سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/12/24
11:53 عصر

در مورد رای دادن آقای خاتمی!

بدست روح اله ریاضی در دسته

همه ما در رخدادهای اجتماعی می توانیم دارای دو شخصیت باشیم.اولین شخصیت ما از حقیقت و «من» ما نشات می گیرد و شخصیت دوم به حساب آن سمت و مقام حقوقی است که ما در آن قرار داریم.این سمت حقوقی لزوما به معنای رسمی آن و انتصاب و انتخاب افراد در یک فرآیند خاص نیست. بلکه می تواند کاملا غیررسمی باشد؛ به مانند شخصیت حقوقی «پدر» در یک خانواده.

برای همین است که شما تا زمان مجردی و فرد بودن تان ،شیوه تصمیم گیری و کنش گری خاص خودتان را دارید که با تشکیل خانواده نمی توانید به همان روش عمل کنید.چرا که این جا شخصیت حقوقی شما به عنوان یک همسر و والد برای شما نقش متفاوتی را ایجاد و ایجاب می کند.

این تمایز بین شخصیت حقیقی و حقوقی در کنش های اجتماعی گسترده و تعاملات سیاسی نقش پررنگ تری پیدا می کند و برای همین است که در ادبیات سیاسی مفاهیمی مانند حزب و توسعه سیاسی و ...مطرح می شود. و اگر چه در کشور ما این مفاهیم هنوز به آن حد بلوغ نرسیده اند ولی چه کسی است که بتواند وزن سنگین این اصطلاحات و آرزوی آن را در ادبیات افرادی چون سیدمحمد خاتمی انکار کند.

به نظر می رسد اقای خاتمی اگر چه از مبدعان و مدافعان تحزب و توسعه سیاسی در کشور ماست، اما در عمل به همان راهی می رود که دشمنان تحزب به آن مشغول هستند.

نمونه عینی آن در شیوه رای دادن آقای خاتمی در انتخابات اخیر مشاهده می شود که البته سابقه بسیار طولانی تری دارد و از ابتدای حیات سیاسی وی در سال 76 این روش ،هر روز دوستان دیروز را به دلگیران و قهر کنندگان امروز تبدیل کرده و می کند که لیست بلندبالایی از آنها موجود است.

در همین موضوع انتخابات ،رییس جمهور سابق ایران در چند ماه گذشته لب به سخن می گشاید و مواردی را مطرح می کند که اطرافیان او از آن تعبیر به شرایط لازم برای حضور نیروهای منسوب به وی در انتخابات می کنند. و ایشان نیز هیچ گاه این تعبیر را نفی نمی کنند.معنی این گونه سخن گفتن و بعد از آن اشاره کردن به آنکه در انتخابات کاندید نمی دهیم ولی آن را تحریم هم نمی کنیم ، نشانه دوباره ای از جایگاه ایشان به عنوان «نماد» یا «نماینده» یک جریان خاص هست. اما رفتار ایشان و حضور مخفیانه و محرمانه شان در انتخابات آینه تمام نمای مردی است که خود تصمیم می گیرد و خود به انچه صلاح می داند عمل می کند و اطرافیان و نزدیکان او و حتی خودش نمی توانند به عنوان همان نماینده جریان خاص، توجیه سریع و روشنی در مورد این رفتار داشته باشند.

آقای خاتمی می تواند همین الان از نمایندگی هر جریانی کنار بکشد و معنی آن این است که دیگر از طرف جریان و گروه و مجموعه ای سخن نگوید و بشود شخص شخیص «سیدمحمدخاتمی» و در ان صورت خودش تصمیم بگیرد و عمل کند.اما اگر می خواهد به عنوان نماد یا نماینده هر جریانی که می پسندد و چارچوب و خط مشی و استراتژی و ماموریت آن را مشخص می کند حرکت کند، باید بتواند این رفتار را در آن طیف اطرافیان خود به گونه ای موجه نشان دهد.مگر آنکه ایشان نیز بخواهد بر مبنای ولایت خود و اینکه او می فهمد و دیگران نمی فهمند عمل کند، که در آن صورت دیگر نیازی به تحزب و توسعه سیاسی و مانند آن نیست.

به نظر می رسد الان بهترین زمان برای آن است که رییس جمهور سابق تکلیف خودش را با دوستان و اطرافیان و مردمی که به او چشم دوخته اند و یا حرکت سیاسی اش را نظاره می کنند مشخص کند.حتی اگر حزب ایشان یک نفره باشد باز هم از این حالت کج دار و مریز بسیار بهتر است.به خصوص برای سیاست مداری که بخشی از دوست داشتنی بودنش به صداقت و نجابت اش بر می گردد.


