سلام
يه خبري بده از خودت
اين ايام بي خبري يعني اتفاقي ناخوشايند
منتظرم
شما اگه با رهبري مشکل پيدا کرده اي و شده اي يک نوري زاد ديگر، لا اقل يک کم فکر کن و ببين منتظري -خداوند جزايش دهد- چرا منتظري شد؟ به خاطر رهبري مطرود شد يا به خاطر امام؟ به خاطر سرويس به دشمنان امام يا به خاطر يک بازي ساده سياسي؟ از مطلبت خيلي تعجب کردم. همانطور که از گريه هاي احمقانه کروبي تعجب کردم. او -و تو- براي کسي که خون به دل امام کرد و به قول حاج سيد احمد، بارها امام از دست او طلب مرگ کرد، داريد مرثيه مي سراييد. چقدر سياست کثيف است. و چقدر سياست بازان کثيف تر!
خدا آخر و عاقبت همه ما را ختم به خير کند.فکر کنم شما ضعف مطالعه تاريخي داري...
شما ابو موسي اشعري هاي تاريخ رو فراموش کردي...
شما نامه نگاري هاي اين پيرمرد را با روح الله بزرگ فراموش کرده اي...
کاش زماني که اينها را به ياد مي آوري، خيلي دير نشده باشد.
صبح سر کلاس بودم که خبر رفتن آيت الله منتظري برام پيامک شد...
باورم نميشد، يعني انگار نميخواستم باور کنم، هنگ کرده بودم...جواب دادم: مطمئني؟ خبر رو چک کردي؟جواب داد: آره. درسته، حالم خوش نيست اصلاً...بغضم گرفته بود... فکرشم نميکردم از رفتنشون انقدر دلم بگيره...مرجعم نبودن و آشنايي کمي باهاشون داشتم، اما رفتنشون قلبم رو سنگين کرد و چشمم رو مرطوب...فکرشم نميکردم...
خدايش بيامرزاد.
.راستش اينجور آدم ها (علما و دانشمندها و اينها) كه ميرن، دلم بيشتر از اين ميگيره كه چه كم شناختم شون، كاش سر كلاس هاشون بودم، كاش...
هرچند در مورد آيت الله منتظري چنين موقعيتي هم نبود،چه كه خيلي ها كه اهل كلاس نشستن و اينها هستن، ايشون رو درست نميشناختن و همون تصورات القا شده رو، حالا شايد كمي با شك و احتياط مطرح ميكردن.
بند آخرتون متأسفانه خيلي درست بود ):