سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/9/29
2:43 عصر

درگذشت آیت الله العظمی

بدست روح اله ریاضی در دسته

حاصل عمر امام(ره)،
فقیهی که بسیاری او را سرآمد فقیهان امروز می دانستند و او را صرفا شایسته ی لقب
آیت الله العظمی بودن می خواندند، در حالی به دیدار استاد خویش شتافت که در طول
عمر 87 ساله اش به جز مدت کوتاه 10 ساله(57 تا 68) در بقیه دوره ها آن چنان که
باید قدر دانسته نشد و اگر چه مرارت های جسمی زیادی در طول دوران طاغوت متحمل شد ،ولی
آن چه به او در دوره بعد از عزل از رهبری رسید بسیار تاسف بارتر و عمیق تر بود.

تصویر رسمی و
حکومتی که از ایشان در رسانه ها و تریبون های وابسته به حکومت تبلیغ می شود،در
عبارت «شیخ ساده لوح» بودن ایشان خلاصه می گردد.

عبارتی که به صورت
توهین آمیز از دهان هر فرد عامی و بی سواد و گاه سرتاپا گناهی به ایشان حواله می
شد و این عمل متاسفانه با تایید و یا سکوت برخی از مسوولین و بزرگان ،عملی موجه و
حتی ثواب لقب می گرفت.

اگر چه ممکن است از
سطور اولیه این نوشته گمان برید که من قصد تعریف و تمجید بی حد و حصر و یا مرده
پرستی از آیت الله العظمی را دارم،ولی واقعیت آن است که در زندگی ایشان نقاط مبهم
بسیاری وجود دارد که هیچ کدام از تفسیرهای حکومتی که تا به امروز اغلب آنها را
دیده و شنیده ام ،نتوانسته اند آن نقاط ابهام را رفع و رجوع کنند.

حتی اگر تمام آنچه
سعی دارند در مورد بیست و چند سال آخر عمر او به ما بقبولانند را بپذیریم ،نمی
توانیم خدمات بی حد و حصر او در سالهای قبل را نادیده بگیریم.

حصر ،عدم امکان
انجام تدریس آنگونه که در شانشان بود ،حذف تصویر ایشان در موقعیت هایی چون مجلس
خبرگان،زدن ابتکاراتی چون روز قدس و هفته وحدت به نام دیگران، تاثیر ایشان در مطرح
شدن و بزرگ شدن برخی کسانی که امروز شناخته شده اند و ... مواردی است که به نظر من
دلایل عاقلانه و انسانی برای آنها وجود ندارد.

از نظر من آیت الله
العظمی منتظری با حتی قبول تمام تفاسیر نظام خواسته از او ،شخصیتی بود که می شد
بیش از این ها از او در اعتلای نظام و افزایش قدرت حقیقی عقلایی و ... آن ،از او
بهره برد.

ولی چه می شود کرد که در نگاه سیاه و سفیدی که در
جامعه ما تبلیغ می شود ،می بایست برای اثبات سفیدن بودن یک نفر ، به گونه ای دیگران را سیاه نشان داد ،که ظرفیت های
سفید وجودشان نادیده گرفته شود و معطل بماند.

88/9/22
2:52 عصر

اعترافی از سنخ محمد نوری زاد

بدست روح اله ریاضی در دسته

من هم به مانند آقای محمد نوری زاد اعتراف می کنم که عکس امام عزیزم را پاره کردم.

البته نمی دانم در
آن لحظه های مکرر ،چگونه دوربین های صدا و سیما از این صحنه تصویر برداری کردند و
آن را به روی آنتن بردند؟ و چرا الان؟

چون بارها و
سالهاست که من مشغول پاره کردن عکس امامی هستم ،که می خواهند به من بقبولانند آن
گونه بوده که آنها می گویند.

من تصویر امامی را
که فقط گفته باشد«پشتیبان ولایت فقیه باشید...» و بقیه سخنانش چون«میزان رای ملت
است» ،وصیت به نظامیان در مورد عدم ورود به سیاست و ... وابسته به زمان و مکان و
قابل تغییر باشد، پاره کرده ام

من تصویر امامی را
که با مردمش عاشقانه سخن نگوید و گویی همه اش مشغول قلع و قمع و خشونت بوده ،
پاره کرده ام.

