آدم وقتی می افتد کنج خانه !حواسش به خیلای چیزها جمع تر می شود که در گذشته این گونه نبوده
اول از همه سلامتی؛ که تا دیروز 50 تا کار می کردی و عین خیالت نبود و حالا از یک آب خوردن ساده محرومی.
دوم دوستانش را بهتر می شناسد
سوم متوجه می شود که واقعا خیلی چیزها را نمی شود با پول معاوضه کرد.
مثلا شنیده اید که کارمند جماعت می گویند فلان رقمی که یک سال به یک فوتبالیست می دهند برابر با حقوق همه عمر من بل بیشتر است.و به گونه ای سرش را تکان می دهد که گویا در حقش جفای بزرگی شده.
البته متر کردن میزان جفا و مقایسه اش با هم کار بس سختی است اما به صورت خلاصه می شود گفت این ریسکی که فلان بازیکن متحمل می شود کجا و ریسک جناب کارمند ما کجا؟
جدای از آسیب های غیر قابل جبرانی چون کشته شدن و ضایعات نخاعی و ...،یک فوتبالیت همیشه در معرض خداحافظی از دنیای حرفه ای است.حتی اگر بیماری اش قابل درمان باشد،مراحل سخت و طاقت فرسایی چون عمل و فیزیوتراپی و ... دارد .تازه بعد آن وقتی به فکر دردهای گذشته می افتد احیانا بیشتر مراقب پاهایش می باشد و البته ممکن است در سبک بازی اش تاثیر بگذارد.
خلاصه کارمندی که در اتاق شخصی نشسته و با هر ارباب رجوعی به میل خویشتن برخورد می کند و هیچ گونه نظارت و اخراج و حساب کشی ای در موردش نمی شود و بساط چایی و میوه و نان بربری و ... اش همیشه به پاست و در نهایت حتی ممکن است به اندازه همان چندرغازی که بهش می دهند هم بهره وری نداشته باشد نمی تواند خودش را با فوتبالیست جماعت مقایسه کند.
البته بگذریم از اینکه در ورزشها،صرفا رقم دریافتی فوتبالیست ها بسیار بالاست و آن هم بیشتر به این بر می گردد که از آن طرف سود سرشاری هم به جیب مالکین باشگاه ها و ... می رود.
یک موقع برداشت نکنید که می خواهم از قراردادهای صدها میلیونی دفاع کنم.بلکه منظورم این است که اول باید شرایط یکسانی برای مقایسه برقرار شود و بعد این گونه دستمزدها را با هم سنجید.
ما در مقایسه هایمان عادت کرده ایم نیمه های خالی خودمان را با پرهای دیگران بسنجیم و آه حسرت باری حواله کنیم و همیشه متوقع و ناارام باشیم.
2:36 عصر
درس های خانه نشینی!
بدست روح اله ریاضی در دسته
10:19 صبح
نهایت اتفاق نظر!
بدست روح اله ریاضی در دسته
(یک فرد مهم)
4:8 عصر
جملاتی که عمرا شنیده یاشید
بدست روح اله ریاضی در دسته
سالگرد شهید بهشتی که می شود،دوباره گوشمان از برخی جملات تکراری ایشان پر می شود.در حالی که می توان به جرات ادعا کرد که مهمترین صحبت های ایشان به عنوان یکی از معماران نظام و قانون اساسی در مجلس خبرگان قانون اساسی زده شده که شرح آن را می توانید از طریق اینترنت دریافت کرده و بخوانید.
استاد سروش محلاتی در پژوهشی برخی سر فصل های صحبت های شهید بهشتی را آورده که می توانید اینجا بخوانید.
در این یادداشت برخی جملات شهید بزرگوار بهشتی را می آورم که بعید بدانم به گوشتان خورده باشد.