90/12/19
7:0 عصر

چه کسی قلاده می اندازد؟

بدست روح اله ریاضی در دسته

انسان ها معمولا وقتی از قلاده استفاده می کنند که می خواهند به کمک آن موجود زنده ای را تحت کنترل خودشان بگیرند. هنگام استفاده از قلاده شعور و فهم و نگاه آن موجود زنده اهمیتی ندارد و آن کسی که سر طناب متصل به قلاده را در دست دارد است که عقل کل و دارای قدرت تشخیص خواهد بود.

فیلمی که می خواهد به ما بگوید:«آی مردم! پشت حوادث انتخابات دشمن بود و این دشمن تا مرکز وزارت اطلاعات و پلیس و مردم ابله ما نفوذ کرد» و با استعاره ،به قلاده انداختن دشمن بر گردن برخی نادان اشاره می کند ، خودش در ذات خودش می خواهد همین قلاده را به گردن تماشاگرش بیاندازد.

مسعود خان فراستی که همیشه به دنبال داستان و شخصیت پردازی است بیاید به من بگوید داستان این فیلم چیست؟ ما با کدام شخصیت فیلم و روند تغییر و تحول و کنش و واکنش اش آشنا می شویم و برایمان رفتار ملموسی پیدا می کند؟

نماها و برش های فیلم و ریتم سینوسی آن و استفاده از سوژه های نخ نما شده ای مانند فرمانده ای که سوار بر قایق عملیات را هدایت می کند (که همین چند ماه پیش دوباره در سریالی ضعیف با بازی حامد بهداد تکرار شد) ،پاره شدن تسبیح و یا اسلوموشن های پرتاب کوکتل مولوتوف قرار بود چه حسی به مخاطب بدهد؟

بگذریم از وقایعی که فیلم می خواست به صورت مستند تعریف کند و برای من که در برخی از آنها از نزدیک شاهد ماجرا بودم، دروغگویی طالبی اظهر من الشمس بود.

آهنگ لحظه دستگیری منافقین هم که وای....

آقای طالبی! اگر از نظر شما معترضین به نتایج انتخابات در قلاده دشمنان این نظام گیر کرده بودند، شما هم با انداختن قلاده می خواستید مخاطبان فیلم تان ، داستان نداشته و ضعف های عمده اش را نبینند و درگیر شعارهای عیان و بدون منطق و روایت داستانی فیلم تان شوند.

بیش از آنکه برای تفکر شما متاسف باشم ، برای آنهایی متاسفم که این فیلم را فیلم خوش ساختی می دانستند.

دروغ گفتن هم ،هنر می خواهد. و الا چاره ای جز انداختن قلاده نخواهیم داشت.چه این قلاده با پول دولت انگلیس ساخته شده باشد و چه با پول نفت و بیت المال خودمان، قلاده است برادر!


90/12/15
9:38 صبح

انتخابات یا رفراندوم

بدست روح اله ریاضی در دسته

توضیح: این مقاله بارها دچار ویرایش شده است.(آخرین ویرایش ساعت 13 پانزدم اسفند)

یکی از بزرگترین اشتباهاتی که دائما در روزهای منتهی به انتخابات توسط رسانه های رسمی و برخی مسئولین به آن دامن زده می شود ، تبدیل انتخابات به رفراندوم رای به نظام است.

این روند که متاسفانه تبلیغات زیادی هم روی آن صورت می گیرد، به حدی پر دامنه است که حتی بسیاری از دوستان و اهل اندیشه را نیز به تعبیر من به غلط می اندازد. و تعبیرات خنده داری مانند این که :«انتظار از مردم خوب ما این است که هرجا گله ای از مسئولان شان دارند آن را با موضوع مهم انتخابات و مشارکت در آن دخیل نکنند، چرا که حضور در انتخابات یک تکلیف شرعی است و نباید کوتاهی افرادی مثل قالیباف به پای نظام و این موضوع مهم نوشته شود.» از رسانه ملی و توسط افرادی که خودشان را معتدل می دانند ، به کرات مطرح می شود.