من تصویر امامی را
که بسیاری از یاران و حواریون زمانش امروز طلحه و زبیر و خائن و منافق و ...
نامیده می شوند و آنانی که در زمان حیاتش خون به دلش کردند،از او طلب پوزه بند
کردند، و یا در روزنامه هایشان اراده رزمندگان را سست می کردند و امروز مدافعش شده
اند ، پاره کردم.

من تصویر امامی را
که فقط یک عکس ساده و صامت باشد و سخنانش می بایست به تایید و تفسیر فلان فرد و
جریان قرار بگیرد ، پاره کرده ام.

من تصویر امامی را
که فرازمینی و نقد ناپذیر خوانده و طلب شود را نه یک بار که بارها پاره کرده ام.

و البته تصویری بکر و زیبا و روحانی و دلنواز از امام
مردم خوانده و امامان خدا خوانده ام در دل دارم که لحظه به لحظه اعمال و رفتار و
حتی افکارم را در صیقلای شیشه چون آینه قابش، مرور و عرضه می کنم؛ برای خطاهایم از
او شرمسارم و فیض خوب بودن و خوبی کردن را از او طلب می کنم.

88/9/19
11:36 صبح

به نام علی(ع) و به راه معاویه

بدست روح اله ریاضی در دسته

شهید
مطهری در مباحثی که در دو کتاب پیرامون جمهوری اسلامی و پیرامون انقلاب اسلامی مطرح شده ،اشاره به نکته ظریفی می کند که متاسفانه در طول حیات جمهوری اسلامی
دقیقا در جهت عکس آن حرکت شده است.(به همه دوستانی که می خواهند با اهداف واقعی انقلاب اشنا شوند، توصیه می کنم آنها را مطالعه
کنند)

ایشان در آنجا در مورد آزادی
فکر و عقیده در رژیم جمهوری اسلامی می گوید:« هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان
و اعتقاد و اعتماد داشته باشد ، ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد.

و به عکس هر مکتبی که ایمان و
اعتمادی به خود ندارد جلو آزادی اندیشه و آزادی تفکر را می گیرد. اینگونه مکاتب
ناچارند مردم را در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند،
این همان وضعی است که ما امروز در کشورهای کمونیستی میبینیم.

در این کشورها ، بدلیل وحشتی
که از آسیب پذیر بودن ایدئولوژی رسمی وجود دارد ، حتی رادیوها طوری ساخته می شود
که مردم نتوانند صدای کشورهای دیگر را بشنوند و در نتیجه یک بعدی و قالبی ، آنچنان
که زمامداران می خواهند ، بار بیایند.

من اعلام می کنم که در رژیم
جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از باصطلاح کانالیزه کرده
اندیشه ها ، خبر و اثر نخواهد بود همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه ها و تفکرات
اصیلشان را عرضه کنند البته تذکر می دهم که این امر سوای توطئه و ریاکاری است .توطئه
ممنوع است، اما عرضه اندیشه های اصیل...»

البته بر همگان مشهود هست که
این روزها آزادی مکتب و عقیده که هیچ ،حتی نمی شود در موضوعی نظر متفاوتی با فلان
مسوول داشت و ابراز کرد و محدودیت و طعنه، ندید و نشنید.

و از آن بالاتر کار به جایی
رسیده که مثلا در حوادث 16 آذز امسال رویه کاملا معکوس را شاهد بودیم.

به طور مثال اطراف دانشگاه
تهران را با تراکت های تبریک عید غدیر به گونه ای پر کردند تا امکان مشاهده داخل
آن میسر نشود.و بعد تعدادی عنصر معلوم الحال را که قطعا دانشجوی دانشگاه تهران
نبودند(آن روز حتی به دانشجویان دیگر دانشگاه ها هم اجازه ورود به دانشگاه تهران
را نمی دادند) ،به بهانه برگزاری جشن عید غدیر وارد دانشگاه کرده و از مانور تصنعی
و شعارهای غیر دانشجویی شان فیلم و عکس گرفته و در رسانه های مختلف دوست و برادر
پخش کردند تا به دروغ به ساده لوحان بقبولانند که حتی در دانشگاه ها هم طرفداران
سینه چاک حکومت و دکترش بیشمارند.

یعنی همان طور که در عنوان
یادداشت آمد:به نام علی(ع) و به راه معاویه.
------------------------------------------------------------------------------------------
روایت قشنگی از امام کاظم(ع) بالای صفحه وبلاگ گذاشته بودند که :«گفتگو با دانشمند در زباله دان، از گفتگوی با نادان بر پشتیهای زری بافت بهتر است.»