"وقتی
این اصل را مطرح کردیم، شاید تصور میشد که دستگاههای دولتی به کار
میافتد و برای هر کس یک مسکن میسازد، در هر سال چند دست لباس هم برای
بزرگ و کوچک تهیه و در خانهها تقسیم میکند و... آیا منظور این است که
دولت خود مستقیما این کارها را انجام دهد؟ اگر روزی اقتصاد ما بخواهد به
سمتی برود که دولت برای ما همه این امکانات را آماده کند و تحویل دهد، این
بدترین نوع اقتصاد است و چنین چیزی هم در قانون اساسی در نظر نبوده است. "
"آنچه
در قانون اساسی مورد توجه بوده است این است که شکل اقتصادی، توزیع
درآمدها، ایجاد امکانات شغلی و برنامه ریزیهای اقتصادی به سمتی برود که با
کار خلاق و فعال خود انسانها این نیازها تأمین بشود... سیاست تولید مسکن باید چنین باشد که "همه" در حد نیازشان "بتوانند"
مسکن تهیه کنند، نه اینکه "دولت" برای همه خانه میسازد و به صورت کوپنی و
سهمیهبندی به مردم میدهد. "
"کسی نمیتواند تحت
عنوان فقیه عادل با تقوا ، آگاه به زمان و شجاع،
خودش را بر مردم تحمیل کند،این مردم هستند که باید او را به این صفات
شناخته باشند و پذیرفته باشند"(مشروح
مذاکرات،ص378)
بهشتی با این معنا، بین
"ولایت فقیه" و "حاکمیت ملت" تضاد نمیدید و لذا در هنگام بررسی اصل 57 که
برخی ازنمایندگان با توهم این تضاد، نمیتوانستند حاکمیت ملت را با ولایت
فقیه قابل جمع بدانند، بهشتی گفت:
"این اصل منافاتی با اصل پنجم
ندارد،چون در آنجا گفتند که مقام امامت و ولایت برای فقیه واجدالشرایط
است که از طرف اکثریت مردم پذیرفته شده باشد، یعنی آنجا هم برحق مردم در
انتخاب و تعیین این رهبر صحه گذاشته، و چه فرد باشد، چه شورا باشد با
انتخاب مردم سر و کار دارد، و تا آن دنبالش نباشد، تمامیت ندارد و "شأنیت"
هم ندارد." (مشروح مذاکرات، ص 523)
"تشکیل
گروههایی برای بیان و اظهار نظر پیرامون مسائل مختلف فکری بشر آزاد است
ولو خود این آراء، آرائی باشد که مطابق با موازین اسلام نباشد، آنچه آزاد
نیست عبارتست از احزاب و جمعیتهایی که وجود آنها، در هم شکننده و سست
کننده مبانی اسلام و جمهوری اسلامی باشد." (مشروح
مذاکرات، 670)
"به
نظر من در شرایط کنونی، "اعمال قهر" برای جلوگیری از نشریاتی که مبارزه
فکری با اسلام میکنند، سودمند نیست، بلکه بر حسب تجربه، مضر به اسلام هم
هست." (مشروح مذاکرات، ص 271)
"آقایان!
در این اصول همیشه تزاحم در مصالح راباید رعایت بفرمائید. خود اینکه جرم
سیاسی و جرم مطبوعاتی، علنا محاکمه بشود، جلوی بسیاری از مفاسد و
دیکتاتوریها را میگیرد و اگر بخواهید به این دست بزنید و بگوئید هر وقت که
خلاف نظم تشخیص دادند سرّی انجام بدهند، مثل این
است که این اصل را اصلا نداشته باشیم!" (مشروح
مذاکرات ص 168)
در بررسی اصل 68 که هرگونه
شکنجه را ممنوع میداند، آیتالله مشکینی، با دفاع از اصل، به سراغ موارد
استثنائی رفت که باید راه شکنجه باز باشد مثل اینکه تعدادی از شخصیتهای
برجسته نظام را ربودهاند و اگر ربایندگان، چند سیلی بخورند، محل مخفی کردن
آن شخصیتها را اعلام میکنند. ولی آیتالله بهشتی، با همین استثناء هم
مخالف بود و معتقد بود که شکنجه ولو در حد زدن یک سیلی، آن هم در چنین
موردی، نباید جایز باشد، استدلال وی چنین بود که با این "استثناء"، "راه"
شکنجه گری باز میشود، و وقتی راه باز شد، به داغ کردن "همه افراد" منتهی
میشود. کلام بهشتی این بود:
"آقای مشکینی!
توجه بفرمائید که مساله راه چیزی باز شدن است! به محض اینکه این راه باز شد
و خواستند کسی را که متهم به بزرگترین جرمها باشد یک سیلی به او بزنند.