در صورتی که این رادیکال ترین تعبیری است که در مورد انتخابات به کار می رود و اگر چه در کوتاه مدت می تواند چند درصدی بر روی میزان شرکت کنندگان تاثیر بگذارد، ولی ناگفته پیداست که در بلندمدت، به ضرر همین نظام خواهد شد.اما چگونه این ضرر به وقوع می پیوندد؟

1- همان گونه که در فرآیند انتخابات هر فردی به بررسی گزینه های موجود و سپس انتخاب بهترین های آنان می پردازد، اصل شرکت در رای گیری هم می تواند یک انتخاب باشد و چه بسا از دید نویسنده این سطور به قطع و یقین یک انتخاب است و ممکن است در نظر فردی هیچ کدام از گزینه ها ،لایق رای دادن نباشند و حداقل های او را تامین نکنند.برای توضیحات بیشتر و بهتر به این یادداشت مراجعه کنید.

2- در کنار آنکه هر فردی ممکن است به دلیل عدم اعتقاد به نظام در انتخابات شرکت نکند، دلایل بسیار دیگری مانند فرصت نکردن، به وجود آمدن یک کار حساس در روز انتخابات، مناسب ندانستن گزینه های موجود و ... وجود دارد که ممکن است یه عدم شرکت فردی در انتخابات بیانجامد.در صورتی که با تبدیل انتخابات به رفراندوم، تمامی این افراد به مخالفان نظام تعبیر خواهند شد.

3- همچنین رای دادن یک نفر می تواند دلایل بسیاری داشته باشد که فقط یکی از آنها رای به نظام است.این مساله در شهرستان ها و مناطق دورافتاده بیشتر وجود دارد و مسایلی مانند خواسته ها و رقابت های محلی نقش تاثیرگذاری در حضور مردم در انتخابات دارد.اینکه مدام به مردم القا کنیم که این رای شما ،رای به نظام است می تواند در دراز مدت آنها را به انفعال بکشاند و وارد حوزه ای در تصمیم گیری شوند که ظرفیت آن را هنوز ندارند و برای همین رفتاری از آنها سر بزند که نتوانیم تحلیل اش کنیم.

4- کار بی معنایی به عنوان رای سفید دادن، در کشور ما مطرح می شود.شبیه آنچه در مجلس با رای ممتنع دادن به برخی وزرا صورت می گیرد که معنی اش چندان مشخص نیست. و صرفا با همین مصلحت سنجی ها و توجیهات رفراندوم گونه قابل تعبیر است.رای سفید یعنی هیچ کدام از کاندیداهای موجود، از نظر من رای دهنده صلاحیت نداشتند.

5- فرض کنید در انتخاباتی که به نظر من چندان دور هم نیست، میزان مشارکت مردم به پایین تر از 50 درصد برسد.در آن صورت با تعبیری که دوستان می کنند، اکثریت ملت به نظام رای نداده اند و این یعنی خودمان دستی دستی مقبولیت مان را زیر سوال می بریم.کاری که حتی در دموکراتیک ترین کشورهای دنیا هم انجام نمی شود (تا آنجا که من می دانم)و آنها رای در انتخابات را به مثابه رای به نظام نمی دانند و اگر حتی به تعبیر ما مشارکت در انتخابات در آن کشورها 25 درصد هم باشد، از نظر آنان به معنی آن نیست که 75 درصد مردمشان، آن نظام را قبول ندارند.(این یادداشت را بخوانید)

6- در صورت پایین آمدن زیر 50 درصدی مشارکت مردم، یک عده طبیب نابلد هم به عرصه خواهند آمد که به مانند انتخابات اخیر، می خواهند با عددسازی میزان مشارکت را بالا نشان بدهند. و وقتی گندش در می آید به دروغ هایی از این سنخ دچار می شوند.

7- انتخابات مهمترین عرصه ای است که مردم ما می توانند آنچه می خواهند را به گوش حاکمان برسانند.اما با تبدیل آن به رفراندوم، از یک طرف در صورت مشارکت مورد نظر حاکمان، آنان به خود غره شده و دیگر به خواسته های مردم بی توجه می شوند.از سوی دیگر هم، مردم در گفتن صریح حرف شان به تردید می افتند و رفتاری از خودشان بروز می دهند که گویای حرف واقعی شان نیست.

