سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/6/1
10:20 صبح

برنامه های فوق مفصل شب قدر

بدست روح اله ریاضی در دسته

مکانی که من در شب قدر به آنجا می روم، مسجد جامع تهران است.در سال های کودکی، کوچکترین شبستان این مسجد محل برگزاری مراسم بود.و بعد آنقدر گسترش یافت که 5 شبستان دیگر به همراه حیاط و همه کوچه ها و راسته های بازار مملو از جمعیت می شود.

آن اوایل کل مراسم به یک ساعت و نیم هم نمی کشید و من و خانواده با فراغ بال و بدون استرس به آنجا می رفتیم و بچه ها در حیاط مسجد بازی می کردند ،اما الان مراسم رسمی در حدود 4 ساعت شده و غیر رسمی اش را هم خدا می داند.هر شب به دنبال جای پارک و بعد پیدا کردن جای مناسبی برای نشستن و مدام «ببخشید ببخشید گفتن» هستم.

با وجود افزایش کمیت زمان و جمعیت مراسم ، کیفیت سخنان و برنامه در همان وضع هست و البته به همراه شلوغی، خستگی و حتی دیر رسیدن به سحری.بعد از مراسم هم شهر و آن منطقه تبدیل به لیان شانپو می شود و انگار نه انگار این جماعت همان جوشن و افتتاح خوانده ها و قرآن بر سر گرفته ها و استغفار گویندگان هستند.

تا آنجا که می شود ماشین ها خلاف می روند و به هم راه نمی دهند و عجله می کنند تا به سحری شان برسند.البته برای کسی که 4 ساعت ممتد نشسته باشد و دعا و نیایش کرده باشد در حالی که در کل سال فقط محدود به همین سه شب باشد، این خستگی و کلافگی و حرص شکم شاید طبیعی باشد.

این افراط در برگزاری مراسم ها و تبلیغ بیشتر و بیشتر آنها از سوی صدا و سیما به نحوی که هر کانال دارد برنامه زنده احیا پخش می کند گاهی خدای نکرده جز خستگی و عصبانیت ره توشه قابل عرضی نخواهد داشت و مگر خدا میزان دعا را با ترازو وزن می کند و هرکس در شب قدر دعای بیشتری خوانده باشد و بیشتر در مسجد معتکف شود ولی تغییری در اعمال و رفتارش به وجود نیاید ،نزد خدا مقرب تر خواهد بود؟

دلم برای آن شبستان کذا و آن جمعیت اندک و آن برنامه مختصر و بدون تکلف و خستگی و هیاهوی بچه ها در حیاط مسجد تنگ شده است.برنامه ای که بعدش مردم با هم مهربان تر بودند و انقدر جوش نمی زدند که به سحری شان برسند.