به نظرم در جامعهي ايراني اين مباحث اخلاقي به همراه برخي تعارفات و آداب چنان با قانون و مباحث حقوقي به هم تنيده شدهاند كه اگر كسي آنها را رعايت نكند ناخودآگاه حذف و طرد خواهد شد.
نمونهي بارز آن وجود بيكاري پنهان و افراد غير متخصص در اكثر سازمانهاي دولتي است. سازماندهي يكي از شئون مدير سازمان است و قاعدتاً حق مدير حق دارد سازمان را مطابق استراتژي و برنامههاي آن بچيند ولي به همان دلايل فوق نميتواند اين نيروهاي بيخاصيتي را كه روي دستش ماندهاند بيرون كند.
چه بسا همين نيروها در اجراي كارهاي جديد و بالابردن بازدهي سازمان بزرگترين مانع مدير هستند.
اينها تجربيات عيني بنده است در زمان مسئوليتي كه داشتهام و خيال پردازي نميكنم
شما اختيار انتخاب يك فرد و عدم اختيار در عزل او را هم بگذاريد به پاي همين جور استثنائات. در نظام اداري ايران چيز خيلي دور از ذهني نيست. حقيقت چيزي است كه شما ميگوييد واقعيت آن است كه بنده عرض كردم
سلام
براي سؤال شما استثنائات زيادي به ذهن من ميرسد. يكي اين كه جواني براي خودش زني را انتخاب ميكند و بعد از دو سه سال ميخواهد او را به دلايل واهي طلاق دهند. در اين شرايط پدر و مادر پسر به حكم اخلاق وارد ميشوند و ممانعت ميكنند چه بسا حق طلاق با پسر است و پدر و مادر حقي ندارند.
يك نمونهي سازماني هم براي شما مثال ميزنم، رئيس يك سازمان فردي را براي يكي از معاونتها انتخاب ميكند كه از قضا فرد بسيار متبحر و كارآمدي است. رئيس از ترس اين كه اين معاون جاي او را نگيرد قصد دارد معاونش را بر كنار كند ولي هيأت مديره به جهت اين كه با رفتن آن فرد سوددهي سازمان اُفت ميكند با اين اقدام مخالفت ميكنند و براي حفظ آن معاون اعمال نفوذ مينمايند.
شما هم اگر جاي آن پدر و مادر يا اعضاي هيأت مديره باشيد همين كار را ميكنيد