8- همچنین انتخابات بهترین راه برای اصلاح و جلوگیری از انباشته شدن خواسته ها و افزایش نارضایتی است. با استدلال های بی منطق، این فرصت را از خودمان می گیریم و راه اصلاح را می بندیم، هیچ نظامی از عملکرد مسئولانش منفک نیست و مگر انتقادهای ما از آمریکا به عملکرد دولتمردان آنها بر نمی گردد؟ پس چگونه به مردم توصیه می کنیم که عملکرد غلط مسئولان را به حساب کل نظام نگذارند؟ اصلا می شود یکی لطف کند و بفرماید این نظام جدای از مسئولین اش یعنی چه و نظامی که فقط شعار باشد و توی کتاب ها، چه دردی از مردم دوا خواهد کرد؟

9- تعبیر رفراندوم گونه از انتخابات منتقدین و معترضین به روند موجود را به رفتار تند و رادیکالی سوق می دهد.چه بسا افرادی باشند که اگر چه منتقد وضع موجود هستند اما تعدادی از نامزدهای موجود را دارای صلاحیت نمایندگی بدانند ، اما با تعابیر رسمی ما، از شرکت در انتخابات امتناع می ورزند و چه بسا در دفعات گذشته فریب این روش را خورده باشند، اما به تدریج است که تابوها در ذهن آدمی می شکند.حتما حکایت آن پدری را شنیده اید که فرزندش به زندان افتاد و تا نیمه های شب تلاش می کرد که او را از زندان بیرون بیاورد که موفق نشد.فردایش که با او تماس گرفتند و گفتند بیا تا کار ات را ردیف کنیم، پاسخ داد که می خواستم همان یک شب در زندان نباشد و زندان افتادن برایش عادی نشود، که شد.... وقتی ما عدم شرکت در انتخابات را تبدیل به ذنب لایغفر می کنیم و انقدر زشت جلوه اش می دهیم ، ممکن است این هراس و تعابیری چون دشمن پشت دروازه بودن ها تعدادی را به عرصه بیاورد، اما آن روز که همین افراد به دلایلی در انتخابات شرکت نکنند و این عدم شرکت آن گونه که ما تلقین می کردیم برایشان بد جلوه نکند، آن روز است که این استراتژی کوتاه مدت، در بلندمدت به نتیجه عکس خود منجر می شود.

10-تبلیغ بیش از حد بر رای به نظام بودن حضور در انتخابات آموزش معکوسی به مردم می دهد که اگر به هر دلیلی خواستید روزی مخالفت تان را با نظام یا بخشی از آن نشان دهید، انتخابات بهترین گزینه است و من بخشی از تبلیغ زیادی که در رسانه های خارجی مبنی بر عدم شرکت در انتخابات می شود را معلول همین نگاه افراطی داخلی می دانم.انتخابات اگر چه روندی سیاسی است ولی سیاست زده شدن آن سخن دیگری است.

11- از نظر من در یک نظام مردم سالار، انتخابات یک لطف و یا فرصتی نیست که نظام در اختیار مردم اش قرار داده باشد .انتخابات یک حق است؛ حق تعیین سرنوشت، و برای همین نباید با فریب و یا تحریک احساسات، مردم را از این حق طبیعی شان محروم کنیم.


90/12/13
6:12 عصر

در مورد انتخابات -4

بدست روح اله ریاضی در دسته

از وقتی که به طور غیررسمی میزان مشارکت در تهران را سایت های وابسته به حکومت زدند و بعدش عین همان به صورت رسمی اعلام شد، کم کم داشتم به دیده ها و شنیده هایم از میزان مشارکت مردم تهران شک می کردم.برآورد من از آنچه در شعب اخذ رای دیدم و در بین دوستان و اشنایان و مردمی که در کوچه و خیابان با آنها هم صحبت شده بودم از میزان مشارکت در شهر تهران در خوش بینانه ترین حالت در حدود دو مجلس قبل بود.یعنی بین 30 تا 36 درصد.

برای همین مشارکت 48 درصدی برایم بسیار عجیب بود و داشتم به حساب عدم صداقت مردم و یا مشکل بینایی و ... ام می گذاشتم که این نکته سنجی بچه های بازتاب یک چیزهایی را برایم مشخص کرد.

توضیح مفصل اش را می گذارم برای بعد از مشخص شدن میزان نهایی آرای افراد. فقط همین را بگویم که این میزانی را که از تعداد واجدین شرایط کم کرده اند ، اگر برگردانیم روی جمع واجدین، به همان درصد پیش بینی شده خواهیم رسید.


90/12/9
7:41 عصر

دستتو بده به من!