مطمئن باشید به داغ کردن همه افراد منتهی میشود، پس این راه را باید بست،
یعنی اگر حتی ده نفر از افراد سرشناس ربوده شوند، و این راه باز نشود،
جامعه سالمتر است." (مشروح مذاکرات، ص 778)
"ما
یادمان نرفته که چطور گرفتار بودیم، مکرر گفته شد که ما قانون مینویسیم
به منظور اینکه چهارچوبی برای آینده باشد. همانطور که پارسال (1357) به آن
(برای آزادی اجتماعات) احتیاج داشتیم، بنابراین نباید طوری بنویسیم که آنها
(دولتها) بتوانند در "اصلش" مداخله کنند، بلکه باید در نظمش دخالت داشته
باشند." (مشروح مذاکرات، ص 713)
"امام مسلمانان حق دارد
تثبیت قیمت کند و بگوید بیش از این نباید فروخت، به شرط آنکه تثبیت قیمت
ها، به مصلحت مسلمانان باشد"
ولی سپس بلافاصله اضافه کرد:
"مساله
مهم این است که آقا واقعا مهار کردن قیمتها از راه تعیین نرخ و اجبار به
رعایت نرخ معین شده، قابل حل است یا نه؟ این یک مساله فنی اقتصادی است و
فقیه وارد آن نمیشود." (اقتصاد اسلامی، ص 173)
"آقای
تهرانی! شورای رهبری را آنقدر وسیع نکنید که مجبور باشد برای خودش تشکیلات
و ساختمان و کارمند داشته باشد. ما اگر بخواهیم در قانون اساسِی، شورای
رهبری را در همه امور دخالت بدهیم، باید در حقیقت یک دولت سومی در کشور
بوجود بیاوریم." (مشروح مذاکرات، ص 873)
"بسیاری
از اصول قانون اساسی، در حقیقت تعیین "رویه" ثابتی است برای "اعمال ولایت
والی"، فرض این است عین این مساله در پارلمان است. اگر تعیین نخستوزیر از
حقوق والی است، پس اینکه باید اکثریت نمایندگان مجلس منتخب مردم رأای
بدهند، یعنی چه؟ اینها یک پاسخ دارد و آن این است که ولایت، بهترین راه
اعمالش آن است که جا بیفتد، چرا، نمیخواهیم انتخاب والی با یک مقدماتی
باشد که آن مقدمات نقش او را سنگینتر و اصیلتر و موثرتر بکند؟" (مشروح مذاکرات، ص 1604)
بنظر ما بهتر است که
این کار از دایره کار رهبر و وظایف رهبری، کنار باشد، برای اینکه "در هر
زمان" رهبر و شورای رهبری خوب است از کارهائی که میشود به عهده دیگران
باشد، فارغ باشند و واقعا "تنها" مسئولیت کارهایی را داشته باشند که جز از
آنها نمیتوان انتظار داشت. (مشروح مذاکرات، ص 965)
3:57 عصر
پاشکستن هنر نمی باشد
بدست روح اله ریاضی در دسته
حتما شنیده اید چند جایی را که دعا می کنند گذرت به آنها نیافتد.
یکی اش بیمارستان است.به خصوص اینکه درد و مرض ات هم ناشناخته باشد.
به برکت ورزش و خشونتی که چاشنی اش هست و البته بی ملاحظگی خودم،ضربه عجیبی به زانویم خورد و جدای از درد اولیه وحشتناکش ،توان روی پا ایستادن هم ازم سلب شد.عصر پنج شنبه ای مجبور شدیم به بیمارستان دولتی برویم و با دکتری مواجه شویم که گویا زبان مارا نمی فهمید.چون اصلا حرف نمی زد و زود می گفت برو رو تخت و بعدش هم عکس رادیولوژی.(خسته نباشید !چون مادر بزرگ من هم چنین نسخه ای می نوشت.)
در رادیولوژی هم یک نفر بود که هم عکس می گرفت ،هم ظاهر می کرد و هم تحویل می داد.برای همین چند تا چند تا این کارو می کرد.
در سالن انتظار چگونگی پر پر شدن ایتالیا را نظاره کردیم که گلش را آفساید گرفتند و دو تیم فینال دوره قبل حتی از گروهشان صعود نکردند.
در نهایت هم شانس آوردم که پایم نشکسته بود (خدا رو شکر!) چون تا یک شنبه کمتر جراح متخصصی را می شد پیدا کرد.(این هم از برکات تعطیلات در کشور ماست و کاملا منطبق بر سیره اهل بیت.چند سال پیش ابوی من در عید سرما خورد و گاهی مجبور بود برای زدن یک آمپول به درمانگاهی که 8 کیلومتر با خانه ما فاصله داشت برود و آمپول زن آنجا هم نامردی نمی کرد.یک جوری می زد که همه این 8 کیلومتر را بشلند!)
چند روزی در خانه نشستن و البته برای یک راه رفتن عادی عاجز شدن ،مرا یاد ضرب المثل مادر بزرگ یکی از دوستان می اندازد که:«آدمی دمی!»
و البته به قول یکی از دوستان من ،همین که در ایران زندگی می کنیم و هنوز اتفاق عجیب و ناراحت کننده بسیار عظیمی برایمان رخ نداده،معنی اش این است که خدایی وجود دارد.چون با چنین سیستمی، احتمال خظا و آسیب های جسمی و روحی بسیار بالاست.
3:41 عصر
آقای لاریجانی! بکِش!
