دنبال من مي گردي و حاصل ندارد
موجي كه عاشق مي شود ساحل ندارد
بايد ببندم كوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هيچ جا منزل ندارد
من خام بودم ، داغ دوري پخته ام كرد
يك عمر پايت سوختم ، قابل ندارد
من عاشقي كردم تو اما سرد گفتي
از برف اگر آدم بسازي دل ندارد
باشد ولم كن با خودم تنها بمانم
ديوانه با ديوانه ها مشكل ندارد
شايد به سرگرداني ام دنيا بخندد
موجي كه عاشق مي شود ساحل ندارد
خوشحال ميشم به وبلاگ سر بزني