• وبلاگ : سي و يك شب
  • يادداشت : دليل باقي ماندن اسلام
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + صمد احمدي 
    ...
    هر دفعه که به طور اتفاقي ميام اينجا، عهد ديرين مي شکنم، و کامنتي مي افکنم. و هر دفعه هم پشيمان مي شوم. پشيمان مي شوم از اين هدر دادن عمر. از آلوده شدن به توهمات و تکدر روح. از همکلامي کساني که رشد و تعالي خود را در بي پروايي و ... مي بينند و...
    کساني که ...
    شايد اين کامنتهاي "احسنت" و "تبارک الله" "علي" و "نجوا" شما را در مسيرتان مستحکم کرده. نمي دانم. کدام نفس انساني از تحسين گريزان است!؟ بد نبود به صداي منتقد به طور جدي نگاه مي کرديد. نه براي صرف زيباتر کردن انديشه پيشيني. اين دو خيلي تفاوت دارد. دومي، به خلاف اولي، وقعي براي مخاطب نمي نهد.

    بگذريم. اين بار فريب اعتراف دروغ را خوردم، درباره انتخابات و حوادث بعد از آن.
    عليرغم همه کلمات ارائه شده در پاسخ، چيزي در رد استدلالات بيان شده نديدم. گويي -مثل مير- مرغ دوپايي در اين عالم نيست! اصلا سخن مخاطب خوانده نمي شود! يعني حرمت کسي که نوشته ها را خوانده رعايت نشده... وقتي مي بينم که «قتلوا تقتيلا» در آيه را نمي بينيد، خب، معلوم است که استدلالات هم خوانده نشود. اين نشاندهنده بلاهت من در شناخت و انتخاب مخاطب است! چه فايده. آيات متعدد و جالب ديگر هم آورده شود، آنها هم شايد تقسير به راي مي شوند. پس ... بهتر که حرمتشان در لاي دو جلد کتاب الله محفوط بماند. لاي مجلد ماندش، بهتر از اين است.
    اگر هم جوابي مي نويسيد ...اين آخرين بار بود که آمدم.
    رفتارهاي اين چنيني، تخم نفرت و حقد است که ميکارد. تفاوتي ميان شما و محمود و حاميان افراطي او نمي بينم. هر دو در گرداب افراط و توهم خود حق بيني، به طرز فجيعي غرق شده ايد...
    پاسخ احتمالي شما و تشويق کنندگان مجازي شما را هم مي توانم حدس بزنم. مکتوب نشده، معلوم است.

    إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ ????

    ...

    نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ ???? - (ق)

    خواستم اين آدرس را هم نذارم.

    باز يه چيزي ته دلم ميگه اگه بذارم، بهتره.

    تفسير سوره توبه

    http://qasemian.ir/blog/



    پاسخ

    سلام مي توانم جوابي از سنخ نظرخودتان بدهم و اين جر و بحث وبلاگي كه به احساس هم مي زند را همين جا خاتمه دهم.
    مي توانم ولي اين كار را نمي كنم.اول هم بگذار اعتراف كنم كه معناي آيه دوم را نديدم .تمام توجه ام به آيه اول بود و فقط به آن قسمت الميزان مراجعه كردم.اين دليل به اين راحتي و اعتراف به اين آساني را نمي دانم چرا اين گونه بغض گونه تفسير كرديد.اگر از نظر شما خطاي بزرگي مرتكب شدم از خطاپوش عذرگذر طلب بخشش دارم.
    در پاسخ قبلي جواب شما را داده ام.گويا نخواستيد ببينيد.
    همه حرف من كه دلباخته نظام و امام و اسلام هستم اين است كه اين مواردي كه شما و بسياري از تريبون هاي رسمي بيان مي كنند اولا شرايط بسياري دارد كه محق شدنش بسيار سخت است و نمي شود همين جوري و به صورت عمومي چند صد هزار نفر را باغي و محارب ناميد.
    دوما اين برخوردها اگرچه در اسلام بوده ولي اصل و هدف اسلام اين چيزها نبوده.اصل آزادي انديشه و تفكر است.اصل پاسخگويي حاكميت است.ولي طي اين سي سال اصل شده حذف مخالف با برچسب محارب و ... زدن.ما طي اين سي سال چقدر آدم را به دامن نظام برگردانديم و چقدر آدم را حذف كرديم و از آنها دشمن ساختيم.اينها سخن من نيست كه فرزندان شهيد مطهري و افروغ و سروش محلاتي و ... هم بر همين تاكيد دارند.
    اميدوارم متوجه شمنظورم شده باشيد.به وقت ضرورتش چنين رفتاري هم بايد بشود ولي نه اينكه به يك رويه و عادت هميشگي تبديل شود و تا كسي انتقاد كرد بگوييم محارب!

