب معلم ورزش بعد از نرمش های کششی و کشکی،‌تعدادی سر گروه انتخاب می کرد تا آنها یارکشی کنند و برویم سراغ فوتبال.
معمولا هم از یک طرف این یارکشی شروع می شد و نفر اول بهترین بازیکن را انتخاب می کرد.بعضا شکوه و شکایت و نارضایتی هم به وجود می آمد؛‌که البته کاریش نمی شد کرد.
معمولا هفت ،‌هشت نفر آخر هم جزو آنهایی بودند که با اکراه و از سر ناچاری و کامل شدن تیم انتخاب می شدند.برخی از این نفرات آخر بیشتر در نقش کمک کننده به حریف بودند و مدام به نفع او و به صورت ناخودآگاه و غیرارادی پاس گل می دادند.
خوب ، حیاط کوچک مدرسه ما اجازه نمی داد ورزشهای دیگری هم یشود کرد تا شاید برخی از این افراد استعداد خود را در آن رشته ها بسنجند.

الان در عرصه فوتبال حرفه ای هم همین طور است.برخی بازیکن ها مطلوب نظر خاص و عام اند؛ مثلا همین باشگاه های وطنی اگر بتوانند برای جذب لیونل مسی چه سر و دستی که نمی شکنند.
دسته دوم بازیکنان هم بسته به سیستم مربی و قابلیتی که از تیمش می خواهد ،‌انتخاب می شوند و دسته سوم هم در تیم های رده پایین روزگار می گذرانند و در شهر کورها ،‌پادشاه لقب می گیرند.
در عرصه سیاست هم با تمام تفاوت هایی که با عرصه فوتبال گل کوچک و حرفه ای دارد ،با پدیده «یارگیری» مواجه هستیم.
قطعا هم هیچ آدم عاقلی نمی آید گزینه اول و هدف اش را جذب بازیکن رده Nای قرار دهد که یار کمکی حریف به حساب می آید.
اگر ما معتقدیم که دشمن عاقل و با امکاناتی داریم باید بپذیریم که در رقابت جهانی،‌دشمن ما قطعا به دنبال بهترین بازیکنان ما خواهد بود و تمام تلاشش را خرج می کند تا بهترین مهره های نظام ما را در اختیار بگیرد.
حالا در برابر این دشمن(که البته در مورد تعریف و اهدافش مقاله دیگری لازم است و صرفا در این یادداشت با فرضیات حکومتی در نظرش گرفتم) سه نوع بازیکن داریم.
بازیکن سطح اولی که به دلایلی قصد بازی در تیم دشمن را ندارد و دشمن هم به خوبی بر این موضوع واقف است.
بازیکن سطح اولی که امکان بازی در تیم دشمن را دارد و یا دشمن اینگونه در مورد او فکر می کند.
و تعداد بسیار زیادی از بازیکن های رده Nام که اگر خودشان هم بخواهند ، دشمن علاقه ای به جذب آنها ندارد.یا همین طوری در خدمت دشمن هستند و مگر عقل دشمن پاره آجر برداشته که بخواهد برایشان پول خرج کند و یا بازیکنی که به خودش لایی می زند و از لحاظ آمادگی جسمانی و توانایی های تاکتیک پذیری و تکنیکی در سطح به تمام معنی ،افتضاحی قرار دارد را چه به خریدن!
حالا یک عده از این بازیکن های سطح فوق پایین مدام تذکره می زنند که فلان آقا و بهمان معترض باید با دشمن مرزبندی مشخص و علنی کند و برای اثبات اینکه مصداق «رطب خرده منع رطب کی کند؟» نشوند هم پشت بندش کلی به دشمن فرضی بد و بیراه می گویند.
مثل اینکه احمد مومن زاده در یک کنفرانس خبری اعلام کند که اگر منچستر و بارسلونا خواهان جذب من هستند ،‌بدانند که من اصلا تمایلی به بازی در تیم آنها ندارم. 