88/9/15
9:58 عصر

ما به 16 آذر مدیونیم

بدست روح اله ریاضی در دسته

ما به 16 آذر
مدیونیم.ما یعنی منی که دانشجو بوده و هستم و دوست دارم همیشه دانشجو باشم.و
آنهایی که می خواهند کشوری داشته باشند که روز به روز بیشتر به سمت تعالی برود.

16 آذر روز کسی است
که نشانه اش اعتراض است.نشانه اش دیدن نیمه خالی لیوان است.جز اندکی معدود در
نگاهش کاسب کاری نیست.

اگر داد می زند از
ته دل است.اگر انتقاد می کند بدون مصلحت سنجی متداول است.

قبول دارم که گاه
به تندی گرایش پیدا می کند.یک علت مهم اش هم آن است که به رسمیت شناخته نمی
شود.کسی تحویلش نمی گیرد و مجبور می شود داد بزند و شلوغش کند تا دیده شود.

دوران دانشجویی
دوران عشق و عاشقی.دوران نمازهای بی ریا.دورانی که یاد می گیریم روی پای خودمان
بایستیم.دورانی که استاد بیسواد را سر کار می گذاریم و به استاد با سواد احترام
.دورانی که قطعا عیب هایی دارد ولی نه به بزرگی عیب های دوره های دیگر زندگی مان.

برای همین من همیشه
دوست دارم در دوران دانشجویی ام خیمه بزنم و حداقل شمه ای از آن را برای همیشه
زندگی ام به یادگار داشته باشم.

فردا روز همه
دانشجوهاست.سراسری و آزاد و پیام نور و مجازی و ....و روز همه کسانی است که دوست
دارند بهره ای از دانشجو بودن ببرند.

روز کسانی که آقا
بالاسر بی منطق و زور چپان نمی خواهند.کسانی که دو دو تا چهار تای ذهنشان پاسخ می
خواهد و با باتوم و تفنگ و فحش جواب نمی گیرد.

فردا روز آینده
سازان و موثرین در سرنوشت کشور هست.بیانیه های تهدید و توهین آمیز کجای مشکل را حل
خواهد کرد؟

اگر دانشجو ساکن و
راکد شود، آینده کشور را سکون فرا می گیرد و نمک هم در این بی تحرکی خواهد گندید.

حداقل بگذارید فردا
،دانشجوی کشور برای یک روز هم شده بی دغدغه فریاد بزند.می دانیم که با فریاد ما
قرار نیست اتفاقی بیافتد. بگذارید این آرزو بر جوانان عیب نباشد .

بگذارید تا دیر
نشده...


88/9/15
10:51 صبح

عید نداشته غدیر خم

بدست روح اله ریاضی در دسته

عید غدیر هم به
فهرست بلند بالای عید های نداشته ام اضافه شد.از میلاد حضرت زهرا (س) بود که مفهوم
رایج و تبلیغی عید در ذهنم رخت بست.آن روز حتی فراموش کردم برای عزیرانم هدیه بخرم
و تا به امروز یک تبریک ساده عید به هیچ عزیزی نفرستادم.

امروز از نظر من
اوج فاجعه عریان شده در حوادث بعد از انتخابات،از کل جنایات رژیم پهلوی بالاتر
است.مقایسه ای نه از سر کمیت که تکیه زده بر دیوار کیفیت.شاهی که خود و موالیانش
بنده هوی و هوس و برده آمریکا و پایین تنه و مست و بی سواد معرفی می شوند هر چه
کند از جهلش هست ،ولی در حکومتی که خود را امتداد حرکت انبیا می داند و حفظش را
اوجب واجبات و بالاتر از نماز می خواند و رهبرش را نایب امام زمان (عج) می پندارد
یک ظلم کوچک علنی شده اگر سرانجامش مجازات مجرم و احقاق حق نباشد همه ی آن القاب و
عناوین فرو می ریزد.چه برسد به قتل و ضرب و شتم عده ای که بالاترین مقام نظام هم
از آن برائت جست و هنوز آب از آب تکان نخورده.