    1- حتما از من ميپذيريد که منظور بنده رفع نيازهايي همچون خشونت نبوده و نيست، لذا وارد شدن در بحث حاشيه اي که هر دو بر اون توافق داريم ضرورتي ندارد. اما در مورد نيازهاي به گفته ي شما خوب، بايد اديان رو برازش کرد و عيار تعليمات و ميزان موفقيت اونها رو در ميزان اثرگذاري اونها در عرصه زندگي اجتماعي ديد. آيا اديان در راه ارضاي نيازهاي فطري و انساني و حرکت وي در جهت کمال موفق بوده اند؟ بي ترديد پاسخ اين سوال مثبت نيست اگر منفي نباشد.

    2- مسئله اي که شما در مورد اثرگذاري دين در زندگي بشر ارائه کردين کاملا نادرست هست. مانند اين هست که بنده به عنوان مهندس عمران سازه اي رو طراحي کنم و در روند طراحي، بخشي از عوامل اثرگذار رو در نظر نگيرم و بعد از تخريب سازه، اعلام کنم که عوامل زيادي در اين سازه دخيل بودن و بنده مسئول همه ي اونها نيستم. اين حرفي کاملا غير منطقي و غير قابل قبول هست. در روند طراحي دين به عنوان کامل ترين دستور براي کمال بشر، بايد تمامي عوامل اونهم از طرف خالق که به همه چيز آگاهه در نظر گرفته ميشده. لذا اگر حقيقت دين درست باشد اما قادر به عملي سازي ايده ها نباشه، به معني نقصان در دين هست. ضمن اينکه بحث بنده در مورد دين اسلام يا جامعه ي ايراني نيست، بحث بنده کلي و براي همه ي ابنا بشر در همه ي زمانهاست. ضمن اينکه حرف شما در مورد رسيدن به اهداف در سازمانها خيلي برام جديده، چون همه ي سازمانها اهدافي براي خودشون ترسيم ميکنن و ميزان رسيدن به اهداف، عيار و کارايي سازمان رو ترسيم ميکنه و فضا رو براي تغييرات در جهت رسيدن به اون اهداف ميسازه.

    3- مخالفت و ايستادگي در برابر امثال آقاياني که نام برده ايد نبايد باعث بشه که اصل فراموش بشه. رسيدن به هيچ هدفي نميتونه ابزارهاي رسيدن به اون رو توجيه کنه. ضمن اينکه خوشحال ميشم اگر دين رو بدون خرافه ها براي بنده ترسيم کنين. شک دارم چيزي بيشتر از قانون هاي بشرساخت باشه.

    + حسن 
    اومدم نظر بدم که اين نظر جناب صمد رو ديدم و به وجد اومدم!
    <مدارا در برخورد با آشوب هاي اخير>ايشون احتمالا در يونان يا قرقيزستان زندگي مي کنند!
    صمد نظريه پرداز مي شود!
    پاسخ

    در كل من دوست دارم در اين وبلاگ به نظر همديگر احترام بگذاريم.
    به تعبيري درود بر مخالف فكري من كه اگر او نباشد من اينقدر رشد نخواهم كرد
    با سلام
    اول اينکهبر طبق آموزه هاي ديني، تمامي اديان براي رفع نيازها و خلاهاي بشر از طرف خدا و توسط رسولانش بر انسانها وارد گشته لذا برچسبي اين چنيني جزيي از ذات اديان و اهداف مسستر در اونهاست. در نتيجه اگر شما گمان بر تهي شدن آنها بخاطر رفع نيازهاي بشري داريد، بايد تمامي اديان رو تهي بدونين.
    دوم اينکه اديان براي ايجاد تغييرات مثبت در زندگي بشر (نه نهاد و ضمير تنها) پا به عرصه گذاشتن و توانايي اديان در ميزان موفقيت آنها در رسيدن به اين هدف هست. ضمن اينکه نمود بيروني هر کسي منشا در درونيات اون شخص داره، اگر امروزه در جوامع اسلامي اين نمود بيروني بسيار زشت و غير قابل دفاع هست، نشان از درونيات اين جماعت داره و مي توان نتيجه گرفت که دين در ساختن زندگي بشر ناتوان بوده و اسلام در اين زمينه از همه ي اديان کارنامه ي ضعيفتري به جا گذاشته. جهت تذکر بايد عرض کنم که ساختن زندگي بشر از نگاه من تنها دستاوردهاي تکنولوژيکي نيست، بلکه در اخلاقيات هم جوامع مسلمين به اندازه ي صدها سال کار فرهنگي عقب تر از جوامع غربي سکولار هستن.
    پاسخ