بدست روح اله ریاضی در دسته

حاج آقا جون!... دستتونو بدین به من...کمکتون کنم پاشین از روی زمین...آخه تواضع هم حدی داره!...شما توی این لباس بر روی منبرها جا دارین...نه این جا روی زمین...می خواین بگین خاک پای مردم هستین؟...اومدین برای خدمت؟...خوب این راهش نیست...این کارها در شان شما نیست...خوبی ات نداره...انقدر کارها می تونین بکنین تا مردم منظورتون رو بفهمن...یه خورده خالی از تکبر...حرف دل مردم رو روی منبر زدن...حواستون به درد و رنج هاشون بودن...اصلا مردم ما خیلی کم توقع هستن...همین که احساس کنن شما یکی از اونا هستین...درکشون می کنین...براشون بسه...شیفته تون می شن...فقط تورو خدا سیاسی کاری رو بذارین کنار...این حرف های خوشگلی که می زنین برای همین یک دو هفته نباشه...مصلحت و منقبت رو بسپارین به اهلش...بفرمایین تو کاری که تخصص دارین وارد شین...

بابا!...

خسته شدم از بس روضه خوندم...این که کار شماست...دستتون رو بدین دیگه...

اما شما که دست ندارین...اینجا فقط سرتون رو زدن...چه تیریپی ور داشتین...انگاری فکر می کنین...به گمونم از دست مردم افتادین روی زمین...خدا کنه از چشم و دلشون نیافتین...خدا کنه!


90/12/8
12:7 عصر

در مورد انتخابات-3

بدست روح اله ریاضی در دسته

مساله دیگری که در مورد انتخابات وجود دارد این است که در نظامی مانند کشور ما که پسوند اسلامی دارد ، وجود انتخابات و در مورد خاص آن، انتخابات مجلس ،چه مقدار ممکن است؟

حجت الاسلام سروش محلاتی در مباحثی که می توانید کاملش را اینجا بخوانید، به این موضوع از زاویه فقهی و کمی عملی پرداخته است. که خلاصه مختصر ان را در ادامه می آورم و خلاصه مشروح ترش را می توانید در ادامه مطلب بخوانید.

از زمان مشروطه که بحث وجود مجلس در نظام سیاسی کشور مطرح شده است، عکس العمل علمایی که قایل به فقه سیاسی و تشکیل حکومت دینی بوده اند در برابر این پدیده نوظهور را می توان به دو دسته تقسیم کرد.

دسته اول علمایی هستند که یا برای انتخابات و رای مردم در نظام اسلامی، جایگاهی قایل نیستند و یا اگر از نظر آنان مردم حق رای و انتخاب نیز داشته باشند، نمایندگان آنها صرفا با اذن ولی فقیه و اراده او خواهند توانست در امور دخالت کنند.علمایی مانند شیخ فضل ا... نوری، علامه میلانی و حضرات ایات گلپایگانی، منتظری(در زمان تاسیس نظام)، مومن قمی و مصباح یزدی از طرفداران و تبیین کنندگان این نظریه هستند که می توان نقطه اوج تعبیر آنان را در استفاده از کلمه متاسفانه برای وجود مجلس در نظام اسلامی دانست.

«امروزه کشورها یک مجلس قانونگذاری مستقل دارند که نمایندگان از شهرها انتخاب شده و می توانند در مورد همه ی مسائل اظهار نظر کنند، در کشور ما هم به همین صورت عمل می شود، متأسفانه این الگوئی است که ما از غرب گرفته ایم و از اسلام نیست، در زمان گذشته این شکل را از غربیان اقتباس کرده اند و حال نیز به همین روال ادامه دارد، چون فعلاً مصلحت در این است که به همین سبک ادامه داشته باشد. »(مصباح یزدی،حکومت اسلامی و ولایت فقیه، ص98)

در حقیقت در این نگاه اگر هم امروز به انتخابات تن در می دهیم و از گروه خاصی حمایت می کنیم یا به دلیل مصلحت است و یا حفظ ظاهر.

اما دسته دوم علما، که قطعا اثرگذارتین آنها امام خمینی(ره) بوده و شاگردانی چون آیات مطهری، محمدباقر صدر و جوادی آملی ادامه دهنده راه او هستند ، معتقدند که شرع در امور مربوط به عرف ، اختیار تصمیم گیری را به خود مردم واگذار کرده و برای این کار، نیازی به تنفیذ و یا تایید ولی فقیه نیست.