88/11/2
11:53 صبح

مناظره یا نخودچی خوران

بدست روح اله ریاضی در دسته

این اصطلاح«نخودچی خوران» را اولین بار یکی از دوستان درباره مناظره آقایان موسوی و کروبی در زمان انتخابات بیان کرد و حسابی ازش خوشم آمد.
مناظره دیشب هم همان «نخودچی خوران» بود تا مناظره.و البته نشان دهنده آن که برخی نمایندگان مجلس چه قوه استدلال و منطق بالایی دارند و کل حرفشان ده دقیقه هم نمی شود و البته شاید بهترین کار برایشان همان استعفا! باشد.
به نظر من طرف معترض کار خوبی می کند که در مناظره شرکت نمی کند.چرا که این مناظره ها فرصتی برای منتقدین و معترضین نیست ،بلکه فرصتی برای صدا و سیمااست تا هر چند به صورت نمادین و ظاهری، از پیله ای که  در این چند ماهه آن را تبدیل به سخنگوی شعبه ای کوچک و افراطی از یک جریان کرد و تمامی منافع ملی را به بازی گرفت و فدای حب و بغض های بچه گانه کرد، بیرون بیاید.
بازی ای که نتیجه اش از قبل تعیین شده و یک طرف می خواهد با سوء استفاده از طرف مقابل آن را منصفانه و جوانمردانه نشان دهد ، گرم کردن و تماشاچی بردن و نشان دادن ندارد.حالا شما ده تا گل هم بزنی،‌نتیجه بازی به نفع حریف اعلام خواهد شد.
البته با این نگاه «بازی بودن» به مناظره ها مخالفم ولی متاسفانه آقایان جایی برای نگاه خوب و انسانی ما نگذاشته اند.

88/11/1
10:29 صبح

جریان سوم!

بدست روح اله ریاضی در دسته

اگر چه بیش از یک دهه از به سر زبان افتادن اصطلاح «جریان سوم» در بین برخی سیاسیون می گذرد ،‌باید پذیرفت که مدعیان قرار گیری در این جریان،‌هرگز نتوانستند در عرصه عمل این «جریان سوم» بودن خودشان را نشان دهند و این اصطلاح در حد نظریه و فرضیه باقی ماند.
البته قطعا نمی توان تعریف اثباتی برای «جریان سوم» بیان کرد و قطعا طرفداران این جریان هم در بسیاری از مولفه ها اتفاق نظر ندارند، اما در حوزه نفی و اینکه برخی مدعی اند که به هیچ دو جریان رایج سیاسی تعلق ندارند و در جستجوی راه سوم و میانه و متعادل تری هستند  ، می شود جریان سومی ها را یافت.
دکتر محسن رضایی در انتخابات اخیر خود را جدای از دو قطب رایج انتخابات معرفی کرد و در جایی اظهار داشت که به دنبال توازن در تاکید بر روی مردم و نظام هست.اما در عرصه عمل و راه پیگیری بر اعتراضات نسبت به نتایج اعلام شده ،‌در حالی که به طور قاطع بر تقلب و کم شماری رای های خود تاکید می کرد ،‌به یک باره حتی پذیرفت که آرایش زیاد هم بوده؛ یعنی تاکید بر نظام را بر ادعاهایی چون کوتاه نیامدن از رای مردمی که به او رای داده بودند ترجیح داد.
امشب بنا بر گفته ها، مناظره دکتر رضایی و دکتر ولایتی در برنامه «رو به فردا» خواهد بود و باید دید آیا عمر«جریان سوم» در عرصه حرف و سخن و نظریه به پایان رسیده و یا هنوز طرفداران و مدعیان آن ، مشغول دست و پایی محکوم به فنا خواهند بود.