    نيازهاي انسانها مراحل مختلفي دارند كه در اين وبلاگ هم به آن اشاره كردم و در كل هم به دودسته تقسيم مي شوند.خوب و بد.فرض كنيد من نياز به خشونت داشته باشم.قطعا اديان براي ارضاي نياز خشونت من نيامده اند.بلكه آنها آمده اند تا با ارضاي نيازهاي فطري و انساني حركت او به سمت كمال را تسريع دهند.
    روش استدلال شما هم از نظر من قابل قبول نيست.الان حتي در سازمانها هم بهترين راه اثربخشي را دستيابي به اهداف نمي دانند چه رسد به جامعه اي كه هزار و يك عامل در ساختن آن نقش دارند و دين يكي از آنهاست.يعني اينكه ما در اخلاقيات عقب هستيم همه اش مربوط به دين نيست.تازه آن بخشي اش هم كه به دين مربوط مي شود معلوم نيست كه به حقيقت دين بر گردد يا آنچه به اسم دين در جامعه امروز ما وجود دارد.در كل من به جاي نفي كل دين اصلاح دين از خرافه ها و سطحي نگري ها را راه موثرتري در جامعه امروزمان مي دانم.هدفم هم از بسط انديشه هاي بزرگاني چون امام خميني و شهيد مطهري همين است.تا زمام دين به دست آقاياني چون جنتي و يزدي و مصباح نيافتد.
    + صمد 
    با توجه به مطالبي که از شما خوندم، حدس مي زنم چه منظوري از اين نقل قول داري... فکر مي کنم مي خواهي مدارا در برخورد با آشوبهاي اخير رو برداشت کني. چون در اين يکساله، هر چه نوشتيد، يه جورايي به حوادث بعد از انتخابات مي خورد!
    در تاريخ اسلام، اين مداراهاي تئوريک هميشه بوده است. مدارا در حوزه انديشه و عقيده. مداراي درستي هم هست. اساسا تئوري و عقيده، در فضاي آزاد معني دارد و الا نمي توان به عقيده حاصل از فضاي بسته، عقيده گفت...
    فکر مي کنم، در حال حاضر هم آزادي تئوريک و عقيدتي داريم. اگر دقت کنيد، نشريات تئوريک که مباني جمهوري اسلامي رو هم نقد مي کنند، مثل مهرنامه و ... خيلي آزادانه عمل مي کنند.
    اما...
    اما در خصوص بغي و براندازي سياسي، بررسي عملکرد رسول الله، خيلي خواندني است... دستورهايي که پيامبر صادر کردند براي براندازان بني غريظه... براي قتل و ترور شاعران هجوکننده پيامبر (به عنوان حاکم سياسي مدينه)... براي مبارزه جدي با منافقان...
    اينها هم آيه قرآن است:
    لئن لم ينته المنافقون و الّذين في قلوبهم مرض و المرجفون في المدينه لنغرينّک بهم ثمّ‌ لا يجاورونک الّا قليلاً. اينما ثقفوا اُخِذوا و قتّلوا تقتيلاً