«در جایی که «امر الناس» است، شور و مشورت و رأی و نظر مردم معتبر است و به آن توجه خاص می‌شود «و امرهم شوری بینهم»، مردم در «امور شخصی خود» و «در امور عمومی کشور» صاحب رأی هستند، و دین الهی مردم را صاحب رأی دانسته است. مثلا این که مردم چگونه زندگی کنند، چگونه کشاورزی کنند، چگونه دامداری کنند، چگونه شیلات و کشتی رانی و هواپیمایی داشته باشند، روابط بین‌المللی آنان چگونه باشد، با چه کسی داد و ستد کنند و با چه کسی نکنند، رژیم حقوقی دریا چگونه باشد، این ها و بسیاری از امور دیگر «امر الناس» است، و «امرهم» است که با نظر و مشورت با آنان صورت می گیرد.» (جوادی آملی،ولایت فقیه، ص433)

و یا: «مردم اگر بخواهند در احوالات شخصی خود، و یا امور عمومی و ملی تصرف کنند، لازم نیست قبلاً از ولی مسلمین اذن بگیرند و یا پس از آن عمل، از او اجازه بخواهند. آنچه لازم است، عدم مخالفت مردم با آن بخش مکتبی و اختصاصی است.»(همان، ص493)

در این صورت بدیهی است که می توان نماینده ای انتخاب کرد که در مورد امور مربوط به امرالناس برای مردم تدبیر کنند و با وضع قوانین لازم، این تدبیر را به اجرا دربیاورند.

اما سوالی که اکنون مطرح می شود آن است که الان کدام دیدگاه در نظام اسلامی ما پیاده می شود و یا در نگاه رسمی تبلیغ می شود.

با نگاهی به قانون اساسی و فرمایشات رهبری، نگاه دوم بیشتر به ذهن تداعی می شود، اما با توجه به رویکردی که شورای نگهبان و نمایندگان کنونی مجلس و رفتار عملی رهبری در پیش گرفته اند ، نگاه اولی که چندان جایگاهی برای رای و نظر مردم قایل نیست بیشتر مورد توجه قرار می گیرد.

در این صورت هر خواننده ای با این سوال روبرو می شود که با پذیرش رویکرد اول، رای دادن چه معنایی خواهد داشت؟

 


90/12/8
9:16 صبح

از نسل فرهاد

بدست روح اله ریاضی در دسته

صبحدم از عرش می آمد خروشی عقل گفت  قدسیان گویی "a seperation" تماشا می کنند

با عرض معذرت از جناب حافظ !

فکر می کنم سالها بود که فرهنگ ما اثری جهانی ارائه نکرده بود.با تبریک به جناب حافظ و سعدی و مولانا که بالاخره بعد از سالها فرهاد کوه کنی پیدا شد و نام ایران را بر کوه فرهنگ جهان حک کرد. و در آن لحظه ناب ،از عشق «شیرین» اش یعنی مردم وطن اش گفت.

منتظر دیوان های بعدی تان هستیم آقای فرهادی.


90/12/4
4:48 عصر

قانون انتخابات جگرسوز!

بدست روح اله ریاضی در دسته

حالا که نزدیک انتخابات شده ایم، دوباره چشممان به جمال قانون انتخابات روشن شده است.قانونی که برخی بندهایش بدجوری دل آدم را خون می کند.شرح اش را حتما خودتان می دانید:

ماده 58 - هیچ کس حق ندارد آگهی تبلیغاتی نامزدهای انتخاباتی را که در محل های مجاز الصاق گردیده در زمان قانونی تبلیغات پاره و یا معدوم یا مخدوش نماید و عمل مرتکب جرم محسوب می‌شود.
 
ماده 59 - انجام هر گونه فعالیت تبلیغاتی از تاریخ اعلام رسمی اسامی نامزدها برای نامزدهای نمایندگی مجلس از صدا و سیما و میز خطابه نماز جمعه و یا هر وسیله دیگری که جنبه رسمی و دولتی دارد و فعالیت کارمندان در ساعات اداری و همچنین استفاده از وسایل و سایر امکانات وزارت خانه ها، ادارات، شرکت های دولتی، مؤسسات وابسته به دولت، شهرداری ها، شرکت ها و سازمان های وابسته به آنها و نهادها و مؤسساتی که از بودجه عمومی (به هر مقدار) استفاده می‌‌کنند و همچنین در اختیار گذاشتن وسایل و امکانات مزبور ممنوع بوده و مرتکب مجرم شناخته می‌شود.
 
تبصره 1- مؤسسات و نهادهایی که دارایی آنان از اموال عمومی است، همانند بنیاد مستضعفان مشمول این ماده می‌باشند.