عید غدیر مقدمه
محرم است و ماندم چگونه کسانی که بر ظلم های رفته شده چشم فرو بستند و گاه خود
فاعل آن بودند دوباره بنا بر عادت مالوف به ذکر مصائب و ظلم های رفته بر مولایشان
می پردازند و گریه و مویه سر می دهند؟

آن روز که بنا بر
عادت و روزهای تقویم که بی محابا می آیند و می روند،عید و عزایمان تعیین شود و ما
به خاطر رضای دل خودمان آنها را پاس بداریم و حتی گاه ،در لحظه پاس داشت هم حرمت
امام زاده را رعایت نکنیم، روز مرگ واقعی ارزشهاست.

و البته برای
آنهایی که این گونه اند، یافتن راه سعادت و پی بردن به خطا بسی دشوارتر است.چون
اول موضع رهایی از قید و بندها شک است که کسانی که خود را شیعه تام مرتضی علی(ع)
می دانند و الحمدلله الذی جعلنا ... سر می دهند را چه به شک؟
تا وقتی دور، دور
مداحان و سخنرانان بی سواد است
تا وقتی هزار ساعت
نشستن در این سخنرانی ها و روضه ها ،راحت تر از یک ساعت مطالعه و اندیشیدن باشد
تا وقتی گریه بر
حسین(ع) و فلان نماز مستحبی این گونه تبلیغ شود که ریزاننده همه گناهان است
تا وقتی عید و
عزایمان را تقویم مشخص کند
و...
روزهای بدتری از این
روزها برای جامعه و خانواده و خودمان در پیش خواهد بود.
روزی که امام
زمانمان می آید و در حالی که مسلمانان انکارش می کنند ،غیر مسلمانان به دورش حلقه
می زنند.

و شاید مصداق آن روایت باشیم که بیچاره ترینان گردیم.
که نه دنیا به کاممان باشد و نه آخرت!


88/9/10
6:26 عصر

کار سختی چون نوشتن

بدست روح اله ریاضی در دسته

این روزها نوشتن
بسیار سخت شده.یاد گفته های استاد گرانقدر علامه جوادی آملی می افتم که برای امام
جمعه دو وظیفه بر شمرده بودند.

اول:« مردم صدها
مشکل دارند که باید این را امام جمعه بیان کند و اگر بیان کرد و مشکل مردم رفع شد،
نشانه این است که خوب بیان کرده اما اگر مشکل مردم رفع نشد، امام جمعه نتوانسته
است مطلب را خوب بیان کند.»

دوم:« از سوی دیگر نیز امام جمعه باید در خطبه‌های خود آیات و روایات را
بیان کند و یقینا و عالمانه به آن بپردازد و از نظر علمی و با اخلاص بیان کند و باید
در گفته‌هایش طهارت و قداست وجود داشته باشد.

باید این آیات و روایات به گونه‌ای مطرح شود که بر دل مردم بشیند و چون
حرف از دل طبیب بیرون آید دل‌ها را طیب می‌کند.»

البته که نوشتن در وبلاگ از حیث نوع وظیفه و بسیاری موارد دیگر با خطابت
نماز جمعه متفاوت است اما من هیچ گاه به وبلاگ به چشم عادی نگاه نکردم و همیشه سعی
کردم در مطالبم هدفی را دنبال کنم.و باری به هر جهت نباشم.

وقتی بزرگواری چون علامه جوادی آملی از این عرصه کناره گیری کردند و
بزرگواران دیگری که چاره نه، که بیچاره بودن را در سکوت دیدند.چون، آنچه البته به
جایی نرسد فریاد است...

چون منی چگونه می خواهد به عنوان عضوی از این کشتی طوفان زده به درستی بر
وظیفه خود عمل کند.

البته این ها را ننوشتم تا از عرصه وبلاگ نویسی انصراف بدهم.که به گمانم
اگر خدمت جناب علامه بروم ایشان مرا از چنین کاری نهی خواهند کرد.

بلکه می خواستم بگویم که نوشتن در این زمانه همه اش عسر و حرج است و البته
وبلاگ چون منی وامدار کسی نیست و به هیچ جایی وصل نیست تا برخی بخواهند برایم
تعیین تکلیف کنند.و البته سختی هایی چون از دست دادن برخی دوستان قدیمی و نیش و
کنایه شنیدن ها از مسافران بی نام و نشان و بعضا آشنا کمترین آن هاست.

مطالب زیادی در ذهن دارم که ان شاا... اگر فرصتی بود خواهم نوشت.

یاعلی