سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/5/13
10:4 عصر

حق، دادنی است نه گرفتنی

بدست روح اله ریاضی در دسته آیت الله مجتبی تهرانی

یکی از مواردی که انسان را عزیز می کند و محبتش را توی دل همه می اندازد،انصاف است.

انصاف یعنی عدالت و رعایت حقوق دیگران.یعنی ادای حق دیگران.

در آیات قرآن کلمه انصاف نیامده اما در دو آیه است که بنا بر گفته علی(ع) مراد انصاف است.

ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ان الله نعما یعظکم به ان الله کان سمیعا بصیرا(

1)

ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتای ذی القربی و ینهی عن الفحشا و المنکر و البغی یعظکم لعلکم تذکرون(2)

که می فرماید :«مراد از عدل، انصاف و مراد از احسان، تفضل است.»(3)

اوامر و دستوراتی که خداوند در قران دارد به دو نوع تقسیم می شوند.نوع اول را تشریعی و تعبدی می گویند.مثل نماز و روزه و زکات و ....که خداوند انسان را به آنها امر کرده و بنا بر امر خدا هر مسلمانی این فرامین را انجام می دهد.

نوع دوم دستوراتی است که بنابر ارشاد عقلی است.یعنی خدا می گوید که برو به عقل خودت رجوع کن و این کار را انجام بده.

انصاف از نوع دوم است .یعنی هر انسانی چه بی دین و بادین و ملحد و کمونیست و چه و چه از لحاظ عقلی به این نتیجه می سد که باید منصف باشد و حقوق دیگران را ادا کند.برای همین در این دو آیه هم لفظ«یعظکم» آمده ،که یعنی خدا شما را پند می دهد.

«عمل کنند سایر مردم به انصاف و عمل کنند مومنین با ایثار»(4)

اما در مورد مساله حق بر گردن دیگران داشتن پنج حالت متصور می شود.

فرض کنید کسی از شما طلبی دارد

حالت اول: شما می دانید که طلبکار است ولی خودش نمی داند.

حالت دوم:می داند طلبکار است ولی مطالبه حقش را نمی کند.

حالت سوم: می داند و مطالبه هم می کند ولی زورش به شما نمی رسد.

حالت چهارم:می داند و مطالبه هم می کند و زورش هم می رسد ولی اقدام نمی کند.

حالت پنجم: می داند و زورش هم می رسد و حقش را از شما می گیرد.

از آن طرف در باب ادای حق هم سه حالت می شود در نظر گرفت.

حالت اول:یک جور معامله و سوداگری است.شما حق او را می دهید تا او هم در جایی حق شما را بدهد.

حالت دوم:شما حق او را می دهی ،ولی او حق شما را نمی دهد.

حالت سوم: او حق شما را می دهد ،ولی شما حق او را نمی دهی.

در بسیاری از روایات ؛انصاف به گونه ای تعریف شده که طرف مقابل شما یا نمی داند این که حقی بر گردنتان دارد و یا می داند و زورش نمی رسد و از طرفی کسی است که در گذشته و یا حال در موردی حق شما را خورده است.می فرمایند که اگر منصف هستی باید حق را بدهی به کسی که حق ات را خورده و زورش به تو نمی رسد و یا نمی داند این حق داشتن را.

«یکی از اموری را که به نظر من در آن مغالطه و خلط شده و اثر سوء روی جامعه می گذارد این است که ما بیاییم این را مطرح کنیم در جامعه ،که حق گرفتنی است ،نه دادنی.که تو دهن همتون اقتاده.حق دادنی است هم از نظر انسانی و هم از نظر الهی.هم از حیطه انسانیت مردم را دور می کنید و هم الهیت.هم انسانیت می گوید این را ،هم الهیت.حق دادنی است.اگر انصاف داشته باشد.اگر دین داشته باشد.یک جاست که آنجا گرفتنی است.آن ،آنجایی است که اگر نگیری ظالم را یاری کردی و کمک به ظلم کردی.آنجایی که حق را نگیری کمک به ظلم است باید حق را بگیری»(این قسمت به دلیل اهمیت به طور کامل از نوار پیاده شده است.)

برگرفته شده از مباحث حضرت آیت الله مجتبی تهرانی

پی نوشت:

برخی روایات که در این مطلب از آنها استفاده شده است:

الا انه من ینصف الناس من نفسه لم یزده الله الا عزا(بحارالنوار جلد 72 صفحه 33)

ترجمه: هان، آگاه باشید، اگر در روابط اجتماعی با هر کسی انصاف به کار گیری و حقش را ادا کنی،خداواند عزت شما را زیاد می کند.

انصف من نفسک قبل ان ینتصف منک فان ذلک اجل لقدرک و اجدر برضا ربک(غررالحکم صفحه 394)

ترجمه:حق دیگری را بدون مطالبه، بدون آنکه بداند بده زیرا به ارزش تو از نظر انسانی می افزاید و از آن طرف هم به خشنودی پروردگار سزاوار تر است.

انصف الناس من انصف نفسه من غیر حاکم علیه(غررالحکم صفحه 235)

ترجمه: با انصاف ترین مردم کسی است که از پیش خود حق دیگری را عطا کند بدون آنکه او بخواهد با زور بگیرد.

ان افضل الایمان انصاف الرجل من نفسه (مستدرک جلد 11 صفحه 210)

غایه الانصاف ان ینصف المرء نفسه(غررالحکم صفحه 394)

فانصفوا الناس من انفسکم(نهج البلاغه نامه 51)

ان من فضل الرجل ان ینصف من نفسه و یحسن الی من اساء الیه(غرر الحکم صفحه 388)

ترجمه: فضیلت شخص در این است که حق کسی را بدهد و احسان کند به کسی که حق او را خورد.

پانوشت:

1) سوره نسا آیه 58

2) سوره نحل آیه 90

3)و قال فی قوله تعالی ان الله یامر بالعدل و الاحسان العدل الانصاف الاحسان التفضل(نهج البلاغه صفحه 509)

4)عامل سائرالناس بالانصاف و عامل المومنین بالایثار(غررالحکم صفحه 394)