ماده 60 - اعضای هیأت های اجرایی و نظارت انتخابات حق تبلیغ له یا علیه هیچ یک از داوطلبان انتخاباتی را نخواهند داشت.

ماده 64 - مطبوعات و نشریات حق ندارند آگهی یا مطالبی علیه نامزدهای انتخاباتی درج کنند و یا برخلاف واقع مطلبی بنویسند که دال بر انصراف گروه یا اشخاصی از نامزدهای معین باشد و در هر صورت نامزدها حق دارند پاسخ خود را ظرف هجده ساعت پس از انتشار نشریه مزبور بدهند و آن نشریه مکلف به چاپ فوری آن طبق قانون مطبوعات می باشد.
 
در صورتی که آن نشریه منتشر نشود مسئول آن باید با هزینه خود پاسخ نامزد را به نشریه مشابه دیگری ارسال دارد و آن نشریه مکلف به درج آن در اولین چاپ خود خواهد بود . انتشار این گونه مطالب در غیر مطبوعات نیز ممنوع است و نامزد معترض حق ‌دارد‌ نظر ‌خود را منتشر نماید.
 
ماده 65 - داوطلبان نمایندگی و طرفداران آنان به هیچ وجه مجاز به تبلیغ علیه داوطلبان دیگر نبوده و تنها می‌توانند شایستگی های خود یا داوطلب مورد نظرشان را مطرح نمایند و هرگونه هتک حرمت و حیثیت نامزدهای انتخاباتی برای عموم ممنوع بوده و متخلفین طبق مقررات مجازات خواهند شد.

تمامی قوانین تبلیغات را اینجا بخوانید.


90/12/4
12:1 عصر

در مورد انتخابات -2

بدست روح اله ریاضی در دسته انتخابات

دیشب به منزل یکی از دوستانی رفته بودیم که از طرفداران رای ندادن همیشگی است.و سرخوشانه به ما می گفت:«دیدید که شما هم به نتیجه ما رسیدید و بی خودی دوره های قبل امیدوارانه رای دادید!»

البته من به رسم نگه داشتن حرمت صاحب خانه ، پاسخی به ان دوست عزیر ندادم، اما هنوز هم نمی توانم به افق دید افرادی که در هر حالت در رای دادن و یا ندادنشان ثابت قدم هستند، دست یابم.

از دید من ، بالاخره انسان موجودی دارای عقل و شعور است و هیچ وضعیتی نیست که تمام و کمال مانند وضعیت های گذشته و اینده اش باشد و باید در هر وضعیت دوباره آدمی به عقل و منطق و دیگر داشته هایش مراجعه کند و با توجه به جمیع شرایط و فرصت ها و تهدید ها ،به رفتار مشخصی دست یابد.

مثلا جدای از دلیل اول که در اینجا اشاره شد، دلیل دومی که برای رای ندادن من وجود دارد به لیست کاندیداها بر می گردد.

بدیهی است برای چون منی ،وضع موجود ایرادات اساسی دارد و اگر بنا بر شرکت در انتخابات و وحدت باشد، به تعبیر زیبای اقای زم، این وحدت برای اصلاح نظام است نه حفظ آن به همین صورت.

برای همین به دنبال کاندیداهایی هستم که شعار و عمل شان این اراده برای اصلاح رویه های غلط را نشان دهد.

گروه ها و لیست هایی که در انتخابات تهران حضور دارند را می توان به 4 دسته تقسیم بندی کرد.

دسته اول جبهه متحد و پایداری و ایستادگی و امثال آن هستند که مسببین اصلی وضع موجود می باشند و اگر بخواهند شعار اصلاح دهند، قطعا باید اول خودشان حذف شوند که بیش از 6 سال است تمامی امور مملکت در ید قدرت آنان است.

دسته دوم جریان متصل به ان اقای خاص در دولت است که ریشه و عقبه فکری نامشخصی دارد و انچه تا به حال از انها دیده ام؛ غوغاسالاری و شانتاژ تبلیغاتی بوده و در اگر نتوان نشست.

دسته سوم غیر اصول گراهایی هستند که در هنگامه زندان و حبس و سانسور اصلاح طلبان اصلی، در زیر پرچم اصلاح طلبی گرد آمده اند. عملکرد این دسته در مجلس اخیر به خوبی گویای ان است که در بهترین حالت ،اینان اگر ترس از رد صلاحیت و دیگر نهادهای قدرت ، بر وجودشان مستولی نشود، خواهند توانست در اندک مواردی جلوی انحرافات شدید را بگیرند.اما اینکه بتوانند فرصت سازی کنند و اصلاحات را نهادینه سازند، در توان انان نیست.این جماعت حتی نتوانستند با فراکسیون 40 نفره شان به اندازه یک علی مطهری در برابر گزارش یک جانبه کمیسیون اصل نود، اعتراض کنند.

