سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/12/24
2:29 عصر

چشمانمان را بستیم

بدست روح اله ریاضی در دسته

اپیزود اول:

چشمهایت را ببندی و یک آرزو کنی.خبری از چراغ جادو و قالیچه پرنده و آدم برآورد کننده حاجت نباشد.بعد که چشمهایت را باز کردی آرزویت برآورده شده باشد

هیچ محدودیتی هم در انتخاب آرزو نداشته باشی. پولدار شدن، قویترین مرد دنیا،زندگی جاوید و یا سفر به هر جای دنیا که دلت می خواهد.

فقط می ماند اینکه یک ورد بدهی به همه مردمان تا در یک ساعت و دقیقه و ثانیه مشخص ،آن را بخوانند و آرزوی همه نزدیک به هفت میلیاردشان برآورده شود،

شاید یکی از بهترین هایش این باشد که هرکس بگوید:«حالم را بهترین حال کن.»

اپیزود دوم:

بقیه اش را هم بسپارد به تو.

تویی که روی شاخه های خشک درخت جلوی خانه ما، جوانه های سبز نشاندی و به جوجه یاکریم داخل تخم پارکینگمان یاد دادی تخمش را بشکند و زمستان را بهار کردی و سرد را گرم.

حالا گرم کردن سردی وجود ما و تکاندن خانه دلمان با تو.

از ما فقط آرزو کردن بر می آید.نگو که نمی شود...

چشمانمان را بستیم.