سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/6/15
4:31 عصر

یادداشت های انتخاباتی- 2

بدست روح اله ریاضی در دسته انتخابات 92

قبل نوشت: رای دادن در انتخابات به نظر من یک حق است.فرقی هم نمی کند که در کدام کشور و چه انتخاباتی باشد.برای همین در نگاه اولیه ،هیچ وقت خودم را از این حق محروم نمی کنم. یعنی نگاهم این است که رای بدهم و برای رای دادن تلاش کنم.حالا اگر شرایطی پیش آمد که نشد و امکان رای دادن فراهم نشد،حرف دیگری است.به همین منظور تصمیم دارم تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری تا آنجا که می توانم به این مساله بپردازم و با دوستان به تبادل نظر بپردازم.

شاید یکی از مهم ترین سوال هایی که در چند ماه اخیر که فاصله زیادی با زمان انتخابات داریم، باید به آن پاسخ مناسبی بدهیم آن است که وضع موجود در نظر ما چقدر مطلوب است و اگر اشکالی وجود دارد از کجاست؟

در حقیقت اگر بخواهیم گذشته را چراغ آینده بدانیم ، باید تکلیفمان را با گذشته مشخص کنیم.در کل به نظر می رسد در مورد وضع موجود و دولت فعلی 4 نظر وجود دارد.

نظر اول آن است که همه چیز بر وفق مراد است و باید وضع فعلی ادامه پیدا کند.قطعا کاندید مورد نظر طرفداران این نظریه همان فردی است که از طرف دولت فعلی معرفی می شود.

گروه دوم همان بریدگان از دولت پس از قهر 11 روزه هستند.از نظر این افراد، سیاست ها و اجرای آنها اشکال چندانی نداشته و ندارد ، بلکه مشکل از مجری است که ولایت پذیری کاملی ندارد و باید شخصی بر سر کار بیاید که در این خصیصه تمام تر و کامل تر باشد.جماعت مداحان و سپاه و بسیج و اهالی بصیرت نمای موجود از طرفداران این نظریه هستند و کاندیداهایی چون اقایان جلیلی و ولایتی و حتی پورمحمدی و به نسبت کمی قالیباف مدنظر این جریان هستند.

دسته سوم در کنار ضعف مجری، اجرا را نیز از پاشنه آشیل ها و نقاط ضعف این دولت می دانند.این گروه به دنبال مدیر اجرایی و حرفه ای تری می گردند که با به کار گیری نیروهای زبده بتواند وضع اجرایی فعلی را بهبود دهد و سرعت بیشتری را فراهم کند و در کنار آن نقطه ضعف هایی مانند قانون گریزی و ... را نداشته باشد. کاندیداهای این جریان از اقای قالیباف تا عارف را شامل می شوند.

نظر چهارم که نگارنده هم تا حدی به آن نزدیک تر است ، اشکال را اگر چه در مجری و اجرا می داند، اما مساله اصلی را در استراتژی غلط می بیند. آن خطبه معروف هم این نکته را گوشزد می کرد که سیاست های دولت در اکثر امور مورد تایید بود و چیزی نیست که با تغییر دولت ،به تاریخ سپرده شود.

برای تغییر استراتژی موجود سه راه حل وجود دارد که متناسب با هر کدام گزینه هایی مطرح می شوند.

راه اول استفاده از نیروهایی است که به آنها رادیکال و به تعبیر معتدل تر عمل گرا گفته می شود.اینان کسانی هستند که با جدیت و حتی به قیمت تضاد و درگیری و اختلاف می خواهند به صورت سخت هم شده، استراتژی فعلی را تغییر دهند.در بین گزینه های این جریان موجه ترین شان اقای عبدا... نوری است که بعید می رسد در مقطع فعلی ، کسی بتواند از این جریان از فیلتر شورای نگهبان عبور کند و لذا این راه چندان عملی به نظر نمی رسد.

راه دوم استفاده از منتقدین معتدل تر استراتژی موجود است که نماد شاخص انها آقای خاتمی است.این راه با دو مشکل مواجه است.اول اینکه تاکنون هیچ پیامی مبنی بر امکان حضور آنها صادر نشده و به نظر هم نمی رسد که اتفاقی بیافتد.دوم اینکه در صورت امکان حضور و حتی رای آوردن، امکان عملی کردن روش و استراتژی آنها به قول آقایان زیباکلام و عبدی، با توجه به فضای کنونی حاکمیت تقریبا محال است. وقتی این جریان در دوره قبل با وجود قدرت بیشتری که داشت نتوانست تغییر را نهادینه کند و هر روز با مشکل جدیدی مواجه بود در مقطع فعلی چه کاری می تواند انجام دهد؟

اما تنها راه موجود و تا حدی امکان پذیر استفاده از افرادی است که اگر چه به مانند دو مورد اول در مورد تفاوت دیدگاه استراتژیک ، اختلاف کمتری با وضع موجود دارند، اما توان تغییر در استراتژی موجود را در حد مورد قبول خودشان ، دارند.

این افراد از چنان سابقه و عقبه ای برخوردارند و افرادی با آنان به همکاری خواهد پرداخت که مجلس و سایر نهادهای وابسته به استراتژی فعلی قدرت سنگ اندازی و ممانعت از استراتژی های آنان را نخواهند داشت.

گزینه اول این جریان میر بود که در انتخابات قبلی سوخت و الان در وضع منفعلانه ای قرار دارد. گزینه دوم آقای هاشمی است که او هم با توجه به اتفاقات انتخابات های 84 و 88 از احتمال بسیار کمی برای حضور برخوردار است و تنها گزینه باقیمانده جناب ناطق نوری است که اگر چه از دو گزینه قبلی ،کم توان تر و احتمالا دارای اختلاف استراتژیک کمتری است، اما احتمال حضور بیشتری دارد.