دسته چهارم هم لیست وابسته به علی مطهری است که به غیر از او و اقایان کاتوزیان، عباسپور و حسینی، مابقی شان چندان شناخته شده نیستند. این حضرات نیز اگر چه در کلام و سخن فرسایی ید اطلاح طلبانه تری دارند، اما در هنگامه عمل، و با توجه به مبانی فکری شان، نخواهند توانست آن چنان که باید اصلاحات را به پیش برند. این دسته توانایی بیشتری از اصلاح طلبان بدلی برای جلوگیری از انحرافات در مجلس و دولت و نه نهادهای حکومتی خواهند داشت.برای همین اگر چه قطعا گزینه مطلوبی نیستند ، ولی برای آنها که می خواهند حتما رای بدهند، همان 4 نفر اصلی شان بهترین گزینه ها خواهند بود.

پی نوشت: منظور من از اصلاح، همان واژه نخ نما شده توسط عده ای در دو دوره ریاست جهوری قبلی نیست. اصلاح طلبی در ذهن هر کسی تعریف خاص خودش را دارد و تحت تاثیر دسته بندی های سیاسی قرار نمی گیرد.

 


90/12/3
12:34 عصر

در مورد انتخابات- 1

بدست روح اله ریاضی در دسته انتخابات

 

امروز برای کاری به سراغ شناسنامه ام رفتم و دیدم این دفترچه چندبرگی که این روزها با به میدان آمدن رقیبی به نام کارت ملی هر  روز مهجورتر می شود ،پر است از مهرهای انتخابات هایی که نمی دانم کی شرکت کرده ام؟

این را گفتم که متهم به رای ندادن و کنج عافیت گزیدن نشوم و واقعا آنقدر مشتاق رای دادن بوده ام که یکی دو هفته مانده به انتخابات را در جلسات گوناگون و بررسی های مختلف می گذراندم و هیچ وقت تمام رای ام را به لیست مشخصی ندادم و سعی می کردم کمتر تابع احساسات بشوم.

اما هر چی که بود گمان می کردم که اگر بعد از رای دادن همین نمایندگان ما در مجلس و شورا و دولت و خبرگان، به من ملت پاسخگو نیستند و حواسشان به جای دیگری است و تا انتخابات بعد فراموشمان می کنند و یا از آن طرف یک عده احتمالا از من ملت فهیم تر و داناتر هستند که برایمان تشخیص می دهند که به چه کسانی می توانیم رای بدهیم و ...، حداقل حداقلش این منم که انتخاب می کنم و این نقش «انتخاب کننده» را دارم ان شاا... و دچار توهم نشده ام.

برای همین اگر این نقش «انتخاب کننده» با وجود همه این کاستی ها را از من نوعی بگیرند، دیگر حضور من در صحنه چه توفیری خواهد داشت؟ اگر قرار بر صرف حضور باشد که راهپیمایی می رویم و در مسیری حرکت می کنیم و شعارهایی در دست می گیریم و بر زبان می گوییم و در تایید بیانیه ای تکبیر سر می دهیم و به سخنان کسی گوش می دهیم که همه شان را دیگران برایمان نوشته اند و تدارک دیده اند و «انتخاب» کرده اند و نقش ما فقط همان سیاهی لشکر بودن است ،که هست.

آخرین انتخابات برگزار شده به من نوعی فهماند که تا رای ام را در صندوق انداختم ، نقش ام به پایان رسید و هیچ مکانیزمی برای سوال کردن من از رایی که داده ام و اطمینان یافتن از آنکه درست شمرده شده است ،ندارم. و به زبان رساتر اصلا من شهروند هیچ حقی ندارم که بپرسم :«رای من چی شد؟» و همه اقایان پرهیزکار و امین هستند و قسم هم خوردند که انتخابات سالم بوده است و هر چه باتوم و فحش و زندان است نثار مخالفان و منکرانشان باد

پی نوشت: بالاخره هرکسی از انجام هر عملی به دنبال هدف و نقش خاص خودش هست و چه بسا افراد، نقش های متفاوتی را جویا باشند و بر اساس همان عمل کنند.


   1   2      >