    اگر مراد شما از اين نقل، مسائل اخير بود، قياس مع الفارق بود.
    پاسخ

    منظور من آزادي انديشه است كه در طول زمان رهبري آيت الله خامنه اي نمره مطلوبي در آن به دست نيامده.شما با كمي كنكاش متوجه خواهيد شد كه در بسياري امور اجتهادي هم نمي گذارند حتي در حوزه هاي علميه سخني خلاف آنچه امروز بيان مي شود زده شود.در مورد نشريات ازاد هم خواهش مي كنم به جاي ... چندتاي ديگرشان را نام ببريد.اين مهرنامه كه هنوز از آب و گل در نيامده و ملاك خوبي نيست.در مورد ايات سوره احزاب در حال انجام مطالعاتي هستم ولي فعلا اين ترجمه علامه را داشته باشيد.
    و معناي آيه اين است كه سوگند مي خورم اگر منافقين و بيماردلان دست از فساد انگيزي بر ندارند و كساني كه اخبار و شايعات دروغ در مردم انتشار مي دهند تا از آب گل آلود اغراض شيطاني خود را بدست آورند و يا حداقل در بين مسلمانان دلهره و اضطراب پديد آورند تو را مامور مي كنم تا عليه ايشان قيام كني و نگذاري در مدينه در جوارت زندگي كنند بلكه از اين شهر بيرونشان كني.
    من اثري از قتل و زنداني كردن و اعتراف گيري و ... در اين آيه نديدم اگر آيه اي ديگر سراغ داريد بفرماييد.
    با سلام
    چند وقتي هست که بر حسب اوقات اضافي موجود دست نوشته هاي شما رو مطالعه ميکنم. نميدونم در مورد اين پست چقدر فکر کردين، يعني اينکه اصل دليل وارده در مورد زنده بودن اسلام رو تا چه حد از راه منطق پذيراييد اما اگر اينطور هست، اديان و ايدئولوژيهاي ديگر چگونه زنده ماندند که هم عمرشون از اسلام بيشتر هست و هم پايه هاي فکري بسيار ضعيف تري دارند و هم پيروان بيشتري به گرد خود مي بينند مانند مسيحيت؟ به نظر بنده انسان به خاطر سوالات بيجواب بيشمار و ضعفهاي ساختاري و شخصيتي، نيازمند خداسازي و دين سازي هستو اگر اديان و ايدئولوژيها تا به امروز زنده مانده اند، نه به خاطر حقيقت نهفته در آنها، بلکه به خاطر اين نياز بشري هست. کما اينکه مي بينيم ايدئولوژيهاي جديد از پي هم سر برميارن. ختم سخن اينکه زنده ماندن ايدئولوژيها و اديان به خاطر نياز بشر هست نه واقعيت اونها.
    پاسخ

    سلام نمي دانم شما همان علي نظر قبلي هستيد يا نه.در مورد سخنتان من با حرف شهيد مطهري به صورت عقلايي موافقم.در مورد اديان ديگر ما معتقديم كه آنها از قالب تهي شده اند دقيقا به همان دليلي كه شما گفتيد.يعني آنها به صورت آنچه در آمده اند كه خلا هاي بشري و نيازهاي او را ارضا كنند.در صورتي كه در اين اسلامي كه ما مدعي اش هستيم اين موارد وجود ندارد.
    در ضمن زنده بودن يك دين به نسبت پيروان ظاهري اش نيست.بايد به قلب ها نقبي زد كه كار چون مني نيست.
    در ضمن از نظر شما بسيار سپاسگذارم
    + علي 
    اين ماجرا دو جنبه دارد:
    ک جنبه کساني هستند که نه از روي عناد، اين حقايق را مطرح مي کنند. راه برخورد با آنان استدلال و منطق است. چنين افرادي اصراري به ملتهب کردن اوضاع ندارند، غوغاسالاري نمي کنند، بلکه شک دارند و دنبال جوابشان مي گردند، راه حل همان است که شهيد مطهري مي گويد و امروز هم محل آن (البته نه به آن "شکل") فراهم است.
    جنبه دوم ماجرا به کساني برمي گردد که نيتشان کشف حقيقت نيست، ببينيد پيامبر با اين ها چگونه برخورد مي کند و بت پرستان و کساني را که دعوي پيامبري دارند و اين ها هم مخالف خدا و اسلام محسوب مي شوند را هم، باز با همان روش برخورد مي کند؟!
    جواب پيامبر به اين دسته متفاوت است و متناسب شرايط آن ها است و حتي حکم اعدام داده اند.
    پس هيچ افراط و تفريطي به اسم آزادي وجود ندارد.
    پاسخ

    با اين فرضهايي كه شما نوشتي يا من در كشور ديگري زندگي مي كنم يا شما.در مورد عناد هم چنين حرفي از سخنان شهيد مطهري برداشت نكردم.ما نيت سنج كه نداريم.جالبه كه ايشان گفته مسخره مي كردند.از نظر شما مسخره كردن بيشتر به شك بر مي گردد يا عناد؟در مورد حكم اعدام هم بفرماييد دانشمان زياد شود
    چه نکات ريزي که از ديد ها مغفول مانده علي الخصوص بچه مسلمانها.