بدست روح اله ریاضی در دسته
اول از همه ببخشید که این گونه خطابتان کردم.چون من برای شخص شما به سبب جایگاه حقوقی تان احترام قائلم.همچنین مامور نزول عذاب و ربط دادن وقایع مختلف و نسبت دادنشان به خدا نیستم،چون همچون آقای آصفی معتقدم که خدا کارهای مهم تری دارد.
اما اتفاقی که دیروز و جلوی مجلس برای شما و همکارانتان و از همه مهمتر برای شان و جایگاه مجلس افتاد را ،نتیجه عینی اقدامات خودتان می دانم.نتیجه ای که بر این مبنی استوار است که اگر جلوی کار غلط و رویه اشتباه را نگیری و حداقل محکوم اش نکنی،به طور قطع روزی دامن خودت را هم خواهد گرفت.
اگر آن شب که به کوی دانشگاه حمله کردند و کمیته تحقیق تشکیل دادید،حقایق را به مردم می گفتید و تندرو ها را افشا می ساختید.
اگر آن روز که در کنار حرم بنیانگذار انقلاب آن گونه کردند،این گونه سکوت نمی کردید و به مانند اکثریت علمای عزیزمان،به محکومیت حداقلی و برخورد حداکثری رو می آوردید.
اگر آن شب که به دفتر مراجع حمله ور شدند و شعارهای رکیک بر در و دیوارشان نوشتند،قاطعانه تر برخورد می کردید
و بسیاری اگرهای دیگر که این روزها تبدیل به یک عادت شده اند را انجام می دادید
و اگر لااقل سکوت می فرمودید ،نه اینکه به تقدیر از تندرو ها و بیانیه جمع کردن برایشان بپردازید
امروز قطعا و یقینا حنای تان رنگ دیگری داشتید.
امروز روز چشیدید معنی سکوتتان را؟
دانستید که این جماعت با کسی تعارف ندارند و هر که بر خلاف میلشان باشد را تا جایی که میلشان بکشد مورد نوازش قرار می دهند؟
معنی عزت خودتان را دریافتید؟
ای کاش تا دیر نشده به آغوش مردم بازگردید و به عزت خدایی برسید.
چون امروز می شود از عکس العمل مردم خواند که چندان از توهین به شما و نماینده هایشان ناراحت نشده اند.
از فردایی که قرعه حذف و تحقیر به نام شما بیافتد، انذارتان می دهم
فاعتبروا یا اولی الابصار
10:2 صبح
فرمانده جنگ نرم!
بدست روح اله ریاضی در دسته
بر اساس نگرش سیستمی ،هیچ جنگی شروع نمی شود و ادامه پیدا نمی کند، مگر آنکه به تعداد کافی افراد جنگجو و جنگ طلب وجود داشته باشد.
اگر به تقدیر و تشکر و قربونت برم هایی که به بهانه سرداری در جنگ نرم ،نثار امثال حسین شریعتمداری ها می شود نگاه کنید،از خودتان خواهید پرسید که اگر فضا تلطیف و آرام شود و طرفین از نزاع رودرو و پرده دری دست بردارند،واقعا دیگر کسی سراغ کیهان و اسناد من درآوردی و استدلالات آب دوغ خیاری اش،خواهد رفت؟
در آن صورت، ضرر دهی این موسسه رشد بیشتری خواهد یافت و حسین آقا در لحظه های تنهایی اش،برای اعضای تحریریه این چنین پیامک خواهد فرستاد که: شهادت قسمت ما می شد ای کاش!
درباره
آرشیو یادداشتها
-
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
آبان 1387
آذر 1387
دی 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
شهریور 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
دی 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
آذر 93
مهر 93
دی 93
دی 94
تیر 94
بهمن 94
یادداشتهای آرشیو نشده
پیوندها
-
ام بی ای
محمدرضا اسدی
حسین حمیدی
حسین دسته باشی
مهدی قمصریان
نجوای من
برداشت های روزانه محسن
آیت خدا ؛مرتضی تهرانی
محمدجواد
مجتبی حاجی قاسمی
محمود
محمدحسین حسینی
دکتر حسن سبحانی
در حیرت
آریان گلصورت
علیرضا
عوام الناس
فریدمدرسی
اسحاق رهنما
دل نوشت
کوروش علیانی
دغدغه های حاجی
جنبش سبز
مسعود دیانی
محسن بیات زنجانی
مجتبی جراحی
سلمان عزیزم
مجید
آنتیک
وبلاگ خودم (بلاگفا)
وبلاگ ازلی ام
تورجان
نانوشته های یک ناشناخته
مه دی
خارج فقه استاد سروش محلاتی