سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/11/27
8:27 صبح

با عشق پیوستن...

بدست روح اله ریاضی در دسته شاعری که کار نیست!

خوب خوابیده ای، چشمهایت، قهر کردند با انتظارم

آنقدر منتظر می نشینم، تا به چشم ات بیافتد گذارم

من نشانی آن چشم ها را، یک به یک از مژه ها بپرسم

پای دلواپسی ها نشستن، هست کار همه روزگارم

از حوالی لب ها گذر کرد، خواهش بوسه ای جاودانه

از تمام سکوت ام هویداست، حرف هایی که من با تو دارم

طاق ابرو به بالا میانداز، کار امروز، فردا میانداز

نام من را ز دل جا میانداز، آستان بوس آن کردگارم

موج تا موج آن گیسوان را، پیچ تا پیج آن ابروان را

واو تا واو لبها، دهان را، روی الواح دل می نگارم

خاک بودم درونم نشستی، آب گشتی و پیرایه شستی

دانه دانه وجودم جوان شد، سر بر آوردم، امیدوارم