88/10/27
2:12 عصر

چرا هنوز «مشکل» داریم؟

بدست روح اله ریاضی در دسته

یکی از مهمترین علت های ناکارآمدی طرح ها و راه کارها و نامه ها و تهدیدهای 7 ماهه اخیر ،به فقدان نگرش سیستمی ارائه دهندگان آنها بر می گردد.تا وقتی ما ارکان حکومت و معترضین و اتفاقات رخ داده را به عنوان یک کل دارای جزییات در نظر نگیریم و از روابط بین آنها و تاثیری که هر کدام بر روی دیگری می گذارد غفلت کنیم،‌همین آش و همین کاسه خواهد بود و ره به سر منزل مقصود که همان از بین رفتن مقطعی مشکل و طرح ریزی برای آینده بهتر و اجتناب از تکرار دوباره این رخدادها باشد ،نخواهیم برد.
البته نگرش سیستمی ما باید با مولفه های فرهنگ و دین و آداب و رسوم ما ایرانیها و نگرشمان نسبت به وقایع اطراف ، تعدیل شود.
به عنوان مثال در روزهای بعد از انتخابات چقدر نامه و توصیه و تهدید و توهین نسبت به رهبری نظام نوشته شد.چرا هیچ کدام از آنها به نتیجه نرسید؟البته که دلایل بسیاری داشته و دارد ولی نباید نوع نگاهی که در این نامه ها به رهبری نظام شد را نادیده گرفت.در بسیاری از این نامه ها رهبری در پشت تمامی خروجی های قوه قضاییه و بسیج و صدا و سیما و شورای نگهبان و ... به گونه ای قرار داده شده بود که گویا همه آنها با اشاره مستقیم ایشان انجام شده بودند.
از طرفی یک عده در ظاهر دلسوز و ان شاا... در باطن هم،‌به گونه ای اتفاقات را تجزیه و تحلیل می کردند که نقش رهبری را در بعضی خطاها نادیده می گرفتند.البته من معتقد به هیچ خطا یا عدم خطایی از ایشان نیستم و باید در یک فرصت معقول و مقتضی به آنها پرداخت ،‌اما نادیده گرفتن نقش شخص اول مملکت در رخدادهای اخیر یک نوعی ساده انگاری بود که نمی شد با آن به وحدت و راه کار دادن رسید.
از آن طرف هم یک عده آنقدر نقش سران معترضین را برجسته نشان می دادند که خودشان هم باورشان شده بود و البته وقایع بعدی آن را نفی کرد.
برای همین برگزاری مناظره و بگیر و ببند و تهدید و حتی 5 راهکار و 7 راهکار و بینهایت راهکار دادن چاره کار نیست.
یک نگرش سیستمی که نقش و هوشیاری و کوتاهی تمامی بخش های دخیل در اتفاقات ناگوار اخیر در آن مشخص شده باشد و اصلاح برخی مولفه ها و تغییر و نظارت بیشتر برای برخی و برنامه ریزی کارا برای اجتناب ار این خطاها ، تنها راه قابل اطمینان برای تغییر نگرش مردم و بازگرداندن روحیه تعامل و محبت در جامعه است.
البته برای پیاده سازی این نوع نگرش نیاز جدی و مبرمی به واقع بینی و فرار از نگرش ایده آل و قهرمان پرور داریم.
بعد التحریر:
و همچنین خرید بلیط و اجبار برخی از افراد برای سفر به یک منطقه تفریحی خوش آب و هوا و به قدر کافی دور تا در فضای ارامی این تجزیه و تحلیل ها صورت بگیرد.


88/10/25
12:21 صبح

مناظره های رو به احساس و بی فایده

بدست روح اله ریاضی در دسته

به نظر می رسد یکی از مهمترین ویژگی های یک مناظره داشتن موضوع و مجری متناسب و کارکشته با آن باشد.
آن چیزی که در این دو مناظره اخیر که سعی شده بود طرفین مباحث انتخابات را در مقابل هم نشانده و از مباحثه و نقد آن دو مردم بیننده به نتیجه ای برسند برداشت می شود این است که قرار نیست در این مناظره ها موضوعی خاص دقیقا شکافته شود و موارد قوت و ضعف نظرات طرفین شناخته و نظری جامع به دست بیاید که راهگشا باشد.
بلکه قرار است طرفین صرفا بر ادعاهای خود تاکید کنند و یک طرف به طور مثال کیهان تصویری شود و یک طرف مدافع مجلس ششم.غالبا هم گفته ها بر روی هوا باشد و یکی بگوید بند فلان ،‌بهمان بود و دیگری هم رد کند و تک و پاتکی بی نتیجه را دنبال کنیم.
اما به نظر می رسد اگر هدف از این مناظره ها آن چه گفتم باشد، نیازمند اولا حضور افراد صاحب نظر و کارکشته در آن موضوع،‌دوم مشخص بودن موضوع برای هر دو طرف به گونه ای که با مدارک و اطلاعات کامل در آن حضور بیابند، سوم آگاهی و آپدیت بودن مجری در آن موضوع ،‌چهارم بحثی چالشی و منطقی و به دور از احساس و ... به منظور دست یابی به نتیجه ای که به درد امروز و فردای جامعه مان بخورد.
که برنامه نود برخی از این فاکتورها را داراست و لذا مناظره های ناب تری را تدارک می بیند.

<   <<   51   52   53   54   55   >>   >